تولد مسیح«ع»
إِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ
بِكَلِمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ وَجِيهًا فِي
الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ
آل عمران ۴۵
(به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خداوند تو را به کلمهای
[= وجود باعظمتی] از طرف خودش بشارت میدهد که نامش «مسیح، عیسی پسر مریم»
است؛ در حالی که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان
(الهی) است.
توضیح:
صحبت از تولد حضرت عیسی(ع) است و بشارت فرشتگان برای تولد ایشان به حضرت
مریم(ع) ، کلمه از کلم و به معنای جای زخم نیزه است یعنی چیزی که اثر میگذارد
و دنیا را تکان میدهد و انرژی الهی را به همراه دارد. و مسیح به معنای مسح شده
و تقویت شده با نیروی الهی و یا کسی که سیاحت کننده است( زیرا آنحضرت به شهرها
و مناطق زیادی برای راهنمائی مردم سفر میکرد) و عیسی به معنای حیاتبخش و
زندگیساز است. وجیه از وجه و صورت به معنای کسی که روی به مردم و مشکلات آنها
دارد و خدا نیز در دنیا و آخرت به او روی دارد و خلاصه از نزدیکان درگاه الهی و
مقربین است یعنی با افکار و اعمال ارزشمند در مدار صحیح و مسیر درست قرار گرفته
است. بنابراین پنج صفت برای عیسی(ع) ذکر شده است: کلمه،مسیح، عیسی،وجیه، مقرب.
و ما نیز باید از تولد و حضور او درس بگیریم و در این مسیر باشیم.
روزه واقعی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ
عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
بقره ۱۸۳
ای افرادی که ایمان آوردهاید! روزه بر شما نوشته شده، همانگونه که بر کسانی
که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهیزکار شوید.
توضیح:
این دستور صریح قران برای روزه گرفتن در ماه رمضان است. رمضان به معنی سنگ گرم
است و از رمض یعنی سوختن میاید پس نفس اماره و گناهان در این ماه امکان سوختن و
پاک شدن دارند. این دستور در ادیان پیشین هم هست و نتیجه آن متقی شدن ماست. پس
اگر تغییری در ما حاصل نشود و معنی صوم را که نام دیگر روزه است( یعنی
بازدارنده از هر نوع گناه اعم از غیبت و دروغ و نگاه آلوده و شرک و ......) را
متوجه نشویم بجز گرسنگی بهرهای از آن نبردهایم و تقوا را تمرین نکردهایم.
ثبت اعمال
هَٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا
كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
جاثیه ۲۹
این کتاب ما است که بحق با شما سخن میگوید (و اعمال شما را بازگو میکند)؛ ما
آنچه را انجام میدادید مینوشتیم!
توضیح:
(نستنسخ) یعنی ما از اعمال شما نسخه برداری میکنیم. با پیدایش ضبطصوت و
دوربینهای پیشرفته فیلمبرداری که امروز بشر بکار میبرد میتوان فهمید که خدای
متعال ذره ذره اعمال ما را در کتاب هستی نگهداری میکند و در عالم دیگر به ما
نشان خواهند داد و از ریز و درشت آن آگاهی مییابیم. پس اگر بدانیم که ما در
این جهان رها نیستیم و برعکس پیوسته تحت نظارت هستیم و کردارمان نوشته میشود
مسلمأ بر شیوه زندگی کردن ما تأثیر میگذارد.
بقول جناب حافظ:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
اتصال
به آفریدگار
إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ
الصَّلَاةَ لِذِكْرِي
طه ۱۴
من «اللّه» هستم؛ معبودی جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را برای یاد من بپادار!
توضیح:
گفتگوی خدای متعال (جل جلاله) با حضرت موسی(ع) در مکانی است که از نور الهی به
تشعشع رسیده بود. میفرماید هیچ نیروئی در عالم بجز خداوند متعال حاکم نیست و
دنبال (اله)های دیگر نگردید که به جائی نخواهید رسید. اضافه میکند که برای
چنین خداوندی عبد باشید یعنی آئینهای شوید که صفات او را بگیرید و خداگونه
شوید و این بزرگترین لطف به انسان است. میفرماید مهمترین راهی که بتوان به
چنین توحیدی رسید ذکر و یادآوری دائمی او (صلاة) است ، یعنی همیشه به چنین
نیروئی وصل باشیم پس فقط نمازهای پنجگانه کافی نیست بلکه باید این اتصال تمام
دقائق زندگی انسان را شامل شود.
پرهیز از شیطان
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا
تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ
(بقره ۲۰۸)
ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآیید! و از گامهای شیطان،
پیروی نکنید؛ که او دشمن آشکار شماست
توضیح:
ایمان یعنی در امنیت قرار گرفتن و مؤمن واقعی در حفاظت جسمی و روانی است و
خداوند به مؤمنین دستور صلح و آشتی و رفتار سالم (سِلْم) با هم و با جهانیان
میدهد و کلمه اسلام از همین مفهوم است پس مسلمان باید جلودار صلح و سلامت باشد.
شیطان ما را با گامهایش یعنی بتدریج و قدم بقدم گمراه میکند ، مانند مردابی که
هرلحظه در آن بیشتر فرومیرویم. پس باید مواظب وسوسههای ابلیس باشیم چون شیطان
دشمن آشکار و همیشه در صحنه انسان است و هر لحظه ما را به خود و راه خود می
خواند.
آگاهی بخش
إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ
فاطر ۲۳
تو فقط انذارکنندهای، (اگر ایمان نیاورند نگران نباش، وظیفهات را انجام ده.)
توضیح:
نذیر بمعنی هشداردهنده و آگاهکنندهاست و
وظیفه پیامبران الهی بشارت و انذار بوده است. پس بشارت به معنی مژده و خبرهای
شادبخش است و منظور از انذار آگاه کردن از خطری است که در پیش است. اهمیت
انذار بسیار است بطوریکه میتواند میلیونها انسان را از نابودی و بیراهه نجات
دهد. این اختیار انسان است که انذار را جدی بگیرد و به دستورات خداوند گردن نهد
تا به خوشبختی واقعی وارد شود.
خانه خوشبختی
وَقُل رَّبِّ أَنزِلْنِي مُنزَلًا مُّبَارَكًا وَأَنتَ خَيْرُ الْمُنزِلِينَ
مؤمنون ۲۹
و بگو: «پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین
فرودآورندگانی!»
توضیح:
این از دعاهای زیبای قران است که آموزشی برای حضرت نوح(ع) در کشتی معروف بوده
است و الان هم در مسافرتها خوانده میشود ضمنأ به ما یاد میدهد تا همیشه بدنبال
آن جایگاه مبارک باشیم. منزل مبارک یعنی جایگاه آرامش و پربرکت و پر از نعمت و
رشد و تعالی یعنی زندگی سالم یعنی دنیا و آخرت آباد. میفرماید برای رسیدن به
چنین مقامی (بگو ) یعنی بخواه و عمل کن تا به آن برسی. پس فقط خواستن زبانی
کافی نیست بلکه باید اقدام کنیم و بدانیم که او و قوانین او و دستورات او
بهترین فراهمکننده چنین موقعیتی است و باعث خوشبختی واقعی میشود.
هر آنی در کاری
يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
الرحمن ۲۹
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا میکنند، و او هر روز در
شأن و کاری است!
توضیح:
این آیه موضوع احتیاج لحظهای بشر به وجود پروردگار و گرفتن دائمی فیض و زندگی
را از او روشن میکند و اینکه به قول حضرت سعدی( هر نفسی که فرو میرود ممد
حیات است و چون بر میآید مفرح ذات) یعنی ما زمینیان با نیروی الهی زندهایم و
حرکت میکنیم و همچنین کسانی که در آسمانها هستند و کلمه (من) میتواند دلالت
بر موجودات هوشمند مانند انسان داشته باشد که در کرات و کهکشانهای دیگر وجود
دارند. خلاصه تمام عالم هستی متکی به خدای متعال و نیروی او و قانونمندی اوست .
ما لحظهای رها نیستیم و در چهاچوب تدبیر الهی قرار داریم و اگر اختیار موقتی
برای رشد و کمال بیشتر به ما دادهاند باید بدانیم که کل وجود ما و نیروی زندگی
ما از او نشأت میگیرد و خواسته یا ناخواسته بسوی او در حرکتیم.
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
تار و پودش از محبتهای اوست
رشته بر گردن نه از بی مهری است
رشتهی عشق است و بر گردن نکوست
و در آخر میفرماید خدای متعال هر لحظه در کاریست و تدبیر عالم هستی میکند و
باعث دگرگونی هرلحظهای ما و طبیعت میشود. قوانین و دستورات او لحظهای خاموشی
ندارند و پیوسته با مخلوقاتند و تأثیر خود را میگذارند. .
ترازوی خقیقت
أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ
الرحمن ۸
تا در میزان طغیان نکنید (و از مسیر عدالت منحرف نشوید)،
توضیح:
میزان از ریشه وزن و به معنی ترازو و دیگر به معنی راست و درست است پس ما در
زندگی یک ترازوی راست و صحیح داریم و آن فطرت الهی ماست که در همه انسانها وجود
دارد و نیک و بد را تشخیص میدهد و دیگر دستورات و قانونمندی خداوند است که در
شکل ادیان و توسط پیامبران برای ما آمده است. ترازوئی که در محل کار ماست یکی
از نمونههای این میزان است. میفرماید در میزان طغیان و حریمشکنی و سرکشی
نکنید یعنی قانون الهی را محترم شمارید و ارج بگذارید و ظلم و ستم روا ندارید.
البته ما اختیار داریم تا خود انتخاب نمائیم و واکنش انتخاب خود را ببینیم.
خوشا به حال آنانکه میزان را رعایت کنند.
مسافرت آدمی
مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً
أُخْرَىٰ
طه ۵۵
ما شما را از آن [= زمین] آفریدیم؛ و در آن بازمیگردانیم؛ و بار دیگر (در
قیامت) شما را از آن بیرون میآوریم!
توضیح:
سرگذشت مسافرت انسان در صحنه پهناور خلقت خداوند است ، میفرماید شما را در
نظام هستی خلق کردیم و به همین نظام بازمیگردید و از همین سیستم مجددا
برانگیخته می شوید. امروزه میدانیم که پیدایش موجودات زنذه در قعر دریاها و
حدود ۳/۸ میلیارد سال قبل با تشکیل اولین مولکولهای DNA آغاز شده است. سپس
چنانکه میبینیم پس از مرگ در همین سیستم دفن خواهیم شد و در مملکت پهناور
خداوند آرام میگیریم و برای عالم دیگر آماده میشویم و مجددأ از همین عالم
بیدار گشته و زندگی جدیدی مییابیم و رشد و کمال ما ادامه خواهد یافت. دو قسمت
ابتدای این مسافرت را به چشم علم و یقین میبینیم و فقط قسمت سوم است که نیاز
به ایمان قلبی و اعتقاد غیبی دارد و همین ایمان است که زندگی امروزه ما را
آرایش و جهانبینی ما را شکل و سرنوشت ما را تغییر میدهد.
خانه صلح و سلامت
وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَىٰ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ
صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
یونس ۲۵
و خداوند به سرای صلح و سلامت دعوت میکند؛ و هر کس را بخواهد (و شایسته و لایق
ببیند)، به راه راست هدایت مینماید.
توضیح:
دارالسلام یعنی خانه صلح و سلامت و دوستی و صفا و موقعیتی است که خداوند پیوسته
ما را بدانجا دعوت میکند و بسوی خوشبختی میخواند. در مقابل خانه جنگ و بیماری
و دشمنی وجود دارد که خدای متعال دوست ندارد که ما ساکن آنجا شویم و ارسال
پیامبران و کتب الهی در طول تاریخ بهمین منظور بوده است. این حالت صلح و سلامت
از همین دنیا آغاز میگردد و در عالم دیگر بصورت بهشت که بهترین مکان آسایش و
آرامش است شکل میگیرد. یک راه مستقیم و بدون انحراف یعنی یک دستورالعمل و
قانونمندی بسوی این خانه وجود دارد که باید آنرا خود انتخاب کنیم و در زمره
مشیت الهی قرار گیریم و هدایت خداوند را بپذیریم(یهدی من یشاء).
مهمان پروردگار
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَىٰ بِاللَّهِ وَكِيلًا
احزاب ۳
و بر خدا توکّل کن، و همین بس که خداوند حافظ و مدافع (انسان) باشد!
توضیح:
وکیل به معنای نگاهبان و همراه و مهماندار است پس خداوند ما را دعوت به مهمانی
خود میکند. میهمان خدا بودن یعنی تکیه بر خدا زدن ، راه او را انتخاب کردن و
قوانین او را پذیرفتن است و چه راحت و آسوده و خوشبخت کسی که مهمان آفریدگار
باشد زیرا بزرگترین و مهربانترین و دلسوزترین میزبان را دارد که حافظ و نگاهبان
او هم هست و این میزبان قدرتمند او را از همه میزبانان حقیر و کوچک دیگر کفایت
میکند.
بقول جناب حافظ:
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
بیهودگی در کار نیست
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى
قیامت ۳۶
آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود؟!
توضیح:
سُدیٰ به معنی بیهوده و بیهدف است. خداوند میفرماید انسان براساس تصادف و
بیهدف آفریده نشده و نباید چنین گمان کند زیرا این جهان عظیم که تاکنون تنها
۵٪ آن دیده و شنیده شده و شامل ۲۰۰ میلیارد کهکشان که هر کدام دارای بیش از ۲۰۰
میلیارد خورشید است با تمام قوانین و نظمی که در آنست نمیتواند بدون خالق و
بدون هدف باشد ، یا اعضاء بدن انسان که هر کدام وظیفه خود را با هدف و برنامه
دقیق انجام میدهند، پس این سئوال ساده انسان را به تفکر میآورد که او هم جزئی
از این جهان است و او هم طی برنامه و هدفی آفریده شده پس باید خطوط قرمزی را
رعایت کند و منتظر پاسخگوئی به اعمال خود باشد و این میتواند نگرش و راه زندگی
او را تغییر دهد.
ارسال کتابی برای جهان
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ
لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا
فرقان ۱
زوال ناپذیر و پر برکت است کسی که قرآن را بر بندهاش نازل کرد تا بیمدهنده
جهانیان باشد.
توضیح:
فرقان نام دیگر قران و به معنی جداکننده حق از باطل است. میفرماید فرستنده آن
مبارک است یعنی خداوند پربرکت و بخشنده برای راهنمائی ما آنرا در حد فهم و
استفاده ما فرودآورده است. نکته مهم دیگر اعلام جهانی بودن این دعوت است و لذا
قران برای همه مردم جهان و در همه زمانها قرار داده شده است.
یادآور
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ
غاشیه ۲۱
پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهای!
توضیح:
ذکر به معنی یادآوری دانستههاست. پس حقایق عالم و اخلاق نیکو و شناخت توحید از
ابتدا در فطرت انسانها وجود دارد(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ
عَلَيْهَا ) و پیامبران خدا این فطرت را بیدار میکنند و دانستهها را یادآور
میشوند. بقیه کارها مربوط به انسان و اختیار اوست که به فطرت زیبای خود احترام
گذارد و بیدار شود یا در خواب بماند ، البته اثرات این انتخاب را در زندگی دنیا
و آخرت خود خواهد دید.
دلبستن به خدا
وَاذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَتَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتِيلًا
مزمل ۸
و نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند!
توضیح:
اسامی خداوند همان صفات پروردگار است و یادکردن آنان فهمیدن و اجراکردن و به
خود گرفتن آن صفات است. وقتی میگوئیم خداوند رحیم است یعنی ما نیز مهربان و
بخشنده باشیم و همینطور سایر اسامی و صفات پروردگار که باید در وجود ما جای
گیرد.
تبتل از ریشه بتل و به معنی بریدن و قطع است. یعنی از همه موجودات امید و آرزو
و تمنایت را ببر و تنها به خداوند توجه کن که او تنها نیروی مؤثر و توانا در
عالم است و این مرحله دور شدن از شرک و دریافتن توحید است( تبتل الیه). کلمه
تبتیلا شدت این دلبستن را گوشزد میکند که زبانی و ظاهری و سطحی نباشد بلکه
حقیقتأ به خدا نگریستن و دلبستن است.( آنچنان بریدنی و آنچنان دلبستنی)،خوشا
بحال چنین انسانهائی که در همین زندگی دنیا آئینه خدا شدهاند و فقط به او تکیه
دارند.
قلبهای ترسان
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ
وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَعَلَىٰ
رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ
انفال ۲
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هرگاه نام خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد؛ و
هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد؛ و تنها بر
پروردگارشان توکل دارند.
توضیح:
قران در اینجا از قلب مؤمن میگوید و اینکه وقتی نام خداوند را میشنود و قانون
خلقت را میخواند از نافرمانی و پیامدهای آن احساس ترس و توجه مییابد. وقتی
آیات پروردگار بگوش او میرسد و در طبیعت میبیند ایمان و باورش بیشتر میشود و
بر خدای مهربان خود توکل میکند یعنی در زندگی به او تکیه میکند و از او کمک
میخواهد. در حقیقت شخص باایمان خود را متصل به نیروی بزرگی میبیند ، ایمانش
به اوست و راه او را دوست دارد.
ثبت نگاه و تفکر
يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا تُخْفِي الصُّدُورُ
غافر ۱۹
او چشمهایی را که به خیانت میگردد و آنچه را سینهها پنهان میدارند، میداند.
توضیح:
این آیه شریفه دقت و ظرافت خداوند متعال را به ما میگوید و آن علم پروردگار به
دیدنهای ناروا و تفکرات نابجای ماست. البته امروزه دوربینهای مداربسته در
اجتماع کار ما را برای درک این گفتار تاحدودی آسانتر نموده است زیرا بشر مخلوق
همین خداوند است و با علم و دانش اندک خود قسمت کوچکی از تدبیر و قانون الهی را
دریافته است. ولی آگاهی آفریدگار بسیار بالاتر و کاملتر از اینست و حتی نوع
نگاه ما را و تفکر پشت این نگاه را درمییابد و ثبت میکند. ایمان به چنین
توحیدی است که مدینه فاضله میسازد.
روز فریاد
وَيَا قَوْمِ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ يَوْمَ التَّنَادِ
غافر ۳۲
ای قوم من! من بر شما از روزی که مردم یکدیگر را صدا میزنند بیمناکم!
توضیح:
این دعوت توسط فرد باایمانی است که در زمان فرعون بود و مردم را به دین حضرت
موسی(ع) تبلیغ مینمود و از عاقبت کفر برای آنان میگفت. تناد از ریشه ندا به
معنی صدای بلند و فریاد است. یکی از نامهای قیامت یومالتناد است یعنی روزی که
فریادها از همه سو بلند است، نظام آرام کهکشان بهم ریخته و دگرگونی بزرگی در
عالم ستارگان رخ میدهد که همراه با اصطکاک و تصادف و بهمریختگی و صداهای مهیب
است، خلقی که به پا خواستهاند و بسوی مرحله تازهای از خلقت خود رهنمون
میشوند و از آینده قریبالوقوع خود بیمناکند و فریاد کمک برمیآورند. نمونه
اندک آن در زمانهای زلزله یا آتشفشانهای شدید در دنیا دیده میشود که چه غوغائی
برپا میگردد. خوشا بحال آنانکه در آنروز فریاد شادی سر دهند.
سفره دنیا
يَا قَوْمِ إِنَّمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا مَتَاعٌ وَإِنَّ الْآخِرَةَ
هِيَ دَارُ الْقَرَارِ
غافر ۳۹
ای قوم من! این زندگی دنیا، تنها متاع زودگذری است؛ و آخرت سرای همیشگی است!
توضیح:
پندهای شخص باایمانیست از خانواده فرعون که به حضرت موسی ایمان آورد و مردم را
به راه راست دعوت میکرد. میگوید این دنیا به مانند متاع است و متاع یعنی بهره
اندک و فریبنده که هم پایدار نیست و هم در مقابل دارائی آخرت بسیار ناچیز است ،
ولی خانه بعدی را به منزل قرار و آرامش و جاودانگی تشبیه نموده (قرار)، پس در
دنیا نباید انتظار قرار و سکونت واقعی داشت بلکه مسیر گذرائیست با متاعی اندک
که ارزش سرمایهگذاری و دلبستن را ندارد و زندگی واقعی در قرارگاه امن آخرت
است.
پیامبر سرمشق بزرگ
لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ
يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا
احزاب ۲۱
مسلّماً برای شما رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و
روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند.
توضیح:
اسوه به معنی مقتدا و پیشوا و جلودار است. میفرماید پیامبر بزرگوار را سرمشق
خود قرار دهید زیرا بهترین نمونه زندگیست، یعنی صداقت و امانت و عدالت و
انساندوستی و رحم و شفقت و کار و تلاش و جهاد و هر گونه که پیامبر بزرگ اسلام
بودهاند شما هم در همان راه باشید. البته رفتن این راه و قرارگرفتن در این
مسیر شرایطی دارد، کسیکه امید و اتکاء (رجاء )به الله و عالم دیگر داشته باشد
یعنی بداند پروردگار جهان او را خلق کرده و باید روزی پاسخگوی اعمال خود باشد.
یادآوری پیدرپی آفریدگار فقط با لفظ و سخن نیست بلکه انسان در تفکر و عمل
باید برای خدا باشد و چنین انسانی است که از بدیها دور میشود و در خوبیها و
شادمانیها غوطهور خواهد بود و دنیا و آخرت خود را آباد خواهد نمود.
بازخورد اعمال
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَيْهَا ثُمَّ إِلَىٰ
رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ
جاثیه ۱۵
هر کس کار شایستهای بجا آورد، برای خود بجا آورده است؛ و کسی که کار بد
میکند، به زیان خود اوست؛ سپس همه شما به سوی پروردگارتان بازگردانده میشوید!
توضیح:
قانون عمل و عکسالعمل است که در جهان فراگیر است ، با شناخت و توجه به این
قانون الهیست که میتوان زندگی آسوده داشت و در مسیر درست قرار گرفت. به قول
جناب مولوی:
گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
در این قانون کار نیکو (صالح)جواب نیکو میدهد و کار بد(اساء) نتیجه و بازخورد
بد را به ارمغان میآورد. این قانون مانند بقیه قوانین الهی در همین دنیا جاری
است و مسلمأ در عالم دیگر کاملأ آشکار میشود سپس اعتقاد به عالم دیگر را مطرح
میکند و اینکه برگشت همه بسوی خدائیست که رب شماست یعنی مدیر و مدبر و
گرداننده جهان شما است (ربکم) و از حکومت او و قانون او و مسیر او گزیری نیست
پس چه بهتر که با اختیار و شناخت و عشق و علاقه ، قانونمندی و مسیر او را
انتخاب کنیم.
دعای نیازمندان
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ
خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ
نمل ۶۲
یا کسی که دعای مضطرّ را اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد، و شما را
خلفای زمین قرارمیدهد؛ آیا معبودی با خداست؟! کمتر متذکّر میشوید!
توضیح:
این دعای قرانی را اغلب در گرفتاریها میخوانند که مفهوم بسیار بالائی دارد.
مضطر کسیست که بسیار حاجتمند است و نیازمند کمک است. میفرماید فقط خدای متعال
میتواند درخواست چنین شخصی را اجابت کند و پاسخ دهد و بنبست او را بگشاید.
البته این باور، نیاز به ایمان قلبی به خدای یگانه و حاضر در همه مکانها و همه
زمانها دارد و مثالهای این گشایش مشکلات و برطرف شدن سختیها را بکررات در تاریخ
گذشته و حال دیدهایم. همین خداست که انسان را جانشین و بالاترین مخلوقات در
زمین قرار داده است و میفرماید اندکی از مردم به باور میرسند و چنین خدائی را
میپذیرند.
شکیبائی
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ
هود ۱۱۵
و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد!
توضیح:
صبر به معنی شکیبائی در مقابل سختیها و مشکلات است و البته همراه با تلاش و
کوشش برای رفع آن مشکل است زیرا بعد از آن میفرماید باید محسن باشید یعنی عمل
نیکو انجام دهید تا پاداش آنرا ببینید. انسان صبور آرام است و بهتر تصمیم
میگیرد و بهتر زندگی میکند.
دستور پایداری
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا
تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
هود ۱۱۲
پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا
آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید
میبیند!
توضیح:
مشهور است که پیامبر بزرگوار اسلام بعد از نزول این آیات فرمودند سوره هود مرا
پیر کرد و این نشان از عظمت و سنگینی وظائفی است که در این سوره مبارک است. لذا
دستور استقامت و پایداری برای پیامبر و همه مسلمانان برطبق دستور و قانونمندی
پروردگار است و استقامت به معنی بیداری و هوشیاری و تلاش و پیشرفت در علم و
دانش و کمک به محرومین و مبارزه با جهل و خرافات و ظلم و ستم است و بدنبال آن
دستور پرهیز از طغیان و سرکشی و پرهیز از پارهنمودن مرزهای تقواست. بعد
میفرماید خداوند به تمام اعمال انسان بسیار بینا(بصیر) است و هیچ اقدامی حتی
بسیار کوچک از دید خدای قادر متعال مخفی نخواهد ماند.
دستور اتصال
وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ
الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ
هود ۱۱۴
در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار
آنها را) از بین میبرند؛ این تذکّری است برای کسانی که اهل تذکّرند!
توضیح:
دستور خواندن نماز و مشخص نمودن بعضی از زمانهای آنست. میفرماید دو طرف روز
یعنی اول روز و آخر روز (نماز صبح و عصر) و اول شب که نماز مغرب است نماز را بر
پای دارید( البته در جاهای دیگر قران بقیه اوقات نماز آورده شده است) پس نماز
فقط خواندن نیست بلکه برپای داشتن است ، یعنی با تمام وجود بسوی خدا برویم و
این حالت روحانی بدست آمده بعد از نماز هم ادامه یابد. بعد میفرماید حسنات و
نیکیها گناهان انسان را پاک میکنند و این از بهترین نویدهای قران است که به
انسان گناهکار امید و امکان رهائی از عواقب گناه را با خواندن نماز میدهد.
عواقب گناه روح انسان را خراش میدهد و در جهان هستی آثاری دارد که با نماز
یعنی اتصال واقعی به مبداء هستی این آثار پاک میگردد( مانند قطره آلودهای که
به اقیانوس برسد). ذکر به معنی یادآوری است پس فطرت انسان با نماز و اتصال به
مبداء آشناست و با این تذکر و این اتصال موقعیت خود را در این دنیای پهناور
بیاد میآورد و به انسان کمالیافته تبدیل میگردد.
پایان خورشید
إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ
تکویر ۱
در آن هنگام که خورشید در هم پیچیده شود،
توضیح:
کورت از ریشه تکویر و به معنی در هم پیچیده شدن و تاریک شدن است و نام این سوره
مبارک نیز از همین کلمه برگرفته شده است و در مورد حوادثی است که هنگام قیامت و
برچیدهشدن این جهان اتفاق میفتد. با علم امروز میدانیم که قطر خورشید بیش از
یکمیلیون کیلومتر است که بیشتر از صد برابر قطر زمین است و ستارهای سوزان است
که نور و انرژی خود را از تبدیل گاز هیدروژن به هلیوم ایجاد میکند و حیات در
کره زمین وابسته به آنست و پیشبینی میکنند که در پایان عمر خورشید و تمام شدن
ذخیره هیدروژن این ستاره بصورت کوچک و قرمز رنگ میشود که به آن کوتوله سرخ یا
Red Giant گویند که اکنون نیز نمونههای آن در یونیورس دیده میشود . خداوند
میفرماید یکی از علائم قیامت ایناست که خورشید درهم پیچیده و تاریک میشود.
ایمان به این گفتار و اینکه بدانیم اعتباری در موجودیت خورشید فروزان هم نیست
میتواند انسان را در انتخاب راه خود هدایت کند.
تاریکی ستارگان
وَإِذَا النُّجُومُ انكَدَرَتْ
تکویر ۲
و در آن هنگام که ستارگان بیفروغ شوند،
توضیح:
انکدرت از ریشه کدورت به معنی تاریکی و هم از ریشه انکدار به معنی پراکندگی
است. در زمان قیامت با خاموش شدن فعالیت خورشید نور ستارگان منظومه شمسی هم از
دست میرود و همگی تاریک و سرد میشوند و چون قوانین نیروی جاذبه بین خورشید و
سیارات هم بهم میخورد آنها در فضا پراکنده و رها میگردند. البته ما نمیدانیم
که آیا در قیامت این تحولات در بقیه کهکشان راه شیری و یا سایر کهکشانهای
بیشمار یونیورس هم بوقوع میپیوندد یا فقط محدود به منظومه ماست. آنچه مهم است
ایمان به آمدن چنین روزیست و اینکه خدای متعال در آنروز اعمال و رفتار ما را
مورد بررسی قرار خواهد داد که بر نحوه زندگی ما در این دنیای فانی مؤثر است.
بدرود با دارائی دنیا
وَإِذَا الْعِشَارُ عُطِّلَتْ
تکویر ۴
و در آن هنگام که باارزشترین اموال به دست فراموشی سپرده شود،
توضیح:
در حقیقت مالک اصلی خداست
این امانت چند روزی دست ماست
عشار به معنی عدد ده و منظور شتران ماده دهماهه باردار است که برای عرب
آنزمان بسیار نفیس و ارزشمند بوده است و عطلت از ماده تعطیل و به معنی رها شدن
است. پس در قیامت انسان مجبور است که بهترین و گرانبهاترین دارائیهای خود را
رها کند لذا بیارزش بودن مال دنیا بر همه روشن میشود و امید انسان از مادیات
زندگی قطع میگردد. خداوند با گفتن این آیه ما را متوجه عاقبت کار میکند و
اینکه دنیا برایمان هدف نشود و حق را فدای آن نکنیم. البته بعضی معنی عشار را
ابرهای بارور گفتهاند که در موقع فرارسیدن قیامت و بهم خوردن نظامات جوی دیگر
بارانی نیمیبارند و در فضای بیکران معطل و رها میگردند.
قیامت حیوانات
وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ
تکویر ۵
و در آن هنگام که وحوش جمع شوند،
توضیح:
دیگر از علائم قیامت جمع گردیدن حیوانات در آن عالم است. این تجمع حیوانات میتواند
به دلیل عظمت آنروز باشد که دیگر ترسی از هم ندارند چون نیازی به خوردن ندارند
و در موقعیت دیگرگون آنروز به هم پناه میبرند و هم اینکه آنها نیز حساب و کتابی
خواهند داشت. در هر حال میدانیم که درجاتی از عقل در حیوانات هم وجود دارد و
لذا ممکنست به همان میزان پاسخگوی اعمال خود باشند ، با ایمان به معاد و آخرت
خواهیم دانست که هیچ عمل و رفتاری در عالم گم نمیشود پس در حالی که حیوانات هم
حشر و نشر دارند ، ما انسانها در آنروز چگونه خواهیم بود. قران حالات و سرنوشت
انسان را در روزگار قیامت بیان فرموده است.
روز صف بستن
وَإِذَا النُّفُوسُ زُوِّجَتْ
تکویر ۷
و در آن هنگام که هر کس با همسان خود قرین گردد،
توضیح:
زوج شدن به معنی جفت و قرینگشتن است. در قیامت آدمیان با روح خود جفت میشوند
و همچنین با رفتار و گفتار پیشین خود همراه و جفت میگردند ، اعمال انسان و
اثرات آن همیشه همراه و زوج آدمی است و در آنجهان بصورت آشکار و قطعی سرنوشت
انسان را تغییر میدهند. معنی دیگر برای زوجشدن را در یک صف قرارگرفتن خوبان و
صالحان و از سوی دیگر انسانهای ناصالح با هم دانستهاند. پس انسان میتواند صف
خود را از همین دنیا مشخص کند و همراهان خود را انتخاب نماید(اختیار) و شفاعت
نیز بدینگونه معنی مییابد.
نامهها باز میشود
وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ
تکویر ۱۰
و در آن هنگام که نامههای اعمال گشوده شود،
توضیح:
صُحُف جمع صحیفه و به معنی سطح گستردهی است که بر آن مینویسند یا نقشی بر آن
میگذارند و در اینجا منظور نامه اعمال مردم است. هر انسانی در طول زندگی رفتار
و گفتار بیشماری داشته است که تمام اینها بر صفحهای ثبت میگردد و در جائی در
عالم هستی ذخیره میشود(درک این موضوع امروزه با پیدایش کامپیوتر و اینترنت و
امکان ذخیره کردن کوچکترین اتفاقات میسر است) لذا این مجموعه در روز واپسین
برای بررسی گشوده میگردد (نُشِرَت). پس ما در عالم خلقت رها نیستیم و تمام
سخنان و رفتار و حتی تفکراتمان تحت نظارت و نوشتن است و روزی تمام آنها در
دادگاه الهی گشوده خواهد شد. ایمان به این حقیقت مسلمأ زندگی انسان را تغییر میدهد.
پردهبرداری
وَإِذَا السَّمَاءُ كُشِطَتْ
تکویر ۱۱
و در آن هنگام که پرده از روی آسمان برگرفته
شود،
توضیح:
فعل کَشط به معنی پرده از روی چیزی برداشتن
است. میفرماید از نشانههای قیامت است که
پرده از روی حقایق عالم کنار میرود و غیبهائی
که در دنیا مؤمن به آن ایمان داشته و کافر
توجهای به آن نداشته است آشکار میگردد.بزرگترین
غیب در این عالم وجود خداوند بعنوان آفریدگار
و مدیر جهان است که با روشن شدن حقایق در آخرت
، انسان به وجود پروردگار خود پی میبرد.
دیگر اینکه پرده از اسرار زندگی انسانها کنار
میرود و حقایق زندگی اشخاص و ظلم و ستمها یا
خیر و نیکیها هویدا میگردد. برداشت دیگر میتواند
جمع شدن و کنار رفتن طبقات جو زمین و آشکار
شدن فضای بیانتهای یونیورس باشد که در اثر
تغییرات نیروی جاذبه و تمام شدن انرژی خورشیدی
ایجاد میگردد. پس ایمان به این آیه که خود
موضوعی غیبی است انسان را از التهاب آنروز حفظ
میکند و بسوی آرامش و آسایشی که خود برای
خویش آماده ساخته رهسپار میگردد.
سخنی از دوزخ
وَإِذَا الْجَحِيمُ سُعِّرَتْ
تکویر ۱۲
و در آن هنگام که دوزخ شعلهور گردد،
توضیح:
جحیم به معنی آتش فراوان و بزرگ است و سعر به معنی افروختن و شعلهور شدن
است. منظور جهنمیست که انسانهای نافرمان و گناهکار از همین دنیا برای خود
آماده میکنند و همراه آنان است و در عالم دیگر ظاهر میشود. این آتش زندگی
پرمشقت و زحمتی است که با درد و رنج همراه است و حاصل دور شدن از دستورات
خداوند است و از همین دنیا آغاز می شود و در جهان دیگر کاملأ متشکل و آشکار
میگردد. انسان با اختیاری که در زندگی خود دارد میتواند این جهنم را
تبدیل به بهشت پرنعمت نماید.
بقول جناب ابوسعید ابوالخیر:
گردون کمری ز عمر فرسودهٔ ماست
دریا اثری ز اشک آلودهٔ ماست
دوزخ شرری ز رنج بیهودهٔ ماست
فردوس دمی ز وقت آسودهٔ ماست
بهشت نزدیک است
وَإِذَا الْجَنَّةُ أُزْلِفَتْ
تکویر ۱۳
و در آن هنگام که بهشت نزدیک شود،
توضیح:
منظور از جنت همان بهشت موعود است یعنی مکان آسایش بدون سختی و عذاب و
ازلفت از کلمه زَلْف و به معنی پیشآمدن و نزدیکشدن است. میفرماید در
قیامت بهشت بسوی متقین و مؤمنین نزدیک میشود که این نزدیک شدن هم مکانی و
هم زمانی است. پس قدر و منزلت مؤمن آنقدر بالاست که او بطرف بهشت نمیرود
بلکه بهشت را برایش میآورند. این یعنی همان زندگی پرنعمت و آسایشی که از
همین دنیا در اطراف مؤمن وجود دارد و نزدیک اوست و در آخرت نیز با آن
آشناست و پیوسته بسوی او میآید.
دستآورد
عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ
تکویر ۱۴
(آری در آن هنگام) هر کس میداند چه چیزی را آماده کرده است!
توضیح:
احضرت از ماده حضر به معنی حاضرشده است پس منظور آنچه انسان برای خود
فرستاده است. در عالم قیامت هر شخصی به آنچه فرستاده آگاه میگردد. الان
انسان بسیاری از کارهای گذشته خود را از خوب یا بد فراموش کرده است ولی در
جهان دیگر همه اعمال و رفتار خود را درمییابد. و لذا اگر ایمانی باشد در
این مرحله دنیا بفکر عاقبت خود در سوی دیگر خواهد بود.
بقول مولانا:
حق تعالی خلق را گوید به حشر
ارمغان کو از برای روز نشر
ورنهای منکر چنین دست تهی
بر در آن دوست چون پا مینهی
اندکی صرفه بکن از خواب و خور
ارمغان بهر ملاقاتش ببر
آشکاری ستم
وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ
بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ
تکویر ۸،۹
و در آن هنگام که از دختران زنده به گور شده سؤال شود:
به کدامین گناه کشته شدند؟!
توضیح:
موءُوده از ریشه وَئَد به معنی دختر زنده بگور است ، این آیه شریفه به
ماجرای قتل نوزادان دختر در زمان عرب جاهلی اشاره دارد که بعد از تولد زنده
بگور میشدند. البته این موضوع میتواند هر ظلمی را در دنیا شامل شود یعنی
هر جنایتی که سرپوش گذاشته شود و هر قتلی که انجام میشود بیجواب نخواهد
ماند. پیام مهم آن اینست که هیچ ستمی در عالم گم نمیشود و روزی آشکار
میگردد. امروزه نوزادان بیشماری در عالم از گرسنگی میمیرند و یا سقط جنین
میشوند که این آیه میتواند شامل آنها هم بشود. مهم اینست که از خود این
نوزادان سئوال میشود و عاملین جنایتکار آنها حتی ارزش سئوال هم ندارند.
بشارت اسلام
از قبل
وَإِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ
شعراء ۱۹۶
و توصیف آن در کتابهای پیشینیان نیز آمده است!
توضیح:
زُبُر جمع زبور و به معنی پندهای حکمتآمیز و کتابهای دینی پیشینیان است و
میفرماید توصیف قران و بشارت آمدن پیامبر اسلام در ادیان قبلی نیز آورده
شده است. تورات خبر از آمدن پیامبری از دودمان اسماعیل میدهد و در انجیل
بشارت آمدن شخصی ستوده شده بنام (احمد) را میبینیم. از این گذشته حکمتها و
حقایق قران در کتابهای پیشین دیده میشود زیرا مبدأ و فرستاده آنها یکی است.
پس دین اسلام در بین پیروان سایر ادیان شناختهشده و قابل انتظار بوده است.
مهربانی با
اسیران
وَإِذَا بَطَشْتُم بَطَشْتُمْ جَبَّارِينَ
شعراء ۱۳۰
و هنگامی که کسی را مجازات میکنید همچون جبّاران کیفر میدهید!
توضیح:
بطش گرفتن چیزی با قدرت و برتری است. این آیات قران در مورد قوم عاد است که
ستمگریهای زیادی میکردند و قران میفرماید از شدت تکبر و خودخواهی به
اسیران و زندانیان خود هم رحم نمیکردند و با آنها با بدترین رفتار روبرو
میشدند و آنها را مورد آزار و شکنجه قرار میدادند. این موضوع گوشزدی برای
بشر امروز است که مواظب رفتار خود حتی در برار دشمنی که به او پیروز شدهاست
باشد و عدالت و مهربانی را برای آنان بکار ببرد. میدانیم که قانون حقوق
بشر ۷۳ سال قبل در پاریس تصویب شد و این در حالیست که اسلام عزیز و سایر
ادیان الهی از هزاران سال قبل برآن تأکید داشتهاند.
بقول جناب شهریار:
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
حق و باطل
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ
زَهُوقًا
اسراء ۸۱
و بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنی است!»
توضیح:
میفرماید حق آمدنیست و مانند خورشیدی است که زیر ابر نمیماند و خود را
نشان میدهد. این باطل است که طبق قانون خلقت رفتنی است و نباید به آن دل
بست(زهق به معنی نابودشدن و مردن است). پس هر عملی که با محک حق سنجیده شود
، مانند راستی و صداقت و مهربانی و بخشش و عفو و در یک کلمه راه خداوند
متعال میماند و بر عکس هر عملی که با باطل سنجیده شود مانند دروغ و ظلم و
ستم و انواع انحرافات و شرک و نفاق و نیستی از بین میرود. لذا اگر میخواهیم
بمانیم و رشد و کمال یابیم باید جانب حق را بگیریم و حق را تمرین کنیم
وگرنه رفتنی هستیم.
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز
مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
دعای راهیافتگان
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن
لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ
آلعمران ۸
پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف
مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای!
توضیح:
این دعای زیبای اندیشمندانی است که به حقیقت و هدایت راهیافتهاند و از
خداوند خود میخواهند که بر همین هدایت بمانند و نلغزند.
هبه به معنی هدیه بدون انتظار پاسخ است و لذا وهّاب از اسامی خداوند است و
رحمت به معنی مهربانی و رأفت و شفقت و مغفرت است ، وقتی انسانی رحمت داشته
باشد رنگ خدائی میگیرد و سراپا لطف و بخشش میشود و چون هرلحظه خطر لغزش و
انحراف از راه مستقیم وجود دارد این دعا و خواستن و کوشش برای آن بایستی
همیشه بر زبان و فکر و عمل انسان باشد.
ده نام زیبای
پروردگار
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ
السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ
الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ
حشر ۲۳
و خدایی است که معبودی جز او نیست، حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه
است، منبع سلامت و امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکستناپذیر
که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح میکند، و شایسته عظمت است؛ خداوند
منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمیدهند!
توضیح:
در این آیه مبارک ده نام از نامهای مقدس خداوند متعال آورده شده است ،
انسان میتواند با شناخت این اسامی خدای خود را بهتر بشناسد و توحید واقعی
را دریابد.
۱- الله که جامعترین و برترین نام خداوند است، او تنها اله عالم است که
باید پرستش شود.
۲- مَلِک به معنی مالک و اختیاردار همه چیز است.
۳- قدّوس که بسیار منزه و پاک است
۴- سلام به معنی سرچشمه سلامتی و صلح و آرامش است و به کسی ستم نمیکند.
۵- مؤمن که محل امنیت و آسایش است.
۶- مهیمن که نگاهبان و محافظ عالم است.
۷- عزیز یعنی بسیار قدرتمند و محکم است
۸- جبار یعنی جبرانکننده نقصها و گناهان بندگان و ضمنأ قانونمند او در
جهان ثابت و بدون تغییر است.
۹- متکبر یعنی بزرگ است و کبریائی دارد.
۱۰- سبحان یعنی منزه است و مقصد همه مخلوقات است و نمیتوان شریکی برای او
قرار داد.
خدا را بهتر
بشناسیم
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ
الْحُسْنَىٰ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ
الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
حشر ۲۴
او خداوندی است خالق، آفرینندهای بیسابقه، و صورتگری (بینظیر)؛ برای او
نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او میگویند؛ و او عزیز
و حکیم است!
توضیح:
خداوند متعال خود را معرفی میفرماید. خالق است پس صفت خلقت همیشه با اوست
آنچه که ما میدانیم از لحظه بیگبنگ و پیدایش ۳۰۰میلیارد کهکشان است و
تازه این ۵درصد از کل یونیورس است و بقیه را ماده تاریک مینامند و
دانشمندان به وجود یونیورسهای دیگر هم پیبردهاند.
بارئ یعنی آفریدگاری که مخلوقات او بری از عیبو نفص است و همان مخلوق
کاملی است که باید باشد.
مصور نیز از اسامی زیبای خداوند است چون طبیعت زیبا را به تصویر کشیده است.
بعد میفرماید تمامی اسامی زیبا و صفات والا از آن خداست یعنی هرجا زیبائی
میبینیم باید خدا را هم ببینیم. هم موجودات این خدای عالم را تسبیح میکنند
و بسوی او در حرکت و تلاشند.
عزیز به معنای قدرتمند(زمین بلند را عزاز گویند) و حکیم به معنای محکم و
خللناپذیر و صاحب حکومت و حکمت است. ایمان به چنین منبع استوار و فیضبخشی
انسان را از احساس بیهودگی و تزلزل در جهان رهاساخته و او را در این مسافرت
مهم در زندگی یاری میدهد.
وعدهگاه
إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كَانَ مِيقَاتًا
نبأ ۱۷
(آری) روز جدایی، میعاد همگان است!
توضیح:
یکی از نامهای قیامت روز فصل است و فصل به معنی جداکردن و فاصله افتادن بین
دوچیز است. پس اجزاء عالم مانند ملکولها و اتمها از هم جدا میشوند، اگر در
آغاز خلقت جهان ما ترکیب و ساختوساز داشتهاست در قیامت جهت آن برعکس
میشود و خلقت دیگری آغاز میگردد. دیگر جداشدن حق از باطل و روشن شدن حقیقت
در آنروز است ، همچنین مؤمن از کافر و راه آنها و سرنوشت آنها جدا میشود و
همه چیز روشن و واضح میگردد. میقات اسم زمان و مکان از ریشه وقت است و به
معنی وعده در وقت معینیست که محل معینی را هم شامل میشود. پس در زمان و
مکانی که در عالم خلقت مشخص است این (فصل ) بوقوع میپیوندد و خوشا بحال
آنانکه در میقات سربلندند.
دمیدنی دیگر
يَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا
نبأ ۱۸
روزی که در «صور» دمیده میشود و شما فوج فوج (به محشر) میآیید!
توضیح:
نفخ به معنی دمیدن است و ما با آن آشنائیم ، خداوند بار اول از روح خود در
ما دمید تا انسان عاقل و مختار خلق گردد و اینبار دمیدنی دیگر برای خلقتی
دیگر آغاز میشود. صور به معنی شیپور است ، از فعل و انفعالات عظیم قیامت
برای ما میگوید و دگرگونی انرژیهای درون منظومه و کهکشان و شاید یونیورس و
اینکه خلقت تازهای در جهان آغاز میشود و با شیپور و صدای عظیم و اعلام
همکانی صورتها مجددأ شکل میگیرند(صور از ریشه صورت) و مردم گروه گروه بسوی
زندگی تازه خود رهسپار میشوند. این آیه مبارک معاد را گوشزد میکند که از
اصول دین است و البته از اخبار غیب است و فقط با ایمان قلبی میتوان به آن
پیبرد و همین ایمان است که چگونه زندگی کردن و چگونه مردن را به انسانها
میآموزد.
پاسخ
جَزَاءً وِفَاقًا
نبأ ۲۶
این مجازاتی است موافق و مناسب (اعمالشان)!
توضیح:
جزاء به معنی پاداش و کیفر است یعنی پاسخ و سزای عمل (نیک یا بد )که بر طبق
قانون خلقت و وعده پروردگار زمانی به انسان برمیگردد. وفاق به معنی همسطح
و مناسب و درخور است. پس میفرماید پاسخها عینأ مناسب عمل شما خواهد بود.
در همین دنیا این قانون را در عالم تکوین میبینیم ، مثلأ غذای فاسد انسان
را بیمار میکند و این بیماری پاسخ مناسب آنست. با ایمان به این قانون میتوانیم
با انجام اعمال نیکو در انتظار پاداش مناسب باشیم.
جهان بیدار
وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ كِتَابًا
نبأ ۲۹
و ما همه چیز را شمارش و ثبت کردهایم!
توضیح:
احصیناء از ریشه حصاء و به معنی شمارهکردن و به حساب آوردن است. میفرماید
کوچکترین فکر و عمل انسان در عالم هستی اولأ شماره میشود و ثانیأ ثبت و ضبط
میگردد(کتابأ). پس هیج چیز در جهان گُم نمیگردد زیرا خداوند بصیر و سمیع
و علیم (بسیار بینا و بسیار شنوا و بسیار دانا) در جایجای عالم حضور دارد
و نکتهای قابل پنهانکردن نیست. در دنیای امروز با پیدایش دوربینهای قوی و
تکنولوژی ماهوارهها درک این مطلب آسانتر میشود. با این بینش الهی انسان
پیوسته مواظب رفتار و حتی افکار خود در آشکار و نهان خواهد بود.
بقول جناب سعدی:
بر احوال نابوده، علمش بصیر
به اسرار ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدار بالا و شیب
خداوند دیوان روز حسیب
بر او علم یک ذره پوشیده نیست
که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
سفر بسلامت
إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا
نبأ ۳۱
مسلّماً برای پرهیزگاران نجات و پیروزی بزرگی است:
توضیح:
فوز به معنی بسلامت به مقصد رسیدن است و مفازا وسیله و مکان این رسیدن است،
پس این کلمه معنی نجات و پیروزی و رستگاری میدهد. میفرماید کسیکه تقوا
دارد یعنی معنی ترمز را در زندگی خود دریافته و خطوط قرمزی را رعایت میکند
به سلامت به مقصد میرسد(فوز). این آیه به ما میگوید که در این دنیا در
سفری هستیم و مقصدی داریم لذا نباید اینجا را هدف نهائی احساس کنیم و بخاطر
آن تقوا را فراموش نمائیم. (إنّ ) کلام تأکید است یعنی حتمأ چنین خواهد شد.
خدای آمرزنده
وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا ثُمَّ
اهْتَدَىٰ
طه ۸۲
و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت
شود، میآمرزم!
توضیح:
غفار صفت مبالغه غفر و به معنی بسیار آمرزنده و پوششدهنده و پاککننده است.
پس گناهان انسان قابل چشمپوشی و آمرزش است، در همین دنیا هم اگر انسانِسیگاری
از اینکار دست بکشد بتدریج عوارض آن در ریه بهبود مییابد. خداوند شرط این
نادیدهگرفتن را در ابتدا بازگشت از آن گناه(تاب) و سپس ایمان قلبی به حق و
حقیقت(آمن) و در کنار آن انجام کارهای نیک(عمل صالحأ) میداند و مسلمأ این
هدایت باید دائمی باشد و استمرار یابد(ثم اهتدی). یعنی انسان کامل همیشه در
راه بازگشت به خدا و همیشه در حالت ایمانی و همیشه در حال انجام اعمال
نیکوست و لذا همیشه در جاده مستقیم سعادت قرار دارد.
یگانهشناسی
قُلْ إِنَّ صَلَاتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلَّهِ رَبِّ
الْعَالَمِينَ
انعام ۱۶۲
بگو: «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای خداوند پروردگار
جهانیان است.
توضیح:
در بینش توحیدی در سراسر جهان پهناور بغیر از خدای متعال هیچ وجودی و
نیروئی احساس نمیشود ، خلقت موجودات نیز توسط او و در راستای قانونمندی و
خواست خود او صورت گرفته است. پس وقتی پیامبر بزرگوار اسلام(ص) که از
سردمداران توحید است این شعار را دریافت و اعلام میکند و به آن ایمان دارد
و پای این عقیده میایستد ما نیز دستور تبعیت داریم. با این بینش ، هرچه
انسان دارد از خدا میداند و هرچه میکند برای اوست اعم از رویکرد و سمت و
سو و اتصال (صلاة) و تمام افعال و عبادات مانند مراسم حج و قربانی (نُسُک)
و اصولأ کل زندگی و مرگ برای او و در جهت پیوستن به او و بسمت اوست( بدلیل
اهمیت زیاد نماز و نیایش خالصانه ، باری تعالی نام آنرا از بقیه عبادات
جداگانه فرموده است). این خدا فقط موجودات را خلق نکرده است بلکه مدیر و
کارگزار جهان و کلیه مخلوقات خود نیز هست (ربالعالمین). چنین انسانی تکامل
واقعی را یافته و خوشبخت واقعی خواهد بود(انسان کامل).
پیدایش حیات
يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ
وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَكَذَٰلِكَ تُخْرَجُونَ
روم ۱۹
او زنده را از مرده بیرون میآورد، و مرده را از زنده، و زمین را پس از
مردنش حیات میبخشد، و به همین گونه روز قیامت بیرون آورده میشوید!
توضیح:
این آیه در مورد خلقت خداوند متعال و مثالی برای باور قیامت است. چه بسیار
پیدایش زندگی از خاک سرد و مرده میبینیم و اگر به ۵ میلیارد سال قبل ( عمر
منظومه شمسی و کره زمین) برگردیم درمییابیم که این کره آتشین بتدریج سرد
شده و آب در آن جای گرفته است و بعد ملکولهای زنده در قعر دریاها شکل
گرفتند و حیات از جهان بیجان آغاز گردید. مورد دیگر زنده شدن دلهای مرده و
شرکآلود با شنیدن کلام خداوند در طول تاریخ است. در مورد عکس آن هم مردن
مخلوقات اعم از گیاهان و حیوانات است که البته در مورد گیاهان زندگی دوباره
آنان را در بهاران میبینیم. مشاهده این سیکل گیاهان در طبیعت میتواند
انسان را به زنده شدن و حیات دیگری نوید دهد. پس مشاهده هر نوروز فقط برای
شادمانی ظاهری نیست بلکه میتواند دید ما را به بهار خلقت بگشاید.
دعوت به
آوردن یک سوره
وَإِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا
بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ إِن
كُنتُمْ صَادِقِينَ
بقره ۲۳
و اگر در باره آنچه بر بنده خود [= پیامبر] نازل کردهایم شک و تردید دارید،
(دست کم) یک سوره همانند آن بیاورید؛ و گواهان خود را - غیر خدا - برای این
کار، فرا خوانید اگر راست میگویید!
توضیح:
اعلام اعجاز قران مجید توسط خداوند است. در آیات دیگر دعوت به آوردن تمام
قران و یا ده سوره بوده است ولی در اینجا میفرماید فقط یک سوره مانند قران
بیاورید و البته به شهادت تاریخ تا کنون کسی نتوانسته سورهای به زیبائی و
شیوائی و ادبیات قرانی و پرمعنائی آن بیاورد. عرب اولیه فقط با شنیدن قرائت
قران ایمان میآورد و مسلمان میشد چون احساس میکرد که این کلام بشری نیست.
نکته دیگر در این آیه شریفه صفت عبد بودن پیامبر است که از بالاترین صفات
یک انسان کامل است. عبد به معنی هموار و صاف شدن در مقابل خداوند است و
اینکه تکبر و غرور و منیّت در انسان حل شود و در مقابل خدا خاشع و فروتن
گردد و چون آئینهای تصویر خداوند را دریابد و خداگونه شود.
نزدیکشونده
وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَنَاجِرِ
كَاظِمِينَ مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ يُطَاعُ
غافر ۱۸
و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامی که از شدّت وحشت دلها به گلوگاه میرسد
و تمامی وجود آنها مملوّ از اندوه میگردد؛ برای ستمکاران دوستی وجود ندارد،
و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود.
توضیح:
أزفه از ریشه اَزَف و به معنی تنگی وقت و نزدیک شدن است و از اسامی قیامت
میباشد. خداوند انسان را به عقوبت آن روز هشدار میدهد. مسلمأ صحنه
پرحادثه و هولانگیزیست بخصوص برای کسانی که اندوختهای نداشته باشند.
قلبها یعنی تمامی موجودیت و شخصیت و جرأت و شجاعت انسان به گلوگاه میرسند و
آماده نمایش گذاشته میشوند و این جمله نشانگر هول و هراس شدید انسان نیز
هست. کاظمین از کظم و به معنی فروخوردن خشم و ترس است ، یعنی در آنروز جرأت
برآوردن کوچکترین صدائی در انسان نیست. در اینجا ظالمین تنها هستند و هیچ
یار و یاوری ندارند. بهترین یاور انسان عمل نیک او در دنیاست و شفیع او
بزرگانی که در دنیا راه آنها را رفته و با آنها همراه و همگام شده است.
ایمان به آمدن چنین روزی از هول آنروز میکاهد.
کمفروشی
وَيْلٌ لِّلْمُطَفِّفِينَ
مطففین ۱
وای بر کمفروشان!
توضیح:
مطفف به معنی کمفروش و متقلب است و کسیکه پیمانه را کم میگیرد. در هر داد
و ستدی امکان انحراف وجود دارد. یک پزشک، یک کارگر، یک مهندس، یک معلم ، یک
بازرگان و مغازهدار، و تمام اقشار جامعه میتوانند در ارائه خدمت خود کمفروشی
کنند. خداوند با کلمه( ویل )که به معنی هلاکت و مصیبت است به استقبال
اینگونه افراد رفته است زیرا در نظام الهی جائی برای دروغ و تقلب وجود
ندارد و کسیکه به این راه کشیده شود مخالف قانون هستی گام زده و هرچند به
سود و موقعیت شکننده و کوتاه مدتی دست مییابد اما در نظام خلقت از نور و
سعادت فاصله گرفته و بسوی تباهی و ظلمت خواهد رفت.
ورود ممنوع
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ
وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
مائده ۹۰
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بختآزمایی]،
پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید!
توضیح:
خَمر چیزیست که فعالیت مغز را میپوشاند و منظور از آن شرابِالکل است.
میسر همان قمار است که با یُسر و آسانی پول ناحقی را برای انسان میآورد.انصاب
جمع نصب و منظور بتهائی است که در زندگی بشر جای خدا مینشینند ، البته
مقام و ثروت و حب دنیا را هم اگر جای خدا بنشیند شامل میشود. ازلام
چوبهائی بوده که با آن بختآزمائی و قرعهکشی میکردهاند تا به دارائی
بدون زحمتی دست یابند.
این آیه شریفه پس از مراحلی چندگانه قبلی ، تحریم کامل شرب الکل را اعلام
میدارد. و از آن با کلمه رجس(پلیدی ) و کار شیطانی یاد میکند و دستور
صریح دوری کردن از آن را به مسلمانان میدهد.
توشه ماندنی
مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ
صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
(نحل آيه ٩٦)
آنچه نزد شماست فانی میشود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی است؛ و به کسانی که
صبر و استقامت پیشه کنند، مطابق بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش
خواهیم داد.
توضیح:
ینفد از ریشه نفد به معنی نیست و نابود شدن و کلمه باق به معنی باقی ماندن
و دوام و ثبات است
میفرماید اگر متاعي جمع ميكنيد ماندنی باشد و نزد خداوند و در نظام هستی
ثبت گردد. مسلمأ اعمال ماندنی کارهائیست که پروردگار عالم توسط پیامبران و
کتب خود توصیه کرده و در فطرت پاک انسان هم وجود دارد. قسمت اول این آیه را
خودمان با چشم میبینیم که دنیا برای هیچکس نمانده است و متاع دنیائی از بین
میرود و البته به قسمت دوم آن باید ایمان داشت. نكته ديگر اهميت صبر است كه
خود (عمل )بزرگيست و نوعی عبادت است و نزد خدا بهترين اجر و پاداش را دارد،
صبر یعنی شکیبابودن و خودداري از كارهاي ناپسند هر چند لذت زودگذری را
داشته باشند و تحمل و صبوری بر ناملايمات و سختي ها و کوشش و تلاش برای
رسیدن به موفقیت ، پس صبر خود عملی بسیار هوشیارانه و مثبت است.
پناه از شر
شیطان به خدا
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ
فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ
نحل ۹۸
هنگامی که قرآن میخوانی، از شرّ شیطان مطرود، به خدا پناه بر!
توضیح:
این آیه مبارک را معمولأ قبل از هر قرائت قران میخوانند. میفرماید موقع
تلاوت قران بایستی تمام وجود انسان در فضای الهی قرار گیرد و با زبان و گوش
و قلب آیات را بخوانیم و بفهمیم و به آن عمل کنیم و از وسوسه شیطان دور
باشیم و کبر و خودپرستی و دنیاطلبی را از خود برانیم. میفرماید در ابتدا
به خدا پناه برید و در حصار مطمئن او قرار گیرید و سپس از شیطان و فرامین
آن دوری کنید ، شیطانی که رانده شده از درگاه الهی و موجب گمراهی و تاریکی
زندگی بشر است. بایستی در موقع خواندن قران تمام وجود انسان سرشار از
مهربانی و ایمان و پاکی گردد و چنین قرائتی است که در روح و قلب مینشیند و
در زندگی بکار میآید. پس فاصله بسیاری بین خواندن و حتی حفظ کردن ظاهری
قران با نفوذ در اعماق آن و توجه به معانی ارزشمند آن و پیاده کردن دستورات
آن در زندگیست.
شنیدن عقاید
دیکران
فَبَشِِّر عِبادَ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ
أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِكَ هُمْ
أُولُو الْأَلْبَابِ
(زمر ۱۷ ٫ ۱۸)
بندگانی را مژده بده که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
توضیح:
خداوند بندگانی را مژده میدهد که توانائی و سعه صدر برای شنیدن همه گفتارها
را داشته باشند تا بتوانند بهترین را انتخاب کنند. پس باید ابتدا (عبد) شد
یعنی صاف و بدون غل و غش و حرص و کینه بود ( عبد یعنی زمین صاف و بدون پستی
و بلندی) لذا اکثر برخوردها و دعواهائی که در اختلاف عقاید پیش میآید از
بین میرود و راه برای پذیرش بهترین عقیده هموار میگردد. این گونه افراد دو
خاصیت دارند یکی به خدا ایمان دارند (هَداهم الله) و دیگری عقل و خرد را
بکارمیگیرند(أُلوالالباب) ، در اینصورت است که انتخاب انسان ارزشمند خواهد
شد.
درجات تکاملی
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ
انشقاق ۱۹
که همه شما پیوسته از حالی به حال دیگر منتقل میشوید (تا به کمال برسید).
توضیح:
میفرماید شما در طول حیات خود مراحلی را میگذرانید و این از خصوصیات رشد
و کمال انسان در مقام جسم و روح است. در مقام جسم همه میدانیم که انسان از
یک سلول ایجاد شده است و مراحل تکاملی را در رحم مادر داشته که هر لحظه آن
با لحظه قبلی متفاوت بوده است، سپس متولد میشود و این تکامل جسمی و
تغییرات مرحلهای ادامه مییابد حتی ممکنست به آسمانها و کرات دیگر برود(
ولی از ملک خداوند بیرون نخواهد رفت) تا زمان اجل و سپس در عالم پس از مرگ
(برزخ) که خود مرحله دیگریست تا روز رستاخیز که بشکل تازهای متولد میشود
و بسوی کمال میرود. در مقام روحی و معنوی نیز انسان مهمترین و پیچیدهترین
رشد و کمالات را مییابد و رفته رفته اوج میگیرد و حقایق عالم را میشکافد و
خالق خود را میشناسد و حتی فرشته را پشت سر میگذارد و تحولات روحی و معنوی
روزنافزونی را درک میکند تا به ملاقات خدا میرود. بسیاری از این مراحل را
در دنیا به چشم خود میبینیم و البته برای درک و دیدن مراحل بعدی ایمان
قلبی لازمست که اگر چنین شود نحوه این مسافرت دکرگون خواهد شد . این شعر
معروف جناب مولوی گویای آنست:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
ایمان و نجات
وَنَجَّيْنَاهُ وَلُوطًا إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا
لِلْعَالَمِينَ
انبیاء ۷۱
و او و لوط را به سرزمین (شام) -که آن را برای همه جهانیان پربرکت ساختیم-
نجات دادیم!
توضیح:
داستان حضرت ابراهیم(ع) است که بعد از رهاشدن از آتش جهالت نمرودیان با
حضرت لوط(ع) که گویند برادرزاده ایشان بوده است از سرزمین بابل بسوی شام
حرکت کردند. تا به وظیفه الهی خود عمل کنند. آنها به سرزمینی پا نهادند که
محل برکت و رشد و نمو برای جهانیان است که گویند سرزمین شامات بوده است(
این برکت همراه با بعثت بسیاری از پیامبران الهی در این سرزمین است)
اینجنین بود که ندای توحیدی ابراهیم در سرزمین بزرگ شامات تابیدن گرفت و از
آنجا بتدریج و تا زمان حاضر و در آینده مرتبأ به تمام دنیا پرتو میافکند و
این همان پرتو عشق و ایمانیست که آتش را بر ابراهیم(ع) گلستان کرد و او و
پیروانش را بسوی نور و کمال آورد.
اهمیت
خویشتنداری
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا
تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ
آلعمران ۱۰۲
ای کسانی که ایمان آوردهاید! آن گونه که حق تقوا و پرهیزکاری است، از خدا
بپرهیزید و از دنیا نروید، مگر اینکه مسلمان باشید.
توضیح:
روی سخن با مؤمنین است که تقوا را فراموش نکنند پس ایمان ظاهری به تنهائی
برای رستگاری انسان کافی نیست و بایستی بطور مرتب با نیروی تقوا حفظ شود و
تکامل یابد و تقوا همان ترمز و خویشتنداری و کنترل هوی و هوس است، یعنی در
زندگی خطوط قرمزی را بشناسیم و رعایت کنیم. این تقوا باید جامع و کامل باشد(
حق تقاته) و گزینشی یا موقت نباشد(مثلأ فقط در ایام رمضان نباشد). پس تقوا
باعث تثبیت و افزایش ایمان میشود و انسان را به مرحله تسلیم میرساند که تا
آخر عمر و لحظه مرگ( تولد تازه) و پس از آن ادامه مییابد. و (مسلمان) کسی
است که به تسلیم در برابر پروردگار میرسد و بدنبال صلح و آرامش و دوستی با
جهان اطراف خود است.
تولدی دیگر
قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ
ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم
بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
جمعه ۸
بگو: «این مرگی که از آن فرار میکنید سرانجام با شما ملاقات خواهد کرد؛
سپس به سوی کسی که دانای پنهان و آشکار است بازگردانده میشوید؛ آنگاه شما
را از آنچه انجام میدادید خبر میدهد!»
توضیح:
میفرماید مرگ (نیستی و پایان )نیست که از آن فرار کنید بلکه مرحلهای زنده
و واقعیست که در سیر تکامل ما قرار دارد و به ملاقات ما میآید پس در
آنهنگام تولد تازهای در پیش است و پس از آن است که بسوی دانای همه نهانها
و همه حضورها یعنی آفریدگاری که همه لحظات و همه مکانها را پرکرده است
رانده میشویم. در آنهنگام به ریز و درشت کارهایمان آگاه میگردیم زیرا
بسیاری از آنها را فراموش نمودهایم ولی در صفحه هستی دقیقأ نقش بسته است.
ایمان به چنین تولدی نحوه زندگی انسان را تغییر میدهد.
ظاهر و باطن
دنی
يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ
هُمْ غَافِلُونَ
روم ۷
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
توضیح:
از خصوصیات کافران است که فقط به ظاهر دنیا توجه دارند و فکر میکنند منظور
از خلقت عالم هستی همین (خور و خواب و خشم و شهوت) است و بطن دیگری و عمق
بیشتری در عالم نمیشناسند و مرحله دیگری را در سیر خلقت خود باور ندارند.
و چنین است که در طول تاریخ ظلمها و ستمها و دروغها و دزدیها و انحرافات
شکل گرفته است. پس اگر انسان باطنی برای دنیا قائل شود و به قانون (عمل و
عکسالعمل )ایمان داشته باشد و بداند دنیا و آخرت چون شبکهای در هم تنیدهاند
و بهم ارتباط دارند و روز حساب را بپذیرد ، مسلمأ نوع دیگری زندگی خواهد
نمود. غزل زیبای جناب سعدی در همین مقام است:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
بازگشت و
اتصال
مُنِيبِينَ إِلَيْهِ وَاتَّقُوهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَلَا تَكُونُوا
مِنَ الْمُشْرِكِينَ
روم ۳۱
شما بسوی او بازگشت کنید و از (مخالفت فرمان) او بپرهیزید، نماز را برپا
دارید و از مشرکان نباشید.
توضیح:
منیبین از ریشه انابه به معنی بازگشتن استمراریست است ، پس انسان بایستی
بطور مرتب و پیدرپی بسوی خداوند برگردد یعنی رفتار و افکار خود را مکررأ
تجزیه و تحلیل کند و خود را حقیقتأ محاسبه نماید و دراینصورت است که کجیها
و انحرافات برطرف میگردد. بعد دستور تقوا و خویشتنداری را فرموده یعنی در
زندگی ترمز داشته باشیم و به دستورات نفس امّاره گوش ندهیم و در آخر برپایداشتن
نماز که اتصال به خدا و راه خداست که باید پیوسته این حالت اتصال در انسان
باشد و فقط به پنجبار در روز خلاصه نشود. در اینجا انسان از شرک دور میشود
و بسوی وحدانیت میرود و در فضای توحید پرمیگشاید.
بقول جناب سعدی:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
تا کی این باد کبر و آتش خشم
شرم بادت که قطرهٔ آبی
کهل گشتی و همچنان طفلی
شیخ بودی و همچنان شابی
دست و پایی بزن به چاره و جهد
که عجب در میان غرقابی
عهدهای شکسته را چه طریق
چاره هم( توبتست )و شعابی
به در بینیاز نتوان رفت
جز به مستغفری و (اوابی)
سعدیا راستی ز خلق مجوی
چون تو در نفس خود نمییابی
جای گریهست بر مصیبت پیر
تو چو کودک هنوز لعابی
ترازوی سنجش
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسَهُم
بِمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَظْلِمُونَ
اعراف ۹
و کسانی که میزانهای (عمل) آنها سبک است، افرادی هستند که سرمایه وجود خود
را، بخاطر ظلم و ستمی که نسبت به آیات ما میکردند، از دست دادهاند.
توضیح:
خَفّت به معنی سبک گردانیدن است و موازین جمع میزان به معنی ترازو یا و
سیله سنجش است. پس اعمال ما وزن دارند و در ترازوئی اندازهگیری میشوند. هر
عملی کوچک یا بزرگ و خوب یا بد در ترازوی خلقت جای میگیرد و مرتبأ وزن
میشود و اثرات آن از همین دنیا متوجه ما میگردد. حال اگر این سنجش سبک باشد
صاحب آن اعمال بخود ستم نموده است چون در مدرسه خلقت به کلاسهای بالاتر قدم
نگذاشته است (و تنها به بُعد حیوانی خود توجه کرده است). این ظلم و ستم از
بیتوجهای به آیات و نشانههای خداوند آغاز میشود ، مثلأ سلامتی در انسان
یک نشانهای از نظام و قانون خداوند است و لذا انسان بیایمان و بیتقوا
حتی به سلامتی خود ظلم میکند و گرفتار عواقب آن میگردد. این بیتوجهای به
نشانهها و قانونمندی هستی در روز واپسین گریبان انسانهای( ظالم و ستمگرِ
بخود و قانون جهان ) را خواهد گرفت.
ظاهر و باطن
دنیا
يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ
هُمْ غَافِلُونَ
روم ۷
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
توضیح:
از خصوصیات کافران است که فقط به ظاهر دنیا توجه دارند و فکر میکنند منظور
از خلقت عالم هستی همین (خور و خواب و خشم و شهوت) است و بطن دیگری و عمق
بیشتری در عالم نمیشناسند و مرحله دیگری را در سیر خلقت خود باور ندارند.
و چنین است که در طول تاریخ ظلمها و ستمها و دروغها و دزدیها و انحرافات
شکل گرفته است. پس اگر انسان باطنی برای دنیا قائل شود و به قانون (عمل و
عکسالعمل )ایمان داشته باشد و بداند دنیا و آخرت چون شبکهای در هم تنیدهاند
و بهم ارتباط دارند و روز حساب را بپذیرد ، مسلمأ نوع دیگری زندگی خواهد
نمود. غزل زیبای جناب سعدی در همین مقام است:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
رستاخیز
أَفَلَا يَعْلَمُ إِذَا بُعْثِرَ مَا فِي الْقُبُورِ
عادیات ۹
آیا نمیداند در آن روز که تمام کسانی که در قبرها هستند برانگیخته میشوند،
توضیح:
از احوال رستاخیز است. بُعثر ار ریشه بَعثره و به معنی زیرو رو کردن و
برانگیختن و بیرون آوردن است. ما در این دنیا مرگ همه گونه موجودات عالم از
جمله انسانها را میبینیم ، عدهای در قبرها جای میگیرند و پس از مدتی
تبدیل به خاک شده و جزو طبیعت میشوند و عدهای هم بدون قبر ظاهری در
دریاها و آتشسوزیها و جنگها از بین میروند و گاهی بصورت پودر درمیآیند.
بهر حال همه در قبر دنیا هستیم حتی اگر به کرات دیگر برویم و در رستاخیز
برانگیخته میشویم. اگر انسان به این بازگشت و احضار ایمان داشته باشد به
گونهای دیگر زندگی خواهد کرد.
ترازوی سالم
وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِيمِ
شعراء ۱۸۲
و با ترازوی صحیح وزن کنید!
توضیح:
نصیحت حضرت شعیب(ع) به مردمان شهر (ایکه) است که ترازوی مستقیم و درست در
معاملات بکار ببرید. البته این اندرز تنها برای دادوستدهای معمولی نیست و
در تمام کارهای زندگی کاربرد دارد ، یعنی در تمام افکار و اعمالمان با
افراد خانواده و اجتماع مستقیم باشیم و در قضاوتها خدا را در نظر بگیریم و
اگر مسئولیت یا حرفهای در اجتماع داریم با جان و دل آنرا انجام دهیم و
اغراض و امیال شخصی و حرص دنیا ما را به انحراف نکشاند. این دستور خداست که
انسان در زندگی از دروغ و تزویر و وعدههای نادرست پرهیز کند(تقوا) و همیشه
سنگ ترازویش سالم باشد.
شناخت و
ایمان
قَالُوا لَن نُّؤْثِرَكَ عَلَىٰ مَا جَاءَنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالَّذِي
فَطَرَنَا فَاقْضِ مَا أَنتَ قَاضٍ إِنَّمَا تَقْضِي هَٰذِهِ الْحَيَاةَ
الدُّنْيَا
طه ۷۲
گفتند: «سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که
برای ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمی میخواهی بکن؛ تو تنها در این
زندگی دنیا میتوانی حکم کنی!
توضیح:
سخنان ساحران مصری با فرعون است زمانی که دست نیرومند خدا را در یک عصای
چوبین یافتند و با دیدن معجزه الهی به حقانیت راه حضرت موسی(ع) پیبردند و
بدین توحید و یکتاپرستی گرویدند. پس بیّنه محکمی بر آنان آمد و خالق خود را
به روشنی شناختند. این شناخت را انسان میتواند در هر زمانی از تغییرات
معجزهوار طبیعت در بهار و زمستان و گردش دقیق ماه و خورشید و ستارگان در
محیط زندگی و فعل و انفعالات دقیق در بدن خود دریابد و بوجود خالق هستی پیبرد.
بعد میفرماید در این لحظه حکم فرعون برای آنان اهمیتی نداشت زیرا میدانستند
او فقط اختیار محدود چند ساله این دنیا را در دست دارد و کل هستی کائنات و
نیروی گرداننده آن از سوی خدای متعال است. این چنین ایمانهای قوی شکل میگیرند
و حتی مرگ ظاهری نیز جلودار آن نیست.
پیروزی
ستمدیدگان
وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ
وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ
قصص ۵
ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی
زمین قرار دهیم!
توضیح:
این آیه مبارک مژده یاری خداوند به مستضعفان زمین و محرومان جامعه است.
کسانی که توسط ستمکاران تحت ظلم و ستم بودهاند ولی امید و تلاش خود را از
دست نمیدهند. پس نشستن و به آسمان نگاه کردن تنها کافی نیست. منت از ریشه
(من )و به معنای نعمت فراوان دادن و رفع گرفتاری کردن است. میفرماید این
نظام عالم است که آنان به اراده ما البته با تلاش و کوشش پیروز
میگردند(وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ) و این نعمت را میگیرند
و ائمه میشوند. ائمه جمع (امام) به معنی جلودار و راهنمای مردم است و
وارثین به معنی ارثبرندگان منابع زمین است. پس قانون الهی بر اساس پیروزی
نهائی مظلومان تلاشگر نوشته شده است و لذا ظلم و ستم برای ستمکاران دوام
ندارد هرچند ممکنست مدتی بماند. از دیدگاه قران آنچه مهم است و به زندگی
معنا میدهد امیدواربودن به پیروزی و موفقیّت و تلاش برای بدستآوردن آن و
ایمان راسخ به اراده و یاری خداوند است.این اراده خداوند و ایمان و تلاش
انسان حالت استمرار و همیشگی دارد تا محقق گردد و البته همه ملتها و ادیان
در انتظار حکومت جامع و کاملِ عدل و قسط توسط پیشوائی مقتدر و توانا
هستند(امام زمان) و باشد تا حضور او را دریابیم.
تلاش برای
ملاقات
يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّكَ كَدْحًا
فَمُلَاقِيهِ
انشقاق ۶
ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی
کرد!
توضیح:
کلمه (کادح )از مصدر (کدح )به معنی تلاش و کوشش فراوان و حتی رنج بردن و
زخم برداشتن در یک راه است. انسان خواهی نخواهی بسوی پروردگار خود در حرکت
است و در این مسیر تلاش میکند و زحمت میکشد و رنجها میبرد ( مانند
پرندگانی که فرسنگها راه را برای رسیدن به محل زندگی خود پرواز می کنند).
تلاش برای کسب علم و بهتر زندگی کردن هم کوشش در جهت نظام خداوندی و در
همین راستاست ، تلاشهای جهادگران و شهداء نمونه واضحتر و کاملتری از این
دست است. همه انسانها این مسیر را میروند هر چند بعضی آنرا انکار کنند.
سرانجام و پایان این کوشش ملاقات با خدا است یعنی درک واقعیت وجود خداوند و
قبول قوانین او و خلاقیت و مدیریت او بر عالم که بتدریج و پلهپله برای
انسان شروع میشود. این شناخت برای آنانکه درک عمیقی از عالم دارند از همین
دنیا آغاز میشود ولی برای کسی که در خواب غفلت است پس از مرگ و در عوالم
دیگر حاصل میگردد.
پالایش در
جهنم
إِنَّهُ مَن يَأْتِ رَبَّهُ مُجْرِمًا فَإِنَّ لَهُ جَهَنَّمَ لَا يَمُوتُ
فِيهَا وَلَا يَحْيَىٰ
طه ۷۴
هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ برای اوست؛ در آن جا،
نه میمیرد و نه زندگی میکند!
توضیح:
این سخن ساحرانی است که به حقیقت راه حضرت موسی(ع) پیبردند و به ایمان و
علم و آگاهی رسیدند و از پیروی فرعون دستبرداشتند و جان خود را در این راه
دادند. .
مجرم از ریشه (جَرَمَ) و به معنی بریدن و قطع کردن است. پس مجرم ارتباط خود
را با خدا و حقیقت قطع کرده است و لذا راه مستقیم را گم کرده و به بیراهه
میرود و مسیر او بسوی عذاب و دوری از نعمت است. البته این عذابی است که در
جهت ساختن اوست. پس جهنم دوری از حیاتِ پُرنعمتِ بهشتیان و محل پالایش و
تزکیه گناهکاران است. به همین دلیل میفرماید نه مرگ کاملی دارند زیرا باید
باشند تا حقیقت را دریابند تا شاید که پاک گردند نه زندگی واقعی (حیات) پر
نعمتی دارند مانند آنچه بهشتیان دارند (لا یموت فیها و لا یحیی). انسان
مجرم در آنجا میماند تا پاک شود و راهی را که خود با اختیار در زندگی
انتخاب نکرده بود در آنجا دریابد و بسوی کمال هدایت شود(در سوره هود ۱۰۷
نیز میفرماید ماندگاری جهنمیان تا زمانی است که خدا بخواهد ).
ایمان و
امنیّت
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ
لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا تَخْشَىٰ
طه ۷۷
ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و
برای آنها راهی خشک در دریا بگشا؛ که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید،
و نه از غرق شدن در دریا!»
توضیح:
سرگذشت حضرت موسی(ع) و پیروان اوست که خداوند فرمود با تکیه بر من از مصر
خارج شوید و از دریای حوادث و خطرات نهراسید که خدا را دارید. پس ایمان (از
ریشه امنیت) انسان را بیمه میکند و دریای خروشان خطرات و افکار و عقاید
مختلف نیز نمیتواند مسیر چنین مؤمنی را تغییر دهد. اگر انسان تکیه بر خدا
زند ترس از غیرخدا معنا ندارد و سرگذشت پیامبران چنین بوده است پس این تنها
یک سرگذشت نیست بلکه باید به انسان درس اعتماد و قدرت دهد.
کوه و ندا
وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَىٰ
نجم ۴۰
و اینکه تلاش او بزودی دیده میشود،
توضیح:
نظام الهی برپایه عمل و عکسالعمل است، یعنی هیچ کنشی در جهان بدون بازخورد
وجود ندارد چه بد باشد و چه خوب ، لذا در این آیه شریفه خداوند قانونمندی
خلقت را به ما گوشزد میکند و اینکه بدانیم اعمال ما بیجواب نخواهد بود.
این پاسخدهی در همین دنیا هم وجود دارد و دیده میشود( اگر چشم و گوش
بیداری باشد) و البته پاسخ کامل آن در جهان آخرت هویدا میشود. با ایمان و
پذیرش این قانون در جهان هستی نحوه زندگی انسان و آرزوهای او دگرگون میشود.
بقول جناب مولانا:
گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
جداکننده
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ
طارق ۱۳
که این (قرآن) سخنی است که حقّ را از باطل جدا میکند،
توضیح:
فصل به معنی جدا کردن دوچیز است مثل فصلهای کتاب یا فصول سال ، در اینجا
خداوند قران را فصل مینامد. یعنی قران سخنی است که جدا کننده است پس حق را
از باطل ، راست را از دروغ ، سلامت را از بیماری و زیبائی را از زشتی جدا و
مشخص میسازد و راه مستقیم و مسیر خوشبختی را به ما نشان میدهد. قران ترازوی
سنجش است و میتوان با آن بدو خوب را مشخص کرد البته اگر خوانده شود و عمل
گردد. ممکنست منظور از (فصل) روز قیامت هم باشد که بطور مشخص و اجبارأ
جداکننده دنیا از آخرت است و در آنروز خوبیها از بدیها آشکارا جدا و مشخص
میگردند. پس تا فرصت هست در کتاب فصل خوبیها و روشنیها را دریابیم و از
تاریکیها دوری کنیم.
نیازمند و
توانگر
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ
الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ
فاطر ۱۵
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و
شایسته هر گونه حمد و ستایش است!
توضیح:
فقیر به معنی مستمندی است که بدنبال آذوقه میگردد و از پای نمینشیند. غنی
به معنی بینیاز و توانگر بوده که پیوسته از خود خیر و برکت میدهد . میفرماید
تمام مردم در تمام زمانها و مکانهای عالم در مقابل وجود خدای متعال فقیر
هستند و پیوسته برای ادامه زندگی کمک و امداد خدا را لازم دارند. این موضوع
در قسمت تکوین و طبیعت انسان جبرأ انجام میشود یعنی مثلأ همه اعضاء بدن به
اکسیژن نیاز دارند که باید مرتبأ به آنها برسد و این وظیفه را قسمتهای
مختلف بدن بطور اتوماتیک انجام میدهند و بر طبق قانون الهی و برنامهای که
خداوند (غنی) گذاشته است به احتیاجات خود میرسند. در قسمت شریعت و معنا و
نحوه زندگی کردن هم این فقر در انسان وجود دارد که البته با اختیاری که به
او دادهاند باید خود بدنبال کسب آن باشد و سعی کند به آن وجود غنی وصل
گردد تا به کمال واقعی برسد. تفاوت انسان با حیوان در همین اختیار و انتخاب
است و این امتیاز بزرگیست که به انسان عطا شده است که چنین خدائی را ستایش
کند و راه او را بپوید.
مژده و
هشدار
إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ
إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ
فاطر ۲۴
ما تو را بحق برای بشارت و انذار فرستادیم؛ و هر امّتی در گذشته انذارکنندهای
داشته است!
توضیح:
میفرماید رسالت پیامبر بزرگوار اسلام منطبق با حق و حقیقت و نظام محکم
خداوند است و جای شک و تردیدی نیست. دو مسئولیت مهم پیامبر اسلام مانند
سایر فرستادگان الهی بشارت و انذار است یعنی مژده به زندگی راحت و سرشار از
نعمت و آسایش در صورت رعایت قوانین جهان خلقت و همچنین انذار و هشدار برای
توجهنکردن به دستورات خداوند یعنی پشت کردن به نظام قانونمند هستی است. در
آخر قانون عمومی ارسال پیامبران را گوشزد میکند که در همه جوامع انسانی
هشداردهندگانی بودهاند و این بشارت و انذار بگوش همه رسیده است لذا در
موقع پاسخگوئی جای اعتراض و بهانهای نیست.
چند توصیه
اجتماعی
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ
وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً
لَّن تَبُورَ
فاطر ۲۹
کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به
آنان روزی دادهایم پنهان و آشکار انفاق میکنند، تجارتی (پرسود و) بیزیان
و خالی از کساد را امید دارند.
توضیح:
تلاوت عمیقتر و دقیقتر از قرائت است ، تلاوت بدقت خواندن و یادگرفتن و
بکاربردن است. برپای داشتن نماز فقط خواندن پنجگانه نیست بلکه وصلشدن
همیشگی به خداوند و بالابردن اعتبار و پیامهای نماز در اجتماع است. انفاق
به معنی پرکردن حفرات اجتماع است پس مسلمان در برابر کمبودهای اقتصادی
همنوعان خود مسئول است. این انفاق و کمک بایستی به دوصورت آشکارا و نهان
انجام شود تا هم دیگران ببینند و یادبگیرند و هم موجب خودنمائی و کبر و
غرور کمککننده و تحقیر کمکشونده نشود. این تجارت و معاملهایست که همیشه
میماند و در عالم هستی گُم نمیشود.
سپاس و شادی
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ
رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ
فاطر ۳۴
آنها میگویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف
ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!
توضیح:
مؤمنان حمد و سپاس خود را فقط متوجه پروردگار خود میکنند و باور دارند که
خدای متعال این نعمتها را به آنها داده و همچنین میدانند که آرامش روحی و
حالت اطمینان و از بین رفتن اضطراب و اندوه نیز از جانب اوست. داشتن ایمان
به خداوند در قلب یعنی احساس اتصال به یک نیروی نامحدود در عالم ، انسان را
امیدوار و شاد نگاه میدارد و هرگونه غم و اندوه را از بین میبرد بنابراین
پستی و بلندیهای موقت این جهان گذرا در او تأثیری نمیگذارد. مؤمنان باور
دارند که خدای متعال رب آنهاست یعنی مدیر این جهان است و در تمام حالات و
مکانها حاضر و آگاه است ، او بطور مکرر پوشاننده خطاها و گناهان ماست (غفور)
و مرتبأ به نعمتهای خود زیادت و افزونی میدهد (شکور) البته اگر استفاده
صحیح از این نعمتها و شکر را در انسان ببیند زیرا ریشه شکر به معنای زیادت
و افزودن است و استفاده صحیح از نعمت را گویند که باعث افزایش نعمت میشود.
نیازمند و
توانگر
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ
الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ
فاطر ۱۵
ای مردم شما (همگی) نیازمند به خدائید؛ تنها خداوند است که بینیاز و
شایسته هر گونه حمد و ستایش است!
توضیح:
فقیر به معنی مستمندی است که بدنبال آذوقه میگردد و از پای نمینشیند. غنی
به معنی بینیاز و توانگر بوده که پیوسته از خود خیر و برکت میدهد . میفرماید
تمام مردم در تمام زمانها و مکانهای عالم در مقابل وجود خدای متعال فقیر
هستند و پیوسته برای ادامه زندگی کمک و امداد خدا را لازم دارند. این موضوع
در قسمت تکوین و طبیعت انسان جبرأ انجام میشود یعنی مثلأ همه اعضاء بدن به
اکسیژن نیاز دارند که باید مرتبأ به آنها برسد و این وظیفه را قسمتهای
مختلف بدن بطور اتوماتیک انجام میدهند و بر طبق قانون الهی و برنامهای که
خداوند (غنی) گذاشته است به احتیاجات خود میرسند. در قسمت شریعت و معنا و
نحوه زندگی کردن هم این فقر در انسان وجود دارد که البته با اختیاری که به
او دادهاند باید خود بدنبال کسب آن باشد و سعی کند به آن وجود غنی وصل
گردد تا به کمال واقعی برسد. تفاوت انسان با حیوان در همین اختیار و انتخاب
است و این امتیاز بزرگیست که به انسان عطا شده است که چنین خدائی را ستایش
کند و راه او را بپوید.
خانه همیشگی
الَّذِي أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ لَا يَمَسُّنَا فِيهَا
نَصَبٌ وَلَا يَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ
فاطر ۳۵
همان کسی که با فضل خود ما را در این سرای اقامت (جاویدان) جای داد که نه
در آن رنجی به ما میرسد و نه سستی و واماندگی!
توضیح:
دار المقامه خانهایست که محل دائمی زیستن و اقامت است پس مانند خانه دنیا
زودگذر و موقتی نیست ، این مکان برای زندگی همیشگی و در نتیجه فضل و بخشش
پروردگار به ما ارزانی میشود و حلال میگردد. میفرماید در آنجا رنج و زحمت
و بیماری و خستگی(عوارض دنیائی) وجود ندارد. پس با ایمان به رسیدن چنین
موقعیتی میتوان دنیا را سادهتر و بیحرص و طمع گذراند و برای (دارالمقامه)
آماده شد.
کنش واکنش
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ
وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ
محمد ۷
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری میکند
و گامهایتان را استوار میدارد.
توضیح:
روی سخن با مؤمنین است و میفرماید خودتان مسئول پیشآمدهای خود هستید.
نظام (کنش واکنش )در جهان هستی جاریست و یاری کردن خداوند اجرای همین نظام
حاکم بر خلقت است که توسط خداوند متعال وضع و جاری گردیده است. پس پاسخ این
یاری ، دریافت بهترین واکنشها و یاریهائیست که از جانب پروردگار بسوی ما
مییاید( سادهترین مثال آن رعایت اصول بهداشتی در غذاخوردن و دیدن نتایج
آنست). منظور از (تثبیتاَقدام )محکم شدن و پیش رفتن و تعالیجستن انسان در
عالم هستی و موفقیت اوست. بقول مولانا:
گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
نصایح
پروردگار
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ
الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
آلعمران ۱۳۴
همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند؛ و خشم خود را فرو میبرند؛
و از خطای مردم درمیگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
توضیح:
انفاق به معنی پر نمودن حفرات اقتصادی اجتماع است و این توصیه مکرر قران
است. میفرماید در راحتی و سرور (سراء) و حتی در مشکلات و سختیها( ضراء)
انفاق را ادامه دهید یعنی احسان و نیکی یک خوی همیشگی باشد و در انسان
نهادینه گردد و اجتماع نیز دوقطبی نشود. دستور دیگر فروخوردن خشم و ناراحتی
(کظم غیظ) است و مخصوصأ درگذشتن از مردم و اعمال آنها ( عافین عن الناس)
لذا گذشت و بخشش در اجتماع فزونی مییابد و دوستی و صفا بین مردم مینشیند
و با بخشش درونی برای انسان هم سابقه و کینهای نمیماند. اینچنین
انسانهائی (محسن) هستند و خدا آنها را دوست دارد یعنی نظام خلقت با آنها
همراه و همآواز است و ایشان زندگی واقعی و رضایت کامل را درک میکنند.
بیان حقیقت
هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ
آلعمران ۱۳۸
این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران!
توضیح:
بیان به معنی فصاحت و شرح گفتار است پس میفرماید گفتار قران روشن است و
راه زندگی انسان را روشن میکند، البته اگر این پیام خوانده شود(کلمه قران
به معنی خواندنی است) و فهم و عمل گردد. بعد میفرماید این دستورات برای
متقین هدایت و پند و اندرز است و متقی کسی است که ترمز دارد و خطوط قرمزی
را رعایت میکند ، پس اگر عموم مردم(ناس) دستورات پروردگار را بخوانند تا
حدی استفاده میبرند ولی اگر متقی شوند به هدایت کامل میرسند و این پندها
در زندگی آویزه گوششان خواهد شد و بکارشان خواهد آمد(موعظه). باشد تا چنین
گردیم.
تمرین
خویشتنداری
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ
وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ
الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَىٰ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ
مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ
بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَىٰ
مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
(بقره ۱۸۵)
(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهی که قرآن، برای راهنمایی
مردم، و نشانههای هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن
کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بیمار یا
در سفر است، روزهای دیگری را به جای آن، روزه بگیرد! خداوند، راحتی شما را
میخواهد، نه زحمت شما را! هدف این است که این روزها را تکمیل کنید؛ و خدا
را بر اینکه شما را هدایت کرده، بزرگ بشمرید؛ باشد که شکرگزاری کنید!
توضیح:
صوم به معنی پرهزکردن و بازایستادن است و روزه در همه مذاهب الهی به اشکال
مختلف وجود دارد.
در این آیه دستور گرفتن روزه به مسلمانان آمده است. در ابتدا ماه رمضان را
گرامی داشته و نزول قران در این ماه پربرکت را گوشزد میفرماید. سپس اضافه
میکند هرکس حاضر است و بیدار است و جهان را میبیند و میشناسد بایستی
روزه بدارد و این تنها روزه خوراک نیست بلکه روزه (سخن گفتن نادرست) و روزه
(شنیدن زور و ناروا) و روزه دیدن (ناحق )و حتی روزه(تفکر باطل) را هم شامل
میشود. بعد میفرماید اگر انسان بیمار یا مسافر است معذور بوده و بایستی
بوقتی دیگر موکول کند. شُکر به معنی بکاربردن صحیح نعمت است که باعث افزودن
و زیادت آن نعمت میگردد و لذا شکر سلامتی و شکر خوردنیهای عالم همین پرهیز
و بازایستادن است و میفرماید شاید شکرگزار گردید(لعلکم تشکرون) پس مسئله
عمیقتر از نخوردن ساده است و اگر همه شرائط آنرا درک کنیم به شکر واقعی
رسیدهایم.
بهشت موعود
وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا
السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ
آلعمران ۱۳۳
و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان؛ و بهشتی که وسعت آن، آسمانها
و زمین است؛ و برای پرهیزگاران آماده شده است.
توضیح:
میفرماید بسوی غفران و نادیده کرفتن گناهان خود از سوی پروردگارتان سبقت
گیرید و شتاب کنید(سارعوا) و در آن موقع است که به بهشت بینهایت دست
مییابید. بهشتی که در معرض دید وسیع شما پایانی ندارد و تمام عالم هستی را
پرکرده است. بعنی از درون بهشتی شوید و به غیر از بهشت نبینید لذا جهنمی در
افق دید شما وجود نخواهد داشت، هر چه هست خیر است و خوبی و آرامش و آسایش و
رسیدن به وصال دوست است. البته شرط آن داشتن ترمز و رعایت خطوط قرمز در
زندگی و خویشتنداری در مقابل نفس اماره است(تقوا). آنچنان (بهشتی) برای
اینچنین افرادی آماده شده است (اُعِدّت) یعنی اکنون با اعمال ما و تفکر ما
در حال ساخته شدن است و مؤمن واقعی آن محیط را از هماکنون میبیند و حس
میکند.
دوست و
سرپرست
بَلِ اللَّهُ مَوْلَاكُمْ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ
آلعمران ۱۵۰
بلکه ولی و سرپرست شما، خداست؛ و او بهترین یاوران است.
توضیح:
این آیه مبارک بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد نازل شده است و آنان را به
استحکام ایمان و تکیه زدن بر خداوند متعال تأکید و توصیه میکند. مولی از
ریشه ولی ( نزدیک) و به معنی دوست و سرپرست است پس میفرماید بجز پروردگار
به کسی پناه نبرید چون او بهترین یاریدهندگان است. در نگرش توحیدی تنها
نیروی قدرتمند عالم خداست و نیروهای مخالفِ دیگر ظاهری و پوشالی هستند و
اتکاء به آنان بهرهای جز شکست ندارد. پس تکیه بر خدا بزنیم و یاری را از
او بجوئیم.
بهترین پند
هَٰذَا بَيَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِينَ
آلعمران ۱۳۸
این، بیانی است برای عموم مردم؛ و هدایت و اندرزی است برای پرهیزگاران!
توضیح:
میفرماید این قران راه و رسم زندگی را برای همه مردم(ناس) مسلمان و غیر
مسلمان بصورت روشن میگوید و شرح میدهد( بیان) ، پس همه انسانها میتوانند
از آن بهر ببرند مثلأ خروج از جو زمین و دستیابی به اقطار آسمانها را با
داشتن سلطه و دانش عملی میداند(سوره رحمن ۳۳) و میبینیم که شصت سال پیش
یوری گاگارین اولین انسانی است که این سلطه را فرا میگیرد و به آنسوی جو
رهسپار میگردد، اما این قران تنها برای متقین (یعنی آنان که در زندگی خود
ترمز دارند و حد و مرزها را میشناسند و بیبند و بار نیستند و تقوا دارند)
هدایت و موعظه هست. هدایت به معنی راهبری و رساندن تا مقصد و نجات از
گمراهی است و موعظه به معنی پند و اندرزی است که آدمی را به سوی خیر و صلاح
میکشاند. پس اگر ایمانی در انسان باشد دست از دامن قران برنخواهد داشت.
نیکی کنید
وَأَنفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى
التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
بقره ۱۹۵
و در راهِ خدا، انفاق کنید! و (با ترک انفاق،) خود را به دست خود، به هلاکت
نیفکنید! و نیکی کنید! که خداوند، نیکوکاران را دوست میدارد.
توضیح:
نفق راه باریک در زمین است و انفاق به معنی پر کردن حفرات اقتصادی در جامعه
و بخشیدن به مردم است. کمک به دیگران از جمله وظایف مسلمانان است که بایستی
حتمأ در راه خدا و با آرامش وجدان انجام گیرد. لذا اگر برای مقاصد دنیائی
باشد در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست. بعد میفرماید این دستور شما را از
هلاکت نجات میدهد یعنی فقر در جامعه را دستکم نگیرید چون ممکنست این فقر
منجر به شورشهای مردمی و یا اشاعه بیماریهای جسمی و روحی گردد که دامان همه
را خواهد گرفت. در آخر تأکید به انجام کار خیر میکند و اینکه به هر شکل که
میتوانید در جامعه مفید باشید و کار خیر و نیکو انجام دهید ( برای مثال
برطرف کردن مشکل مردم در یک اداره و پاسخ با روئی گشاده)، در اینصورت در
مسیر الهی قرار میگیرید و از اثرات روحی و جسمی نیکیکردن خود بهرهخواهید
برد و خدا دوستتان خواهد داشت.
چگونه ایمانی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا
وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
آلعمران ۲۰۰
ای کسانی که ایمان آوردهاید! (در برابر مشکلات و هوسها،) استقامت کنید! و
در برابر دشمنان (نیز)، پایدار باشید و از مرزهای خود، مراقبت کنید و از
خدا بپرهیزید، شاید رستگار شوید!
توضیح:
چند دستور به مؤمنین است یعنی کسانی که با ایمان خود و تکیهزدن به نیروی
بیانتهای الهی در امنیت قرار گرفتهاند ولی چون این ایمان همواره در خطر
فروپاشی و ازدسترفتن است باید پیوسته از آن مراقبت نمایند ، در ابتدا کلمه
(اصبروا )به معنی صبر و پایداری در برابر نفس اماره خویش است و دوم میفرماید
(صابروا )که از مصابره و افزایش صبر و استقامت در مقابل استقامت دیگران و
قوی شدن است و سوم دستور (رابطوا ) از ریشه رباط و ربط است یعنی باهمدیگر
مرتبط باشید و قوتقلب دهید و یار هم باشید و در یک صف متحد قرار گیرید ،
البته رباط به بستن هم معنی میدهد و محل بستن اسبان را هم گویند و به
کاروانسرا هم رباط گویند و مرابطه از همین ریشه به معنی پاسداری از مرزهاست
پس آمادگی و اتحاد نظامی را هم معنی میدهد ، چهارم داشتن (تقوا ) و خویشتنداری
است یعنی در همه حال ترمز و کنترل را از دست ندهید و از جاده الهی خارج
نگردید و هدفتان وسیله را توجیح نکند. در انتها شاید به فلاح و شکفتن و رشد
و تعالی برسید چون اگر فقط اینها در شعار باشند فلاحی بدست نخواهد آمد.
نشانهها
إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ
وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ
آلعمران ۱۹۰
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانههای (روشنی)
برای خردمندان است.
توضیح:
لُب به معنی خرد و عقل است ، میفرماید صاحبان خرد و دانشمندان در خلقت بیش
از دویست میلیارد کهکشان در آسمان( که توسط تلسکوپ فضائی هابل تاکنون کشف
گردیده و قرار است تلسکوپ جیمز وب آنرا ادامه دهد) و همچنین مختصات سیاره
زمین با اتمسفر مهم و زندگیساز آن و در اختلاف (از پی آمدن)شب و روز و
تغییر مدت آن در تابستان و زمستان و چرخش دقیق زمین بدور خورشید نشانههائی
را مییابند. این نشانهها میتواند آنانرا بفکر فروبرد و به عظمت خدای
جهان پیببرند و با این نشانههای روشن و دیدن معجزات در آسمانها و زمین به
پروردگار عالم ایمان آورند.
دعای زیبا
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ
آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
آلعمران ۱۹۳
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به
پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را
ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران!
توضیح:
دعای زیبائی است که قران به ما یاد میدهد. پروردگارا صدای ایمان را شنیدیم
و آن را با جان و دل دریافتیم. از تو میخواهیم اثرات گناهان ما را پاک
کنی(ذنب به معنی دُم و لذا به اثرات و دنباله خطا گویند) و بدیهای ما را
بپوشانی تا رسوا نگردیم تا بتوانیم خود را تغییر دهیم و ما را با نیکان و
بخشندگان بسوی خود روانه دار و عاقبت کارمان را مانند ابرار بگردان.
مردمان
خدائی
رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ
وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ
فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
نور ۳۷
مردانی که نه تجارت و نه معاملهای آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و
ادای زکات غافل نمیکند؛ آنها از روزی میترسند که در آن، دلها و چشمها زیر
و رو میشود.
توضیح:
خداوند متعال از انسانهائی صحبت میکند که هیچگونه تجارت یا خرید و فروش و
یا اشتغالات دنیائی آنانرا از بیادآوردن خدا ( ذکر الله) و اتصال دائمی با
او( صلاة) و پرداختن به مشکلات اجتماع اطرافشان (زکاة) باز نمیدارد چون
روزی را در نزدیکی خود باور دارند که قلبها و دیدهها در آنروز حقایق را
بوضوح و روشنی میفهمند و میبینند و میدانند اگر امروز این فهم و بینش را
نداشته باشند فردا دیر است.
پاسخ فوری
الْيَوْمَ تُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ لَا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ
اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ
غافر ۱۷
امروز هر کس در برابر کاری که انجام داده است پاداش داده میشود؛ امروز هیچ
ظلمی نیست؛ خداوند سریع الحساب است!
توضیح:
از احوال قیامت است و میفرماید به هر شخصی مطابق آنچه کسب میکند و انجام
میدهد پاداش میدهم ، منظور از امروز (بجز روز قیامت ) هر روز انسان هم میتواند
باشد یعنی این قانونِ خلقت و نظام الهی است که زمان و مکان ندارد و تغییر و
تبدیل نمییابد و همیشه و همه جا قابل اجراست. هر کاری انسان انجام دهد حتی
در همین جا امکان دیدن نتیجه آن را دارد و دیدهایم که بسیاری دیدهاند. و
موضوع دیگر اینکه میفرماید در این پاسخگوئی هیچ ستمی به انسان نمیرود و
مطابق آنچه انجام داده است نتیجه میبیند
و در آخر از سرعت حسابرسی خدای متعال به ما میگوید. زمان برای ما زمان است
ولی در پیشگاه خداوند که زمان و مکان ندارد برای پاسخ به کارهای ما فاصلهای
نیست. ما این گذشت سریع را وقتی به گذشته نگاه میکنیم در مییابیم. برای
مثال شخصی که بیست سال سیگار کشیده است و مبتلا به عوارض آن میشود این زمان
در نظرش لحظهای بوده است و اکنون بسرعت گذشته است و پاسخ عملش در مقابل
اوست. قیامت نیز با همین قانونمندی بسرعت میرسد و انسان پاسخ خود را بدون
کم و زیاد خواهد یافت.
پرواز
پرندگان
أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا
يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ
يُؤْمِنُونَ
(سوره نحل آيه ٧٩)
آیا آنها به پرندگانی که بر فراز آسمانها نگهداشته شده، نظر نیفکندند؟ هیچ
کس جز خدا آنها را نگاه نمیدارد؛ در این امر، نشانههایی (از عظمت و قدرت
خدا) است برای کسانی که ایمان میآورند!
توضیح:
این آيه از پرواز پرندگان صحبت ميكند و اينكه عامل نگهداشتن آنان در هوا (الله)
است و در حقيقت اين همان قوانين و نظام الهي است كه در يك كلمه خلاصه شده و
اکنون با کمک علم مقداری از دلائل آنرا فهميدهايم . طبق آخرين نظريات علمي
، ١-آناتومي استخوان جناغ و ٢-عضلات قوي در سينه پرندگان و ٣-استخوانهاي
هوادار و ٤-كيسه هاي هوائي در ششها و ٥-وزن نسبتأ كوچك آنها و ٦- تغيير شكل
پرنده در زمان پرواز از عوامل اين پرواز و عدم سقوط پرنده میباشد. لذا
اینهمه مکانیسمهای دقیق و بسیاری را که ما نمیدانیم از دید یک خداشناس توسط
پروردگار عالم برای این پرواز مهیا شده است.
انسان نیز میتواند پرواز کند و از دنیای حیوانی اطراف خود بیرون آید البته
با کمک ایمان و تقوا (تکیه بر الله ) و این امر شدنی است و همچنانکه پرنده
جسم خود را بالا میبرد ، بشر هم روح خود را در آسمان خلقت اوج دهد و تعالی
یابد و انسان واقعی گردد. بقول جناب حافظ:
حجاب چهره جان میشود غبار تنم
خوشا دمی که از آن چهره پرده برفکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست
روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم
رویکرد و
خدمت
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ
وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ
نور ۴۱
آیا ندیدی تمام آنان که در آسمانها و زمینند برای خدا تسبیح میکنند، و
همچنین پرندگان به هنگامی که بر فراز آسمان بال گستردهاند؟! هر یک از آنها
نماز و تسبیح خود را میداند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهند داناست!
توضیح:
در این آیه شریف قران ما را از تسبیح همه جهان برای پروردگار مطلع میسازد
و میفرماید نمیبینی یعنی ببین و کوشش کن تا با چشم ظاهر و سپس علم و دانش
ببینی که تمام موجودات و مخلوقات عالم در سراسر کهکشانها و یونیورس و روی
زمین کلیه جمادات و نباتات و حیوانات در خدمت خدای خود هستند و در نظام او
خدمت میکنند و بسوی او در حرکتند (تسبیح). همچنین پرندگانی که بال خود را
به زیبائی گستراندهاند و همگی رویکرد به خدا دارند و نظام او را میشناسند
و در همان مسیر حرکت میکنند. پس منظور اینست که ای انسان تو نیز با
اختیاری که داری در سیستم الهی گام بردار و تسبیح کن و رویکردی الهی داشته
باش(صلات و تسبیح) تا به خوشبختی دائمی متصل گردی. بقول جناب باباطاهر:
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
سلام
إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا
واقعه ۲۶
تنها چیزی که میشنوند «سلام» است «سلام»!
توضیح:
سلامهای پیدرپی از مکالمات و شنیدههای بهشتیان است، سلام از اسامی خدای
متعال نیز هست. بهشتیان در این دنیا با سلام و صلح و دوستی و تسلیم در
برابر پروردگار خود زندگی کردهاند و لذا در دنیای دیگر همین اخلاق و
خصوصیت ادامه دارد زیرا ملک و ملکوت از آن یک خداست و انسان بهشتی بهشت خود
را از همینجا انتخاب میکند و میدانیم که نام دیگر بهشت دارالسلام است پس
در آنجا بجز صلح و دوستی و تسلیم در برابر حق چیز دیگری نمیبینند و نمیشنوند.
چه بهتر که انسان از همین دنیا سلام را بر زبان خود جاری سازد و در زندگی
خود واقعأ بکاربرد تا از هماکنون به خانه سلامتی دعوت گردد.
سقوط ستارگان
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ
واقعه ۷۵
سوگند به جایگاه ستارگان (و محل طلوع و غروب آنها)!
توضیح:
در ادبیات قرانی (سوگند نمیخورم) یعنی حتمأ سوگند میخورم و لذا اهمیت این
سوگند را به ما میگوید. آنچه بشر تا کنون با علم خود به آن رسیده است و
فقط ۵٪ جهان هستی را شناخته است ، در جهان صدها میلیارد کهکشان است که هر
کدام صدها میلیارد ستاره دارد(نجوم) و این ستارگان همگی در مداری درگردشند
و با هم برخوردی ندارند. ضمنأ مواقع از (وقوع )و (وقع ) به معنی سقوط هم
هست و حالت فروپاشی ستارگان و خورشیدها را در کهکشانها متذکر میگردد که با
تمام شدن سوخت آن خورشید کل ستاره به مرکز آن سقوط میکند و مراحلی مانند
Red Giant (غول سرخ) و White Dwarf (کوتوله سفید) را طی میکند و گاهی به
سیاهچاله (Black Hole) تبدیل میشود و گاهی اجزاء آن برای تولد ستاره جدیدی
بکار میرود. پس خدای متعال این فعل و انفعالات بسیار مهم را قابل سوگند میداند
و توجه ما را به آن جلب میکند. آیا بهتر نیست چنین قرانی را دریابیم و به
داشتن آن افتخار کنیم.
صفات قران
هُدًى وَبُشْرَىٰ لِلْمُؤْمِنِينَ
نمل ۲
وسیله هدایت و بشارت برای مؤمنان است؛
توضیح:
خدای متعال در این آیه مبارک و کوتاه ، قران را معرفی مینماید و دو صفت
مهم این کتاب آسمانی را بیان میفرماید. هدایت به معنی راهبری و به مقصد
رساندن است( فقط راهنمائی نیست) پس اگر انسان آنرا بخواند و بکارگیرد به
خوشبختی دستمییابد. بشارت به معنی مژده رسیدن به همان خوشبختی و کامیابی
است. البته این اثرات تنها برای افرادی است که به پروردگار عالم و ارسال
کتاب و فرستاده او ایمان دارند و در اینصورت بهره فراوان از قران نصیب آنان
خواهد شد.
آب گوارا
لَا فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ
صافات ۴۷
شرابی که نه در آن مایه تباهی عقل است و نه از آن مست میشوند!
توضیح:
قران از زندگی بهشتی برای ما میگوید و نوشیدنی حیاتبخشی که در جهت کمال
انسان است و شاید تمثیل و تشبیه است تا ما آن گونه زندگی را بهتر فهم کنیم.
این نوشیدنی نه غول ( هلاکت در اثر مستی و صدمه و خسارت) میدهد و نه حالت
نزف ( مستی دنیائی) دچار میسازد. پس آب گوارا که در همین دنیا هم زندگیساز
است و حیات بر پایه آن شکل گرفته است در دنیای دیگر هم با شکلی تازه حیات و
رشد و تکامل ما را ادامه میدهد.
هدایت و تقوا
وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى وَآتَاهُمْ تَقْوَاهُمْ
محمد ۱۷
کسانی که هدایت یافتهاند، خداوند بر هدایتشان میافزاید و روح تقوا به
آنان میبخشد!
توضیح:
هدایت در یک مرحله متوقف نمیشود و قابل افزایش است پس اگر انسان در مسیر
هدایت باشد و تلاش نماید بتدریج رشد مییابد و قوه شناخت و تشخیص پیدا میکند
و متقی میگردد. تقوا به معنی رعایت حدود و مرزهاست و نقش ترمز را برای
انسان دارد. پس باید ابتدا هدایت پذیر باشیم که با ایمان قلبی حاصل میشود و
سپس در این مسیر پیش میرویم و رشد و تعالی مییابیم و به مرحله تقوا
میرسیم که همان کنترل نفس و غرایز و در حصار قرارگرفتن انسان است.
فروتنی در
موجودات جهان
وَلَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَّهُ قَانِتُونَ
روم ۲۶
و از آن اوست تمام کسانی که در آسمانها و زمیناند و همگی در برابر او خاضع
و مطیعاند!
توضیح:
میفرماید تمام موجودات آسمانها و زمین در مالکیت خداوند متعال است. صدها
میلیارد کهکشان مانند کهکشان ما تا کنون شناخته شده است که ممکنست شرائط
حیات در بسیاری از آنها باشد یا در آینده بوجود آید و همه از آن خداست. با
شناخت این آیه اگر با ایمان قلبی همراه باشد انسان ، تکبر و غرور نابجای
خود را رها میکند و در برابر پروردگار عالم تسلیم و فروتن میگردد(قانت)
البته بقیه موجودات از جماد و گیاه و حیوان این تواضع را دارند و برطبق
برنامهای که در خلقت آنهاست خدمت میکنند و به اندازه سرسوزنی تخطی نمینمایند،
تنها بشر است که با اختیاری که دارد میتواند قانت و تسلیم خداوند عالم گردد
و اشرف مخلوقات شود و یا تکبر و خودخواهی را کنار نگذارد که نتیجه آنرا هم
خواهد دید.
به پیمانه
وفا کنید
أَوْفُوا الْكَيْلَ وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِينَ
شعراء ۱۸۱
حق پیمانه را ادا کنید (و کم فروشی نکنید)، و دیگران را به خسارت نیفکنید!
توضیح:
دستور تجارت صحیح به مسلمانان است. میفرماید به ترازو و پیمانه وفا
کنید(وفا به معنی ادا کردن و پرداختن کامل است) پس کمفروشی و معامله
ستمکارانه در نظام الهی ممنوع است البته این داد و ستد در همه اشکال آنست و
فقط مربوط به بازار نیست. معلمی که درس میدهد و پزشکی که معاینه میکند و
کارگری که ساختمان میسازد و مهندسی که جاده میکشد و کارخانهای که
اتوموبیل میسازد را هم شامل میشود. بعد تأکید دارد که از کمفروشان نباشید
زیرا در اینصورت اعتماد و امنیت را میشکند و اساس اجتماع را بهم میریزد.
لذا اگر همه مسلمانان به این دستور پایبند باشند گلستانی را در ممالک
اسلامی شاهد خواهیم بود. برداشت دیگر از پیمانه میتواند ظرفیت رشد و تعالی
و یادگیری انسان باشد یعنی پیمانه کمالات انسان که بصورت فطری در همه وجود
دارد و باید به آن وفا کنیم و حق آنرا بجا آوریم و روزگار خود را بیهوده
نگذرانیم و خود را ارزان نفروشیم و به خُسران نرسیم.
پرهیزکاری
يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ
وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ
عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
حجرات ۱۳
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها
قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامیترین
شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!
توضیح:
این آیه شریفه دلیل واضحی برای رعایت حقوق بشر در اسلام و خط بطلان بر
تبعیض نژادی است. میفرماید همه در خلقت یکسانند زیرا بطور فیزیولوژیک از
یک مرد و زن بوجود آمدهاند و سپس براساس جغرافیای زندگی در قسمتهای مختلف
زمین قرار گرفته و رنگ و شکل و زبان و آداب و بهره مالی متفاوت گرفتهاند
که هیچکدام از اینها دلیل برتری انسان نمیباشد بلکه فقط تقوا به معنی
نیروی بازدارنده و رعایت حدود در زندگی ، انسانها را در برابر خدا متفاوت
میسازد و کرامت و ارزش میدهد. تقوا از ریشه وقایه یعنی نگاه دارنده و
بزرگترین ترمز بشر در زندگی است و او را از ورود به خطوط قرمز ( گناه و
انحراف و بداندیشی) باز میدارد و خیر و سعادت برای بشر میآورد و انسانیت
با آن محک میخورد.
نام و یاد
پروردگار
وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ
رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
(هود ۴۱)
او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او
کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!»
توضیح:
سرگذشت کشتی نوح است و دستوری برای زندگی بشر در همه دوران است. به نوح (ع)
میفرماید وقتی سوار کشتی میشوید(مَجراها) و هم زمانی که به مقصد میرسید
(مُرساها) بیاد خدا و نام خدا باشید زیرا وجود خداوند تمام جهان و ماوراء
آنرا پر کرده است و در هر لحظه و در هر مکان حضور دارد و ما نیز اگر قران
را باور داریم باید همه کارهایمان را با نام او آغاز و با نام او به انجام
برسانیم و بر او تکیه کنیم چون غیر از او و نظام او چیز دیگری در جهان
نیست. مثلأ در مسافرتها ، هم در شروع و هم موقع رسیدن بهتر است بسم الله
بگوئیم و به یاد او و نعمتهای اوباشیم. خداوند متعال زمان و مکان ندارد پس
آغاز و پایان ندارد و ما همیشه در حضور خدا هستیم. ایمان به چنین توحیدی
انسان را در امنیت قرار میدهد و به خوشبختی میرساند.
تسبیح
پروردگار
فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ
واقعه ۷۴
پس به نام پروردگار بزرگت تسبیحگوی!
توضیح:
رب یعنی خدائی که علاوه بر خلقت موجودات، تربیت و رشد و کمال آنها را هم
بعهده گرفته و در چرخش آسمان و زمین مدیریت میکند. او و قوانین او در
جزئیات عالم حضور دارند و اثر میگذارند پس صفت (عظیم ) فقط زیبنده خدای
متعال است. ما دستور تسبیح در مقابل چنین پروردگاری را داریم ، تسبیح از
ریشه سباحه و به معنی شناکردن است یعنی انسان هم مانند سایر موجودات اگر
رشد و کمال و آسایش میخواهد باید بسوی پروردگار عالم شنا کند و تلاش نماید
و در جهت او خدمتی را انجام دهد و سهم خود را در جهان انجام دهد و اینچنین
است که خدای را تسبیح کرده است لذا تنها خدای متعال (سبحان ) است یعنی همه
او را میجویند و او از هر عیب و نقصی مبرا و منزه است.
اخبار نادرست
وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ
وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا
(اسراء ۳۶)
از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه
مسؤولند.
توضیح:
می فرماید اگر به درستی مطلبی علم و آگاهی کامل نداری آنرا دنبال نکن و
بازپخش مگردان ، معنی این دستور دور شدن از بسیاری وسواسهای فکری(توهمات
شخصی) و سوءظن ها و غیبتها و تهمتها و انحرافات ( توهمات اجتماعی) و عوارض
آن یعنی گسترش جنگ و فساد و چنددستگی و اضطراب میباشد، لذا توصیه به
دانستن واقعی در مسائل اجتماع است. گوش و چشم و دل یعنی اعضاء درک و حس
انسان در مقابل آنچه میگیرند مسئولند و باید بهترین و کاملترین را بگیرند
یعنی ما باید آنها را درست بکار گیریم چون زمان محدود و اخبار نادرست
فراوان است. و بدانیم که روز بزرگی برای بررسی اعمال ما در پیش است.
سرزمین امنیت
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَٰئِكَ
يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا
رَّحِيمًا
فرقان ۷۰
مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند
گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان
بوده است!
توضیح:
می فرماید با ایمان و عمل نیکو آثار گناهان برطرف میگردد و حتی به نیکیها
تبدیل میشود و این از باشکوهترین قوانین نظام الهیست. در این نظام ملکوتی
هیچکس ناامید نیست و اگر یک گناهکار واقعأ برگردد(توبه) و ایمان آورد، در
سرزمین امنیت واقع میشود و البته با کارهای شایسته ایمان خود را مرتبأ
تقویت کند گناهان خود را در مرز این سرزمین برجای میگذارد چون در آن
سرزمین بدی و گناه راهی ندارد و مردمان آن دائمأ پاک و آراسته میگردند.
اصولأ خوبی فطری و همیشگیست اما بدی و گناه موقتی و مانند زنگار روی آئینه
است که قابل زدودن و پاک شدن میباشد. همه اینها بخاطر صفت پاککنندگی(
غفور) و بخشندگی( رحیم) بینهایت خداوند است. پس قران امید و سعادت را نوید
میدهد.
یافتن
نشانههای پروردگار
وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا
صُمًّا وَعُمْيَانًا
فرقان ۷۳
و کسانی که هرگاه آیات پروردگارشان به آنان گوشزد شود، کر و کور روی آن نمی
افتند.
توضیح:
از مشخصات مؤمنین حقیقی است. کسانی که به عمق خلقت هستی پیبردهاند و خدای
متعال را در حد توان میشناسند و قران را آنچنانکه باید میخوانند و
میفهمند. وقتی به نشانه ای از پروردگار خود میرسند مانند آثاری که در
طبیعت هست آنرا عمیقأ درک میکنند و از آن به خداشناسی میرسند. اگر قران
مجید را در پیش رو دارند بدون تعقل و تفکر آنرا بر سر نمینهند و بدون
فهمیدن فقط آنرا برای تبرّک نمیخواهند. قران را که از بزرگترین آیات
پروردگار است فقط برای مجالس عزا یا در ابتدای مسافرت بکار نمیبرند بلکه
با عشق و ایمان و شعور آنرا پیوسته میخوانند و بهره میبرند. این گونه
ایمانی انسان را در شاهراه سعادت به پیش میبرد.
جهان زنده
وَمَا هَٰذِهِ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ
الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ
عنکبوت ۶۴
این زندگی دنیا چیزی جز سرگرمی و بازی نیست؛ و زندگی واقعی سرای آخرت است،
اگر میدانستند!
توضیح:
قران زندگی دنیا را در مقابل جهان آخرت ، بیهودگی و بازیچه توصیف میکند و
عالم دیگر را خانه حیات و زندگی مینامد. حَیَوان یعنی موجود زنده و از
مصدر حیات است. پس خانه آخرت یکپارچه زنده است و نیستی و تباهی و دگرگونی و
تاریکی در آن نیست و زندگی واقعی در آنجا معنا میگیرد. شاید این تفاوت را
در تفاوت زندگی دنیا با زندگی جنینی بتوان تا حدی دریافت که مسلمأ قابل
مقایسه نیست و مثال مناسبی نخواهد بود. در آخر میفرماید (اگر میدانستید)
یعنی ایکاش میدانستید و اهمیت آن را درمییافتید و دنیا را هدف نمیگرفتید
و به خوبیها ارزش میدادید و از بدیها دور میشدید و از همینجا یک زندگی
سرزنده و شاداب را برای خود رقم میزدید.
شعر زیبائی منسوب به جناب مولوی در همین مقال است:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود؟
به کجا می روم؟ آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پرو بالی بزنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد در وطنم
بازگفتن
نعمتها
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
ضحی ۱۱
و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!
توضیح:
میفرماید در باره نعمتهائی که خداوند به شما داده است صحبت کنید و حداقل
برای خود بگوئید. مثلأ در آخر روز قدری فکر کنیم و دستآوردهای مثبت آنروز
را برای خود تبیین نمائیم و این تنها زبانی نیست بلکه باید در قلب انسان
شکل گیرد و در عمل هم آن نعمتها را به بهترین وجه بکار گیریم(شکر). در
بدترین شرائط هم میتوان نکات مثبتی را در زندگی یافت و نعمتهای خدا را دید.
پس با شمردن نعمتهای الهی روحیه انسان در هر شرائطی خوب و خوبتر میشود و
این خود باعث افزونی نعمت و ارتباط دائمی با خدای متعال که فرستنده این
نعمتهاست میگردد.
خدای
شکُفتنها
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ
فلق ۱
بگو: پناه میبرم به پروردگار سپیده صبح،
توضیح:
این دستور خداوند به پیامبر و همه مؤمنین است که خدای متعال یعنی مدیر و
مدبر عالم (رب) را بشناسیم و به او پناه ببریم. او خدای فلق است و فلق به
معنی شکافتن است، به سپیده صبح هم فلق گویند چون پرده شب را میشکافد و
اصولأ زندگی در عالم با شکافتن و شکُفتن آغاز شد، مثل حادثه بیگ بنگ در
ابتدای خلقت این جهان( یونیورس) که با شکافتن یک نقطه انرژی آغاز شد و یا
شکافتن دانه در زمین و مهمتر از همه شکفتن دلهای ما در موقع ایمان که پرده
جهل و ظلمت را پاره میکند و نور علم و آگاهی و جهانبینی به انسان میدهد.
خدای متعال که آفریننده عالم است بعنوان رب و مدیر این عالم، حاضر و شاهد
تمام شکُفتنهاست و دور از قانونمندی او شکُفتن و گشودنی وجود ندارد. پس چه
بهتر که به او پناه ببریم یعنی راه او و دستورات او را عمل کنیم و به چنین
(رب )قادری مؤمن گردیم.
خویشتنداری
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا
قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا
تَعْمَلُونَ
حشر ۱۸
ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت) خدا بپرهیزید؛ و هر کس باید بنگرد
تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده؛ و از خدا بپرهیزید که خداوند از
آنچه انجام میدهید آگاه است!
توضیح:
انسانهای باایمان مورد صحبت هستند که تقوا داشته باشند پس تقوا مرحله بعدی
و نتیجه عملی ایمان در زندگی است و به معنی (ترمز) و (خودداری) و رعایت
خطوط و حد و مرزها است ( Self Control) ، تقوا در خوردن و آشامیدن ، تقوا
در بیدار بودن و خوابیدن، تقوا در کسب ثروت و مال دنیا، تقوا در رعایت حقوق
اجتماعی و تقوا در نحوه ارتباط با دیگران (اخلاق) از جمله آنست. بعد
میفرماید هر شخصی باید کارنامه خود را بطور پیوسته نگاه کند(ولتنظر) و
بداند که نتیجه اعمال او در جائی ذخیره میشود(ما قدمت لغد) و مجددأ دستور
خویشتنداری را گوشزد میکند که اهمیت داشتن ترمز در زندگی را میرساند و در
آخر اینکه بدانیم که خداوند به جزء جزء اعمال انسان بسیار دانا و آگاه
(خبیر) است.
سپاس و شادی
وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ
رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ
فاطر ۳۴
آنها میگویند: «حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف
ساخت؛ پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار است!
توضیح:
مؤمنان حمد و سپاس خود را فقط متوجه پروردگار خود میکنند و باور دارند که
خدای متعال این نعمتها را به آنها داده و همچنین میدانند که آرامش روحی و
حالت اطمینان و از بین رفتن اضطراب و اندوه نیز از جانب اوست. داشتن ایمان
به خداوند یعنی احساس اتصال به یک نیروی نامحدود در عالم که انسان را
امیدوار و شاد نگاه میدارد و هرگونه غم و اندوه را از بین میبرد بنابراین
پستی و بلندیهای موقت این جهان گذرا در او تأثیری نمیگذارد. مؤمنان باور
دارند که خدای متعال رب آنهاست یعنی مدیر این جهان است و در تمام حالات و
مکانها حاضر و آگاه است ، او بطور مکرر پوشاننده خطاها و گناهان ماست
(غفور) و مرتبأ به نعمتهای خود زیادت و افزونی میدهد (شکور) البته اگر
استفاده صحیح از این نعمتها و شکر را در انسان ببیند زیرا ریشه شکر به
معنای زیادت و افزودن است و استفاده صحیح از نعمت را گویند که باعث افزایش
نعمت میشود.
فراموشی و
حیرانی
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ
أُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
حشر ۱۹
و همچون کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به «خود
فراموشی» گرفتار کرد، آنها فاسقانند.
توضیح:
نسبان به معنی فراموشی و از دست دادن واقعیت است پس فراموش کردن خدا یعنی
صفات خدائی و قانون خدائی در زندگی انسان فراموش شود و بعبارت دیگر توحید
تعطیل گردد ، چنین انسانی تقوا و ترمز را از دست میدهد و چند صباحی حیران
و سرگردان در این دنیا میماند و لذا خود و مسئولیت خود را هم برطبق مشیت و
قانونمندی خداوند فراموش میکند(فأنساهم أنفسهم) و فاسق میشود یعنی
پوستهها و حریمهای زندگی را میشکافد و افکار شیطانی بیرحمانه او را
احاطه میکند(در زبان عربی فسق به معنی پاره شدن پوسته محافظ میوه خرما
است). انسان مانند جنینی است که بندناف او ایمان و تکیه به خالق جهان است و
اگر این ارتباط قطع گردد زندگی بر او سخت میشود و از مدار امنیت خارج
میگردد(فسق).
هشدار برای
انسان زنده
لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ
(یس۷۰)
تا افرادی را که زندهاند بیم دهد (و بر کافران اتمام حجّت شود) و فرمان
عذاب بر آنان مسلّم گردد!
توضیح:
انذار به معنی هشدار و آگاهی است و قران مردمان را بر اساس فکر و اندیشه و
ایمان به زنده و مرده تقسیم میکند نه بر اساس ضربان قلب و تنفس و میزان
ثروت
بقول جناب حافظ:
(هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید)
پس کلام حق و سخن الهی را کسانی که (زندهاند)میشنوند و هر کس نشنود
علیرغم تمام آثار حیات یعنی قدرت و ثروت و سلامت ظاهری (مرده ) است و زنده
واقعی نیست. در این دنیا شنیدن یا نشنیدن به اختیار ماست یعنی میتوانیم
زنده واقعی باشیم و یا مانند مردگان زندگی کنیم. بعد میفرماید نظام الهی
بابرجاست و کافران یعنی کسانی که حق را باور ندارند و آنرا میپوشانند و
زندهبودن را دوست ندارند روزی پاسخ گوی آن خواهند بود یعنی قانون بر آنان
اعمال خواهد شد(یحق القول). پس چه بهتر که از زندگان باشیم.
شیرینی و
تلخی
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن
سَيِّئَةٍ فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَىٰ
بِاللَّهِ شَهِيدًا
(نساء ۷۹)
(آری،) آنچه از نیکیها به تو میرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو
میرسد، از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا
در این باره، کافی است!
توضیح:
خداوند منبع خیر و نور است(حسنه) و اگر آنرا جستجو کنیم به آن میرسیم پس
تلاش ما هم لازم است، ولی اگر از این خیر و خوبی استفاده نکنیم و بهره
نبریم دچار لغزش و گناه میگردیم و از خیر و برکت دور میشویم( سیئه) پس
بدیها توسط خود انسان و با عدم رعایت قانون خلقت و نظام الهی ایجاد میشوند.
خداوند و قانونمندی او همیشه و همه جا حاضر است (شهید) به همین دلیل اعمال
ما پیوسته ثبت و پاسخ داده میشوند. پیامبر بزرگوار رساننده این پیام مهم
خداوند است. لذا قانون خلقت را بشناسیم و در راستای آن حرکت کنیم تا
سعادتمند گردیم.
بقول جناب ناصرخسرو:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
آمادگی نظامی
وَأَعِدُّوا لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ
الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن
دُونِهِمْ لَا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُوا مِن
شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لَا تُظْلَمُونَ
انفال ۶۰
هر نیرویی در قدرت دارید، برای مقابله با آنها [= دشمنان]، آماده سازید! و
(همچنین) اسبهای ورزیده (برای میدان نبرد)، تا به وسیله آن، دشمن خدا و
دشمن خویش را بترسانید! و (همچنین) گروه دیگری غیر از اینها را، که شما
نمیشناسید و خدا آنها را میشناسد! و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه
دفاعی اسلام) انفاق کنید، بطور کامل به شما بازگردانده میشود، و به شما
ستم نخواهد شد!
توضیح:
دستور آمادگی نظامی برای مسلمانان در مقابل یورش دشمنان است( أعدوا لهم).
میفرماید با تمام قوا و امکانات خود آماده باشید همراه با اسبان باقدرت
(رباط الخیل) و تجهیزات لازم و مناسب (برای هر زمان )، زیرا این آمادگی
باعث هشدار و ترس برای دشمنان خداوند میشود و از حمله و یورش آنان جلوگیری
میکند. اگر این آمادگی همیشگی باشد هیچ گروه و قوم دیگری هم سودای تجاوز
به مرزهای شما را نخواهند داشت. مسلمانان نیز دستور انفاق دارند ، منظور از
انفاق در این آیه کمکهای مختلف آنان برای تقویت نیروهای دفاعی در سرزمین
اسلامی است و خداوند اطمینان میدهد که یاری شما گُم نمیشود و به شما
برمیگردد، زیرا آرامش و صلح در اجتماع شما مستولی میگردد و علاوه بر
دستآوردهای اجتماعی در عالم دیگر نیز به کمک شما خواهد آمد. این دستور مهم
برای آمادگی نظامی و دفاع از سرزمین اسلامی و دفاع از دشمنان خداوند است (
عدو الله) و به منظور حمله ابتدائی و کشورگشائی از سوی مسلمانان نیست.
امتخانات
زندگی
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن
يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ
عنکبوت ۲
آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم»، به حال خود رها
میشوند و آزمایش نخواهند شد؟!
توضیح:
فتنه در زبان عربی گداختن طلا برای امتحان آنست و برطبق این آیه ، افراد
مؤمن هم در زندگی امتحان میشوند. پس تنها ایمان ظاهری و زبانی کافی نیست
بلکه آدمی در کوره حوادث روزگار امتحان میگردد. بالاترین این امتحانات برای
پیامبران اتفاق افتاده است مانند گذاشتن ابراهیم(ع) در آتش و یا دستور هجرت
به سرزمین بدون آب و علف که حتی تا نزدیک قربانیکردن فرزندش پیش میرود. پس
برای همه مدعیان داشتن ایمان آزمایشاتی در طول زندگی خواهد بود تا هم ادعای
آنان به محک بخورد و هم در کوره حوادث آبدیده گردند. از امتحان نهراسیم ،
ایمان خود را تقویت کنیم و در حوادث زندگی محکم و پابرجا بمانیم.
روز جداکننده
لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ممتحنه ۳
هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت؛ میان شما
جدایی میافکند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست.
توضیح:
ارحام از ریشه رَحِم به معنی خویشان و بستگان است و در اینجا میفرماید روز
قیامت وابستگیهای خانوادگی و دوستیها و رفاقتها موجب نجات انسان نیست ،
حتی فرزندان که در این دنیا پشتوانه انسان هستند و به آنان افتخار میکنیم
در عالم دیگر قادر به کمک نیستند. قران روز قیامت را (یوم الفصل ) مینامد
زیرا جداکننده ارتباطات بشری است و همچنین جداکننده حق از باطل است. پس
انسان در آنجا با عملکرد خود وارد میشود و مورد ارزیابی قرار میگیرد. در
آخر میفرماید خدای متعال بسیار بیناست ( بصیر) یعنی کوچکترین افکار و
اعمال ما را میبیند و ثبت میکند و در روز موعود ریز و درشت آن در صحنه
حاضر است.
ایمان و
آرامش قلبی
الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا
بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
(رعد ۲۸)
آنها کسانی هستند که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و
آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
توضیح:
ایمان از ریشه امنیت است، انسان مؤمن به یاد خدا و صفات خدا است و این را
در عمل نیز ثابت میکند تا قلبش آرامش یابد و در امنیت قرار گیرد و اجتماع
اطرافش را هم در امنیت قرار دهد. ذکر خدا یعنی شناخت و یادآوری صفات خداوند
و آنها را در خود داشتن و بکار بردن و به رنگ خدا درآمدن و معنی و مقصود
زندگی را یافتن است و لذا ذکر فقط زبانی نیست بلکه قلبی و عملی است و ایمان
قلبی با صفات نیکو باعث خوشبختی است و اضطراب و ترس را از انسان دور میکند
، مشکلات و مصائب را کوهی تسخیرناپذیر نمیبیند چون همیشه خدا را در کنار
خود احساس میکند.
نگهداری از
نماز
وَالَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ
معارج ۳۴
و آنها که بر نماز مواظبت دارند،
توضیح:
میفرماید از نماز خود حفاظت کنید، پس ما امانتی را از جانب پروردگار با
خود همراه داریم که همان ایمان به خدا و شناخت خالق است و هویت ماست و
آمیخته با فطرت ماست. این امانت گرانبهاست و باید مواظب آن باشیم و قدرش را
بدانیم.نشانه امانتداری ما تکریم نماز است و باید این اتصال و رویکرد به
خدا(صلاة) پیوسته برقرار باشد تا ما را رشد دهد و تعالی بخشد(یکی از مصادیق
صلاة نمازهای پنجگانه است). انحراف و گناه برقراری این اتصال و رویکرد را
خدشهدار و ناپایدار میسازد و انسان را از مسیر درست دور میسازد. پس حافظ
اتصال و رویکرد خود باشیم.
یقول جناب باباطاهر:
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
تقدیم امانت
الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ
عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
نحل ۳۲
همانها که فرشتگان (مرگ) روحشان را میگیرند در حالی که پاک و پاکیزهاند؛
به آنها میگویند: «سلام بر شما! وارد بهشت شوید به خاطر اعمالی که انجام
میدادید!»
توضیح:
میفرماید فرشتگان و نیروهای حاکم بر این جهان در زمان مرگ بجز پاکیو
آرامش از مؤمنین نمیبینند. (تتوفاهم) از ریشه وفا و به معنی کامل و تمام
دادن امانت است چیزی از بین نمیرود و تمام نمیشود بلکه حیات ادامه مییابد
و یک مؤمن امانت خود را که جان شیرین است با صدق و راستی تقدیم میکند و
هراسی از گذشتن و رفتن از مرحله دنیا ندارد چون گذشته پاک و سالمی داشته
است ، لذا با کلمه سلام از آنها استقبال میشود یعنی همه ذرات جهان آنانرا
میپذیرند و همان فضای راحت و آسایش و سلام و سلامتی (الجنة)که در این دنیا
داشتهاند برایشان گشوده میگردد و ادامه مییابد و همه اینها بخاطر اعمال
و کارهای نیکو و خالصانه آنان است.
مفهوم قران
فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ
(قیامه۱۸)
پس هر گاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن!
توضیح:
این آیه به پیامبر بزرگوار(ص) میفرماید که در رساندن پیام الهی شتاب نکند
و پس از دریافت ، این پیام را برای مردم بازگو کند. سپس همه مسلمانان از
مفهوم آن بهره میبرند زیرا قران به معنی خواندنی است پس باید آنرا خواند تا
فهمید و عمل کرد و خوشبخت شد. متأسفانه بعضی تنها با حفظ کردن آن خوشحالند
و یا تنها از آن در مراسم عزاداری و موقع مسافرت و عروسیها استفاده
میکنند. ولی (فاتبع ) یعنی تبعیت کن یعنی پیروی و عمل کن. امروزه ساکنین
کشورهای اروپائی و پیشرفته بسیاری از دستورات و پندهای قران را بکار میبرند
، از جمله وفای بعهد و راستگوئی و کار و تلاش و رعایت حقوق دیگران و
علمآموزی و غیره و شاهد پیشرفت مردمان آن دیار هم هستیم. چه بهتر که
مسلمانان به کتاب خود برگردند و آنرا بخوانند و رعایت کنند و از فوائد آن
بهرهمند گردند. از حضرت علی(ع) این جمله معروف در نهجالبلاغه بسیار
زیباست:
« الله الله في القُرْآن، لا يَسْبِقكُمْ بالعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ »
به خدا مواظب قران خود باشید که دیگران در عمل به قران از شما جلوتر نروند.
ساعت
پنهانشده
إِنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ
بِمَا تَسْعَىٰ
طه ۱۵
بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! میخواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر
سعی و کوشش خود، جزا داده شود!
توضیح:
ساعت به معنی قسمتی از زمان است و در اینجا منظور روز قیامت میباشد.
میفرماید ساعت بسرعت در حال آمدن است و به قیامت نزدیک میشوید. خلقت
کائنات براساس حرکت بنا شده است ، از کوچکترین ماده یعنی اتم و ذرات
ساباتمیک تا تمام سیارات و ستارگان و کهکشانها در حال حرکت هستند و حتی
سرعت آنها بطور دقیق محاسبه شده است پس ساعت در حال آمدن است. اگر انسان به
همین ساعت قراردادی زمان خود هم توجه کند حرکت و سرعت آنرا درمییابد.
خداوند میفرماید اراده نموده که لحظه وقوع قیامت(ساعت) مخفی و پنهان باشد
تا میزان سعی و کوشش انسانها مشخص گردد و فرصتی برای رشد و تعالی مخلوقات
عالم از جمله انسان فراهم گردد. پس بهتر است از این فرصت کمال استفاده را
ببریم زیرا زمان رسیدن ساعت را نمیدانیم
گردهمائي
و پشیمانی
يَوْمَ يَجْمَعُكُمْ لِيَوْمِ الْجَمْعِ ذَٰلِكَ يَوْمُ التَّغَابُنِ وَمَن
يُؤْمِن بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ
وَيُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ
فِيهَا أَبَدًا ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ
تغابن ۹
این در زمانی خواهد بود که همه شما را در روز اجتماع [رستاخیز] گردآوری
میکند؛ آن روز روز تغابن است (روز احساس خسارت و پشیمانی)! و هر کس به خدا
ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد، گناهان او را میبخشد و او را در
باغهایی از بهشت که نهرها از زیر درختانش جاری است وارد میکند، جاودانه در
آن می مانند؛ و این پیروزی بزرگ است!
توضیح:
از نامهای قیامت (یومالجمع) است که نشانگر گردآمدن همه مخلوقات در پیشگاه
خداوند برای شروع مرحله دیگری از خلقت خود براساس اعمال دنیائی آنهاست.
تغابن به معنی احساس غبن و زیان کردن است و از نامهای دیگر قیامت (یوم
التغابن)است. در آنجا همه این احساس پشیمانی و کمبود اعمال را دارند و جمله
(ایکاش بهتر بودم) بر زبانها جاریست. بعد میفرماید در آنجا تنها به ایمان
و کار نیک پاداش داده میشود و این پاداش همان زندگی سبز ( جنت) همراه با
آرامش و رشد و نمو و جاودانگی (نهرهای جاری) است. قران رسیدن به این مرحله
را گذشتن از سختیها و دیدن راحت و آسایش مینامد ( فوزالعظیم). پس اگر
ایمان کوچکی به چنین وعده بزرگی باشد انسان از هماکنون از پشیمانی و حسرت
آینده خود میکاهد..
چهار مرحله
اخلاقی
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ
عَدُوًّا لَّكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ وَإِن تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا
فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
تغابن ۱۴
ای کسانی که ایمان آوردهاید! بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما
هستند، از آنها برحذر باشید؛ و اگر عفو کنید و چشم بپوشید و ببخشید، چرا که
خداوند بخشنده و مهربان است!
توضیح:
قران به مؤمنان میفرماید همسر و فرزندان انسان زمانی که با فکر و عمل خود
راه دیگری بروند میتوانند ظاهرأ دشمن آدمی باشند و جنگ و دعوا در خانواده
شروع شود. با کنارهگیری از راه و روش آنها چهار مرحله خصوصیت اخلاقی را
یادآور میشود که در اختلافات انجام دهیم تا اساس زندگی خانوادگی از هم
نپاشد و روح صفا و بزرگواری در خانواده و اجتماع حاکم شود. اول عفو و
گذشت(تعفوا) ، دوم صفح و پاک کردن صفحه دل از کدورت و کینه است( تصفحوا)،
سوم غَفْرْ یعنی بخشش و پوشیدن تمام اشتباهات آنان (تغفروا)، و چهارم رحم
یعنی دلسوزی برای آنان و کوشش برای درمان ضعف روحی آن عزیزان است(مانند
خداوند که رحیم است). این چهار مرحله اخلاقی در همه زمانها و همه شرایط و
تمام اختلافات بشری کاربرد دارد و باعث آرامش و پیشرفت است.
آزمون آفرینش
إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ
وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ
تغابن ۱۵
اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد
اوست!
توضیح:
فتنه به معنای آزمایش و امتحان است. مثلأ فلزات را در آتش میگذارند تا سره
از ناسره مشخص گردد و طلا بیرون آید. میفرماید علاقه به فرزندان و اموال
در دنیا که نزدیکترین دارائی به شما هستند و وابستگی شدید عاطفی به آنها
دارید برای شما نوعی آزمون است، یعنی اگر برای انسان هدف شوند و جای خدا و
قانون خدا را بگیرند ، آدمی را به بیراهه میبرند و لذا از یاد و نام خدا
غفلت و هدف از خلقت را فراموش میکند. پس دنیا و متعلقات آن برای خودسازی و
رشد و کمال است و نباید انتظار بیشتری از آن داشت. اوج این خودسازی و
خداخواهی و پیروزی در این آزمون را در صحرای کربلا و توسط حسین(ع) میبینیم
و البته این امام بزرگوار درخور پاداش بزرگی است که فقط نزد خداوند متعال
است .
محتشم کاشانی چه زیبا سروده است:
کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهٔ سلطان کربلا
وامدادن به
پروردگار
إِن تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ
لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ
تغابن ۱۷
اگر به خدا قرضالحسنه دهید، آن را برای شما مضاعف میسازد و شما را
میبخشد؛ و خداوند شکرکننده و بردبار است!
توضیح:
قرض در لغت به معنی بریدن و جداکردن است پس جداکردن قسمتی از دارائی را
گویند که مانند زکات ( بریدن شاخههای اضافی درخت) باعث رشد بقیه اموال
میشود و انسان را خالص و پاک میگرداند. البته این قرض میتواند از وقت
انسان یا علم و دانش و همچنین سایر توانمندیهای آدمی باشد. میفرماید به
خدا وام دهید تا چند برابر به شما برگردد. کمک به بندگان خدا یکی از راههای
ارتباط با پروردگار است. راههای دیگر این کمکها بصورت انفاق و صدقه و نذر و
زکات است که هر کدام فلسفه و معنای خاص خود را دارد. قرضالحسنه یعنی وام
دادن در راه خدا و به بندگان نیازمندی که گرفتارند بدون چشمداشت به برگشت
ظاهری و دنیائی ، بعد میفرماید با گذشتن از مال و جان خود در راه خدا
خطاهای گذشته شما بخشیده و پاک میگردد و خداوند شکور است یعنی استفاده
صحیح از نعمت را با افزایش آن پاسخ میدهد و حلیم است یعنی بسیار منتظر
میماند و به انسان عمر کافی میدهد تا دستش به قرضالحسنه باز شود و رویه
کمک به دیگران را پیدا کند و به اقیانوس رحمت الهی متصل گردد. آمین یا
ربالعالمین
دانای آشکار
و نهان
عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
تغابن ۱۸
او دانای پنهان و آشکار است؛ و او عزیز و حکیم است!
توضیح:
میفرماید خداوند متعال دانای جهان غیب است اسراری که بر ما آشکار نیست و
نکات کوچکی که در گذشته ما بوده و حتی خودمان فراموش کردهایم و یا اسراری
که در آفرینش کائنات است و دیده نمیشوند ، میدانیم ۹۵ درصد یونیورس را ماده
تاریک و انرژی تاریک تشکیل میدهد یا سیاهچالهها حتی نور را میبلعند و
درون آن تاریک است و خدای متعال از غیب آن آگاه است، همچنین احوال اقوام
گذشته و کوچکترین حرکت موجودات کوچک در قعر زمین از علم خداوند بیرون نیست.
خداوند آگاه به شهادت هم هست یعنی حضور همیشگی و بیدار و بینای او در صحنه
زندگی ماست. اگر انسان به چنین خدائی ایمان آورد و او را آگاه از گذشته و
حال خود و آگاه بر همه اسرار کائنات بداند و بداند که تنها نیروی باعزت و
استوار پرودگار متعال است، فکر خطا و لغزش از انسان دور میشود و همیشه خود
را در مملکت امن الهی احساس و بسوی او و قانونمندی او حرکت میکند.
نگهبان انسان
إِن كُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَيْهَا حَافِظٌ
طارق ۴
هر کس مراقب و محافظی دارد!
توضیح:
میفرماید برای هر انسان نگهبانی قرار داده شده است. پس ما در عالم تنها و
رها نیستیم و در سیستم آفزینش نیروئی از جانب خداوند در صحنه زندگی با ماست
این نیرو از خطرات بسیاری که به ما میرسد جلوگیری میکند مثلأ روزانه چند
هزار سلول سرکش در بدن تولید میشود که تمایل به سرطانی شدن دارند و
بلافاصله توسط سیستمی در خود بدن از بین میروند و ما مصون میمانیم و یا
سنگها و سیاراتی که هر لحظه به زمین نزدیک میشوند و در جو زمین میسوزند و
آسیب آنها دفع میشود و یا خطراتی که در اطراف ما هستند و از آن اطلاعی
نداریم و توسط همین محافظ و (نظام نگهداری ) از ما دور میشوند .وظیفه دیگر
این محافظ و نیروی الهی ضبط و ثبت سخنان و اعمال ماست و هرچه بگوئیم و
هرکاری انجام دهیم در صحنه عالم نگهداری میشود. پس ما تنها نیستیم و هر
لحظه مورد محافظت و رصد هستیم و باید مؤمن و مطمئن به همراهی خداوند متعال
و نیروهای او و هم مواظب رفتار و کردار خود باشیم.
به قول این شعر زیبا که حالت ضربالمثل دارد:
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
پنج مأموریت
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا
وَنَذِيرًا وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُّنِيرًا
احزاب ۴۵ و ۴۶
ای پیامبر! ما تو را گواه فرستادیم و بشارتدهنده و انذارکننده! و تو را
دعوتکننده بسوی خدا به فرمان او قرار دادیم، و چراغی روشنیبخش!
توضیح:
میفرماید پیامبر اسلام را با پنج مأموریت فرستادهایم. اول شاهد است یعنی
اُسوه و نمونه برای مردم است. گفتار و کردار نیک او باید الگوی زندگی ما
باشد، یعنی انسانی کامل که دیگران از آن پیروی کنند. ایشان شاهد و ناظر و
آگاه بر فلسفه خلقت و عظمت توحید در جهان همچنین آگاه و شاهد بر وضعیت
اجتماعی همنوعان خود بود و برای پیشرفت و موفقیت آنان کوشش بسیار نمود .
دوم مبشر است یعنی بشارت به آسایش و آرامش و سلامت میدهد و درهای بهشت
پرنعمت را برای ما میگشاید. سوم نذیر است یعنی ما را انذار و هشدار میدهد و
مسیر راه را از مسیر چاه روشن میکند. چهارم دعوتکننده بسوی خدای متعال و
راه و قانون الهی و پنجم چراغی روشن و نورانی برای هدایت مردم در همه
زمانها است.مسلمانان بایستی به چنین جلودار دلسوزی افتخار کنند و راه او را
بپویند.
سرگرمی دنیا
وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ
الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
انعام ۳۲
زندگی دنیا، چیزی جز بازی و سرگرمی نیست! و سرای آخرت، برای آنها که
پرهیزگارند، بهتر است! آیا نمیاندیشید؟!
توضیح:
زندگی دنیا مانند یک بازی است( لعب و لهو) یعنی مالکیتها و خوشیها و یا
دردها و رنجها در این دنیا واقعیتی ندارد و ناپایدار و گذرا است و اگر برای
انسان هدف گردد چیزی جز لهو و بیهودگی نیست .با چنین نگرشی بسیاری از جنگها
و خونریزیها و دعواها و تهمتها برای مقام و مال دنیا بیاساس میگردد. چه
بسیار دردها و رنجهای گذشته و یا شادیها و خوشیهای زمانهای قبل را که در
حال حاضر در زندگی ما وجود ندارند و حتی یادمان نیست. قران میگوید زندگی
واقعی در سرای باقی و آخرت است. مثال این دنیا چیزی شبیه زندگی کودکانه است
که همه میدانند چقدر سرگرمیست لذا خلقت ما در اینجا برای رشد و تکامل و
بدستآوردن آمادگی برای حیات واقعی در عالم دیگر است و کلید ورود به آن فقط
ایمان و تقواست یعنی اتصال به مبداء هستی و عبورنکردن از حد و مرزهائی در
زندگی و خداوند با سئوالی ما را متوجه میکند که چرا در پیبردن به این نکته
حیاتی ، عقل و .خرد خود را بکار نمیبندید
اندرز موسی ع
قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ
اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا
مَن يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ
اعراف ۱۲۸
موسی به قوم خود گفت: «از خدا یاری جویید، و استقامت پیشه کنید، که زمین از
آن خداست، و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد، واگذار میکند؛ و
سرانجام (نیک) برای پرهیزکاران است!»
توضیح:
سخن حضرت موسی(ع) با قوم خودش هست که خداوند متعال ضمن تأئید، آن را به
مسلمانان و همه جهانیان اعلام میدارد. اینکه پشتگرمی و تکیه فقط بر خدا
جایز و کارساز است و نیروهای دیگر که مجازی هستند هیچ قدرتی و اثری در
زندگی انسان ندارند. این زمین و همه آسمانها و اصولأ عالم هستی برای خداوند
و در تملک اوست زیرا خود او پدیدآورنده و گرداننده آنهاست. لذا هر کس در
این نظام الهی زحمت بکشد و تلاش کند مستحق دریافت نعمتهای الهی میشود (من
یشاء) و خوشبخت میکردد زیرا بلافاصله میفرماید عاقبت کار از آن متقین است
و متقین یعنی کسانی که در .زندکی تقوا دارند و دستورات و نظام خداوندی را
رعایت مینمایند
شکوه انسان
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِن
نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ
نحل ۴
انسان را از نطفه بیارزشی آفرید؛ و سرانجام او موجودی فصیح، و مدافع آشکار
از خویشتن گردید!
توضیح:
نطفه به معنی ماده اولیه تشکیل حیات و همان اِسپِرم انسان است. خصم و خصیم
در زبان عرب به معنی زبانپردازی و مخالفت با زبان و همچنین مدافع بودن است
و با کاربرد آن در فارسی مقداری متفاوت است. میفرماید انسانی که از یک
ماده پست و بیارزش ساخته شده است به اوج سخنوری و دفاع از خود در برابر
خطرات طبیعت و گاهی مخالفت با حقایق عالم میرسد. یعنی این قدرت عظیم در
نهاد انسان وجود دارد که در ظرف چند سال سیر کمال را طی کند و به جلال و
شکوه و سخنوری و ابراز وجود برسد. خدای متعال این خلقت را به خود نسبت داده
و عظمت و ارزش بشر را گوشزد میکند و لذا انسان با اندیشه در خلقت خود
میتواند به عظمت خالق خود پی ببرد و با بقیه ذرات عالم هماهنگ گردد و بسوی
کمال بیشتر رهسپار گردد.
سعدی:
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
پروردگار
پربرکت
تَبَارَكَ اسْمُ رَبِّكَ ذِي الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
رحمن ۷۸
پربرکت و زوالناپذیر است نام پروردگار صاحب جلال و بزرگوار تو!
توضیح:
نامهای خداوند همان صفات باریتعالی است و پربرکت است یعنی از این نامها
نور و حیات و حرکت و برکت برمیخیزد(تبارک) و پیوسته خلقت را نیرو میبخشد.
لذا ما را تشویق به یادکردن از این صفات و آموختن و بکاربردن آنها میکند.
یعنی چون خداوند رحیم است ما هم بخشنده باشیم و یا در مورد عفو و غفران و
حلم و کرامت و سایر نامهای مبارک خداوند که باید آنها را بشناسیم و بکار
بندیم و ما هم به جامعه اطراف خود خیر برسانیم. معنی عبد بودن همین است که
مانند آئینهای جلوهگاه صفات خداوندی که صاحب جلال و شکوه و کرامت است(
ذیالجلال و الاکرام)گردیم و به سعادت واقعی برسیم.
پروردگار
فراگیر
وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ
اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
بقره ۱۱۵
مشرق و مغرب، از آن خداست! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست! خداوند بینیاز
و داناست!
توضیح:
این آیه بدنبال تغییر قبله مسلمانان از مسجدالاقصی( مغرب) بطرف
مسجدالحرام(مشرق) در سال دوم هجری و مخالفت بعضی آمده است. میفرماید مشرق
و مغرب یعنی تمام نقاط جهان و تمام مالکیت هستی از آن خداوند است پس خود
انسان نیز در مملکت خداست و مالکیتهای موقتی و ظاهری بشر نباید او را مغرور
و مطمئن سازد. خداوند جای خاصی ندارد بلکه در همه جا وجود دارد(مشخص نمودن
قبله برای هماهنگی و یکشکل ساختن مسلمانان و سرنهادن به دستور خداوند است)
. قران چنین شناختی از توحید را به ما یاد میدهد.در آخر میفرماید خداوند
بسیار وسیع و گسترده و فراگیر است یعنی هیچ نقطهای در عالم هستی بدون خدا
نیست و اصولأ هرچه هست خداست و هرجا که هست خداست و غیر از خدا وجود دیگری
در عالم نیست(واسع). این خدای بزرک و وسیع چون در هر لحظه و در هر نقطه
وجود دارد بسیار آگاه و (علیم) است و از افکار و اعمال ما بهتر از خود ما
آگاه است. اعتقاد به چنین توحیدی راه و روش انسان را بهبود داده و به کمال
میرساند.
سعدی:
بخت جوان دارد آن که با تو قرینست
پیر نگردد که در بهشت برینست
دیگر از آن جانبم نماز نباشد
گر تو اشارت کنی که قبله چنینست
عاشق صادق به زخم دوست نمیرد
زهر مذابم بده که ماء معینست
سعدی از این پس که راه پیش تو دانست
گر ره دیگر رود ضلال مبینست
دستورات
اجتماعی
فَأَمَّا الْيَتِيمَ فَلَا تَقْهَرْ
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ
ضحی ۹-۱۱
حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن،
و سؤالکننده را از خود مران،
و نعمتهای پروردگارت را بازگو کن!
توضیح:
جایگاه یتیم در فرهنگ قران بسیار ارجمند است و توجه به این گروه در اجتماع
تأکید شده است زیرا هم حفرههای فقر اقتصادی و مهمتر از آن فقر عاطفی را
در اجتماع پر میکند(انفاق) و هم خود انسان با یاری و همراهی این گروه
نیازمند احساس مثبت بودن و رضایت میکند و انرژیهای مثبتی را در وجود خود و
اجتماع پخش میکند. مسئله دیگر سئوال کننده است که باید به او توجه شود و
البته این فقط درخواست کمک مالی نیست بلکه میتواند سئوال علمی و یا فقط
پرسیدن یک آدرس باشد ( موضوعی که وقتی در فرهنگهای دیگر میبینیم تحسین
میکنیم) و قران در ۱۴ قرن پیش رعایت پاسخ به سائل را به ما توصیه کرده
است. و بالاخره یادآوری نعمتهای خداوند است که به انسان نیروی مثبت میدهد و
ذهن آدمی از کاستیها دور میشود و ایمان انسان قویتر میگردد و بسیاری
افسردگیها و اضطرابها بهبود مییابد.انسان تنها نیست و باید اجتماعی زندگی
کند و به فکر مردم اطراف خود هم باشد و ضمنأ ارتباط با خالق خود را حفظ کند
و تمام نعمتها را از او بداند و آنها را در راه خیر بکار بندد و سپاسگزار
پروردگار باشد.
سعدی:
یکی خار پای یتیمی بکند
به خواب اندرش دید صدر خجند
همی گفت و در روضهها میچمید
کزان خار بر من چه گلها دمید
مشو تا توانی ز رحمت بری
که رحمت برندت چو رحمت بری
ما میرویم و
خدا میماند
كُلُّ مَنْ عَلَيْهَا فَانٍ
وَيَبْقَىٰ وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِكْرَامِ
رحمن ۲۷٫۲۶
همه کسانی که روی آن [= زمین] هستند فانی میشوند،
و تنها ذات ذوالجلال و گرامی پروردگارت باقی میماند!
توضیح:
میفرماید این زندگی بر روی کره خاکی تمام شدنی و فانی است و فانی به معنی
ناپاینده و نیستشونده است. پس ما عازم سرزمین و عالم دیگری هستیم و انسان
اگر اعتقاد و باوری به قران داشته باشد این دنیا را اصل نمیگیرد و
سرمایهگذاری دائمی در آن نمیکند. البته اگر بصیرتی باشد و تاریخ ورق
بخورد بشر این فانی بودن را به چشم میبیند و ناپایداری حکومتها و قدرتها
را در گذشته درک میکند. بعد میفرماید وجه پروردگارت باقی میماند که وجه
را ذات خداوند یا صفات او دانستهاند یعنی خدای ازلی و ابدی و در حقیقت
همان فکرها و کارهای خدائیست و رویکرد انسان و اعمالی که در راه خدا انجام
داده که باقی میماند زیرا وابسته به پروردگاریست که صاحب جلال(بزرگی و
عظمت) و اکرام( نعمتدهی و بخشش و کرامت)است.
سقف
نگهدارنده
وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آيَاتِهَا
مُعْرِضُونَ
انبیاء ۳۲
و آسمان را سقف محفوظی قرار دادیم؛ ولی آنها از آیات آن رویگردانند.
توضیح:
منظور از آسمان در اینجا میتواند طبقات جو زمین باشد ، لایههای مختلفی که
هر کدام با نامگذاری علمی و مسئولیت مشخص شناخته شدهاند و وظیفهای بعهده
دارند. در مجموع از برون رفت اکسیژن و سایر گازهای مفید جلوگیری میکند و از
خارج هم مانع ورود اشعههای مضر کیهانی مانند اشعه ایکس و گاما و
ماوراءبنفش و سنگهای سرگردان و ذرات خورشیدی میگردد. پس سقف محفوظ نام
دقیقی برای این مجموعه در بالای سر ماست و وقتی به بالا مینگریم با رنگ
آبی زیبائی که در نتیجه گذشتن نور از طبقات جو میباشد خودنمائی میکند و
به انسان آرامش و سکون هدیه میکند . در زمان نزول قران هیچکس از فوائد
بسیار آن آگاه نبوده است و همین یک آیه میتواند حقانیت قران را ثابت کند،
البته اگر باور و ایمانی به خدای یگانه و کتاب او وجود داشته باشد.
هرچه میرسد
از اوست
يَسْأَلُهُ مَن فِي
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ
رحمن ۲۹
تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند از او تقاضا میکنند، و او هر روز
در شأن و کاری است!
توضیح:
میفرماید مخلوقات و موجوداتی که در آسمانها( سایر کرات و کهکشانها) و زمین
هستند پیوسته از خدای متعال سئوال میکنند و نیازهای خود را میطلبند و
نیازمند پروردگار خود هستند. برای مثال، ما در هر بار تنفس به اکسیژن نیاز
داریم و نظام منظم و قدرتمندی که در سطح زمین وجود دارد آن را در اختیار ما
میگذارد یعنی این اکسیژن مرتبأ در پدیده فتوسنتز در گیاهان تولید شده و در
چرخهی طبیعت قرار میگیرد و چه بسیار سئوالات و نیازهائی که خود نمیدانیم
ولی براحتی در اختیار ما قرار دارد. به قول جناب سعدی :
منّت خدای را عز و جل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر
نفسی که فرو می رود ممدّ حیاتست و چون بر می آید مفرّح ذات پس در هر نفسی
دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب.
بعد میفرماید خدای متعال پیوسته در کاری است( شأن) یعنی نظام دقیق الهی
پیوسته پابرجاست و لحظهای معطل نمیماند و احتیاجات زندگی ما و سایر
مخلوقات را برآورده مینماید.
مجددأ از زبان سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
کرامت انسان
وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ
وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ
مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا
اسراء ۷۰
ما آدمیزادگان را گرامی داشتیم؛ و آنها را در خشکی و دریا، (بر مرکبهای
راهوار) حمل کردیم؛ و از انواع روزیهای پاکیزه به آنان روزی دادیم؛ و آنها
را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم.
توضیح:
کرامت و برتری انسان را میفرماید و اینکه به اراده خداوند انسان قدرت
فراگیری علم و دانش در مورد حرکت کشتیها در دریا و حمل و نقل در خشکی را
دارد، خداوند میگوید ما آنها را حمل و حرکت میدهیم یعنی این قوانینی که
حاکم بر این جهان است و بشر آنها را در مییابد و بکار میبرد تحت قدرت خدای
متعال است. انسان از رزق و روزی دنیا هم بر طبق همین قوانین بهرهمند میشود
و تأکید بر غذای پاکیزه هم نکته مهمی است یعنی غذای سالم و مفید و به
اندازه و با کسب حلال استفاده کنید. این چنین انسانی همه وجود و زندگی خود
را از خداوند میداند و بخود غره نمیشود. و در آخر میفرماید انسان را بر
بیشتر مخلوقات برتری دادیم(با عقلو تفکرو اختیار) لذا ممکنست موجودات
دیگری در این یونیورس یا یونیورسهای دیگر بالاتر از بشر وجود داشته باشند؟
والله اعلم.
پیدایش شب و
روز
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ
وَهُوَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
حدید ۶
شب را در روز وارد میکند و روز را در شب؛ و او به آنچه در سینهها وجود
دارد داناست.
توضیح:
کلمه( یولج ) از ریشه ولوج و به معنی واردشدن به آهستگی است. میفرماید
فرایند ورود شب در روز و روز در شب به آهستگی اتفاق میافتد و بتدریج به هم
تبدیل میگردند و از زمان یکی کاسته و بدیگری اضافه میگردد. میدانیم که
در فصول مختلف سال طول مدت شب و روز تغییر مییابد که بدلیل زاویه چرخش کره
زمین و فاصله آن با خورشید است.موضوع دیگر پیدایش تدریجی شب و روز در هر
بیستوچهار ساعت
است و اینکه ناگهان تبدیل بهم نمیشوند و این خود در آرامش روان آدمی نقش
دارد( ضمنأ کروی بودن و حرکت وضعی زمین را هم در ۱۴ قرن پیش متذکر میشود).
خداوند این پدیده زیبا و مهم طبیعت را یادآوری کرده و ما را بوجود خالق
هستی متوجه میسازد و اینکه از روزمرگی خارج شویم و نگاهی به اطراف خود
بیاندازیم. در آخر آیه میفرماید او به تفکر و تمایلات بشر(ذات الصدور)
بسیار آگاه و مطلع است ، یعنی خدائی که در همه جا و همه وقت حاضر است و از
همه چیز آگاه است. پس حتی تفکر و نیتهای ما نیز در پیشگاه خداوند آشکار است
و در عالم هستی ثبت میگردد.
شکیبائی و
گذشت
وَلَمَن صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
شوری ۴۳
امّا کسانی که شکیبایی و عفو کنند، این از کارهای پرارزش است!
توضیح:
قران دو صفت مهم را به ما یادآور میشود، (شکیبائی و گذشت ) و میفرماید این
دو صفت از کارهای باارزش و نیازمند عزم و اراده قویست. این دو از نامها و
صفات پروردگار متعال است و خداوند ما را بداشتن آن توصیه میفرماید. باید
بدانیم دنیا محل سختیها و فراز و نشیب فراوان است و انسان برای رشد و کمال
به اینجا آمده است نه برای راحتی و تنآسائی ، پس با تحمل و بردباری در
برابر مشکلات و بخشیدن افراد در زندگی روح و روان خود را بهبود داده و
انرژیهای مثبت را درون خود آزاد میسازد و البته اجتماع نیز از کینه و دشمنی
و جنگ و عداوت تهی میگردد و بسوی رشد بیشتر و همدلی پیش میرود. بقول جناب
حافظ:
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
صبر و ظفر هردو دوستان قدیمند
بر اثر صبر نوبت ظفر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا چه قبول افتد و چه در نظر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
سرمایه
جاودان
فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ
اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ
يَتَوَكَّلُونَ
شوری ۳۶
آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست، و آنچه نزد خداست برای
کسانی که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل میکنند بهتر و پایدارتر است.
توضیح:
میفرماید هر چه که در دنیا دارید اولأ از سوی خداوند به شما داده شده و
صاحب آن شما نیستید(أُوتیتم)، ثانیأ (شیء) است یعنی بسیار کوچک و بیارزش
است و ثالثأ همین اندک هم بهرهای تمام شدنی و موقت است(متاع). متاع به
معنی بهره اندک دنیاست. بعد میفرماید آنچه نزد خداست خیر و نیکوست و
سرمایه واقعی است و جاودان است (ابقی). البته میفرماید شرط رسیدن به آن
سرمایه، ایمان و توکل به پروردگار عالم است. ایمان یعنی ورود به محدوده
امنیت و محافظت از وسوسههای شیطانی و توکل تکیهزدن به یک نیروی قوی و
فراگیر ( ربهم) است.
پس به اندوخته اندک دنیا مغرور نگردیم. بقول شاعر :
بر مال و جمال خویشتن غره مشو
کان را به شبی برند و این را به تبی
پرهیز از
گناه و بخشیدن
وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا
غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ
شوری ۳۷
همان کسانی که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب میورزند، و هنگامی که
خشمگین شوند عفو میکنند.
توضیح:
توصیف مردمانیست که ایمان در دل دارند و به خدای خود تکیه میزنند. آنان از
(اثم ) یعنی گناهانی که به خودخواهی میانجامد و جامعه را به آتش میکشد و
گمراهی بزرگیست پرهیز میکنند و همچنین از سایر گناهان بزرگ (فواهش) که
انسان با انجام آنها مرزهای تقوا و انسانیت را پشت سر میگذارد( و این
گناهان توسط پیامآوران و در کتب الهی مشخص گردیدهاند) دوری میگیرند. بعد
میفرماید زمانی که خشم دارند میبخشند و میگذرند و عصبانیت را بدل نمیگیرند(یغفرون).
اولین اثر عفو و گذشت در وجود خود انسان است که باعث سبکی روح و روان میشود
و در اجتماع نیز باعث از بین رفتن کینهها و دشمنیها و ایجاد مهر و محبت و
پیشرفت و کمال میگردد و چنین اجتماعی مدینه فاضله است.
چهار صفت
حیاتبخش
وَالَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ
شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ
شوری ۳۸
و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا میدارند و
کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزی دادهایم
انفاق میکنند،
توضیح:
قران از صفات مؤمنان میگوید و میفرماید آنها کسانی هستند که فقط برای
پروردگارشان کوشش میکنند و موانع را از پیش پا برمیدارند تا به خدا برسند.
استجابت از ریشه اجابه و به معنی برداشتن موانع و رسیدن به مقصود است و
جواب که پاسخ دادن است در همین راستا معنی میشود یعنی با گفتن پاسخ ، مانعِ
سئوال را برمیداریم. صفت دیگر آنان برقراری دائمی اتصال است( اقاموا الصلاة)
یعنی پیوسته به سمت خدای خود وصلند(خوشا آنان که دائم در نمازند) و غیر از
اوقات پنجگانه نیز پیوند خود با خدا را حفظ میکنند. صفت دیگر اینکه در
کارهای خود با دیگران مشورت میکنند و قران اهمیت شورا را در ۱۴ قرن پیش به
ما گوشزد مینماید. در آخر مسئله انفاق و بخشیدن مال بدیگران است ( مما
رزقناهم) یعنی از مالی که ما روزیشان دادهایم و در حقیقت در مالکیت آنها
نیست ییوسته بخشش میکنند. انفاق هم آرامش روان شخص را بهمراه دارد و هم
فاصله طبقاتی اجتماع را کم میکند و از بسیاری انحرافات و آشوبها و
بیماریهای اجتماعی جلوگیری مینماید.
مقاومت و
یاری جستن
وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ
شوری ۳۹
و کسانی که هرگاه ستمی به آنها رسد، (تسلیم ظلم نمیشوند و) یاری میطلبند!
توضیح:
میفرماید مؤمنین کسانی هستند که در مقابل ظلم و ستم(بغی) مقاومت میکنند و
تسلیم نمیشوند. همچنین مواقع سختی از یکدیگر یاری میطلبند و این آیه
مسئولیت گروهی مسلمانان را در مقابل تعدی دشمنان گوشزد مینماید و اینکه
دیگر مسلمانان هم باید به این کمکخواهی( انتصار) پاسخ دهند و خود را مسئول
بدانند. این یاریطلبیدن فقط در موقع جنگ و کارزار نیست بلکه در امور
اجتماعی و روزمره مسلمانان هم کاربرد دارد و بر هر مسلمان است که همیشه به
کمک همکیشان و بطور کلی همنوعان خود بشتابد.
یقول جناب سعدی:
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است
زندگانی
جاوید
اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ
بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ
حدید ۱۷
بدانید خداوند زمین را بعد از مرگ آن زنده میکند! ما آیات (خود) را برای
شما بیان کردیم، شاید اندیشه کنید!
توضیح:
میفرماید حیات دوباره زمین بعد از (موت و خاموشی ) در زمستان توسط الله
متعال انجام میشود. پس نتیجه میگیرد که موت ما هم مرگ دائمی و نیستی نمیباشد
بلکه مانند موت طبیعت در زمان معین انسان نیز زنده میگردد( معنی موت آرمیدن
و خوابیدن نیز هست). اصولأ خلقت عالم هستی چون وابسته به ذات حی و قیوم است
همیشه زنده است و نیستی برای آن معنا ندارد. حال که چنین است میفرماید عقل
و خرد خویش را بکار بندید و ارزش بودن خود را دریابید و بدانید که هیچ چیز
در جهان نیست و نابود نمیگردد پس سخن و عمل و حتی فکر انسان نیز برای
همیشه زنده است و با حیات مجدد آنان را خواهد یافت.
صدقه و بخشش
إِنَّ الْمُصَّدِّقِينَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا
حَسَنًا يُضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ كَرِيمٌ
حدید ۱۸
مردان و زنان انفاقکننده، و آنها که (از این راه) به خدا «قرض الحسنه»
دهند، (این قرض الحسنه) برای آنان مضاعف میشود و پاداش پرارزشی دارند!
توضیح:
قران زنان و مردان صدقهدهنده را ستوده و همچنین به کسانی که به خدا وام
نیکو و با اخلاص و از روی ایمان و معرفت میدهند مژده چند برابر نمودن
پاداش آنها و اجر و پاداش با کرامت یعنی بالاتر از محاسبات مادی و دنیائی
را میدهد. صدقه نوعی از خیرات است که از روی صدق و راستی داده میشود و نام
صدقه گرفته و به عامل آن (مُصَّدَّق) گفته میشود و براساس دیدگاه قران در
انجام آن تفاوتی بین زن و مرد نیست و هردو بهره الهی را یکسان میبرند. قرض
دادن به خدا یعنی مستمندان را در راه خدا یاری دادن و دامنه اجر کریم و
پاداش آن را هیچکس جز خدای متعال نمیداند.
شاد
باشید
قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَٰلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ
خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ
یونس ۵۸
بگو: «به فضل و رحمت خدا باید خوشحال شوند؛ که این، از تمام آنچه گردآوری
کردهاند، بهتر است!»
توضیح:
میفرماید شاد باشید(فلیفرحوا) و دلیل این شادی فضل و رحمت خداوند در زندگی
شماست. یعنی نظام و سیستم خلقت که آفریدگار آن خداوند متعال است هر لحظه در
کاری است تا انسان با راحتی زندگی کند. اینکه انسان بداند در این دنیا رها
نیست و همهچیز به این دنیا ختم نمیشود و مسافریست که مقصد دیگری در
انتظار اوست از افسردگی و اضطراب دور میگردد و آرامش و آسایش مییابد. میفرماید
این احساس شادی و احساس شناخت از هر اندوخته دنیائی بهتر است ، یعنی انسان
منظور از آمدن خود را در این جهان
میفهمد و رشد و تعالی مییابد و به مال بیارزش دنیا تکیه نمیزند و غم
آنرا نمیخورد و خوشحال و بانشاط با کم و زیاد دنیا میسازد.
حوادث
سخت
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنفُسِكُمْ إِلَّا
فِي كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ
يَسِيرٌ
حدید ۲۲
هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمیدهد مگر اینکه همه آنها قبل
از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است؛ و این امر برای خدا آسان
است!
توضیح:
میفرماید تمام قوانین و فرمولهای جهان و حوادثی که در زمین یا در وجود
آدمی اتفاق میافتد از قبل ساخته و پرداخته شده است. مصیبت از ریشه (صوب و
صیب) به معنی چیزی که به انسان برسد و (اصابت )کند مانند باران و بعد به
حادثه سخت (مصیبت ) گویند. پس میفرماید اگر مصیبتی نصیب انسان میشود قبل
از آفرینش زمین و تشکیل جهان (نبرأها) در نظام خلقت و قانون الهی برقرار
گردیده است( کتاب). مسلمأ بسیاری از این مصائب در اختیار انسان است مانند
تأثیر سوء اعمال و کارهای آدمی که گرفتار آن میشود و بسیاری بدون اختیار
بر او وارد میشود مانند زلزلهها و سیلابها و آتشفشانها و بیماریها و مرگ و
میرها که انسان اختیار مستقیمی در پیدایش آنها ندارد ولی مسلمأ وقوع آنها
در رشد و تکامل آدمی نقش دارد و البته دلیل کامل وقوع آنان را فقط خدای
متعال میداند. اعتقاد به چنین جهانی با چنین خالق مدبری از غم و اندوه
آدمی میکاهد و به او آرامش میدهد.
وعدهگاه
قُل لَّكُم مِّيعَادُ يَوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا
تَسْتَقْدِمُونَ
سباء ۳۰
بگو: «وعده شما روزی خواهد بود که نه ساعتی از آن تأخیر میکنید و نه (بر
آن) پیشی خواهید گرفت!»
توضیح:
خداوند میعادی را به ما گوشزد میکند که باید ضمن ایمان منتظر آن باشیم،
میعاد به معنی جای و محل وعده و دیدار است. پس روزی خواهد رسید که در مکانی
جمع میشویم که همان روز پاسخگوئی است. میفرماید تاریخ این دیدار لحظهای
جلو یا عقب نمیرود و در موقع مقرر اتفاق میافتد. ایمان به چنین وعدهگاه
مسلمی انسان را بفکر فرو میبرد تا بر گذشته خود نظری بیاندازد و برنامه
حال و آینده خود را نیز بازنگری نماید تا (عاقبت بخیر گردد).
دنیای
زینتی
مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ
أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لَا يُبْخَسُونَ
هود ۱۵
کسانی که زندگی دنیا و زینت آن را بخواهند، (نتیجه) اعمالشان را در همین
دنیا بطور کامل به آنها میدهیم؛ و چیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد!
توضیح:
میفرماید اگر در کار دنیا پیش روید و خواهان آن باشید بطور کامل نصیب شما
میکنیم زیرا نظام خلقت چنین است که هر شخصی اگر قوانین آنرا بشناسد و بکار
برد موفق خواهد بود و بدون کم و کاست به آن میرسد ( لایبخسون) ، اما اضافه
میکند که بدانید مال دنیا زینت است یعنی آرایش و زیبائی ظاهری است و اساسی
ندارد و مسلمأ موقت است. پس چه بهتر که انسان از عمر خود که بزرگترین
سرمایه اوست برای رسیدن به حیات واقعی و بهره جاویدان و همیشگی استفاده کند
و تمام نیروی خود را برای کسب دنیای موقت صرف نکند. بقول مولانا:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه ماند باقی
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
یاری
پروردگار و فرشتگان
هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُم مِّنَ
الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا
احزاب ۴۳
او کسی است که بر شما درود و رحمت میفرستد، و فرشتگان او (نیز) برای شما
تقاضای رحمت میکنند تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوی نور (ایمان
و علم و تقوا) رهنمون کنند؛ او نسبت به مؤمنان همواره مهربان بوده است!
توضیح:
میفرماید خداوند پیوسته به شما توجه دارد و شما را مینگرد و خواستههای
شما را میداند و پاسخ میدهد ( یصلی= رویکرد دارد) ، هر زمان و هر مکانی
که نگاه کنید خدا را خواهید یافت، فرشتگان درگاهش یعنی نیروهائی که در جهان
خلقت بدستور و اراده خداوند بکار مشغولند نیز پیوسته به شما سلام دارند و
در کنار شما هستند تا شما را از تاریکیها بسمت نور هدایت کنند. تاریکیها
که متعدد هم هستند همان نادانیها و انحرافات است و نور که واحد است همان
علم و بصیرت و رشد و کمال و در یک کلام شناخت خدای متعال است. ایمان به
چنین خدائی موجب رحمت و برکت در زندگی و شادی و توفیق در رسیدن به آن نور
است.
بخشش از مال
و حال
الَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ
الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ
آلعمران ۱۳۴
همانها که در توانگری و تنگدستی، انفاق میکنند؛ و خشم خود را فرو میبرند؛
و از خطای مردم درمیگذرند؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
توضیح:
توصیه نیکوکاری در حالت سرور و خوشی(سراء) و حالت سختی و مصیبت(ضراء) است.
پس احسان و کمک تعطیلبردار نیست و بایستی همیشه و در همه حال انجام شود
زیرا هم خود انسان به نیروی مثبت آن نیاز دارد و هم اجتماع پیوسته متعادل
میماند.توصیه بعدی فرونشاندن خشم و غضب است(کاظمین الغیظ) و پس از آن
بلافاصله بخشیدن مردم (قلبأ) و گذشت است که از بسیاری بیماریهای روانتنی
جلوگیری میکند و صلح و دوستی را در اجتماع پرورش میدهد. و در آخر میفرماید
اینها از صفات محسنین است پس محسن هم از (مال )خود میبخشد و هم از (حال )خود
بخشش دارد و خدای متعال او را دوست دارد یعنی زندگی برایش آسان میشود و در
عالم دیگر نیز در آسایش خواهد بود. بقول جناب سعدی:
ره نیکمردان آزاده گیر
چو استادهای دست افتادهگیر
ببخشای کانان که مرد حقند
خریدار دکان بی رونقند
جوانمرد اگر راست خواهی ولی است
کرم پیشهٔ شاه مردان علی است
کوبنده
الْقَارِعَةُ
قارعه ۱
آن حادثه کوبنده،
توضیح:
قارعه از نامهای قیامت است و به معنی کوبنده زیرا از ریشه قرع به معنی
کوفتن شدید است و به چکش مقرعه گویند. و نشان میدهد که فعل و انفعالاتی که
در پایان این جهان اتفاق میافتد بسیار پر سروصدا و عظیم است. شاید با از
بین رفتن قوه جاذبه بین سیارات و یا تمام شدن انرژی خورشید و خاموش شدن آن
، نظامات منظومه ما یا حتی کهکشان بهم ریزد و این مرحله همراه با انفجارات
عظیم و کوبندهای باشد. در قیامت کوبیدن غرور و تکبر کفرآلود بشر و شخصیتهای
شیطانی نیز اتفاق میافتد. در هر حال پایان عمر این جهان است و ما را بسمت
تولدی دیگر میبرند و از اعمالمان در این دنیا پرسش خواهند نمود و خوشا بحال
آنانکه سرافرازند.
دو بال پرواز
وَمَن يُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ
بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ
(لقمان ۲۲)
کسی که روی خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد، به دستگیره
محکمی چنگ زده و عاقبت همه کارها به سوی خداست.
توضیح:
انسان برای پرواز در مسیر رشد و کمال دو بال میخواهد یکی بال توحید یعنی
اتصال به خالق هستی و تسلیم نگاه و روش خود به سوی خدای متعال (بال ایمان)
و دیگری انجام کارهای خیر و رسیدگی به نیازمندان
( بال احسان). پس ایمان و عمل با هم معنا میدهند و به تنهائی مؤثر نخواهند
بود. آسایش زندگی بهشتی و خدایگونه شدن از همین دنیا بر چنین انسانی گوارا
باد(عاقبة الامور).
ایمان و عمل دو بال پرواز بشر
باید که بیاوری چنین فکر و هنر
پرواز کنی به اوج خوشبختیها
قران مجید داده این قول و خبر
احساس
بندگی
إِنَّ الَّذِينَ هُم مِّنْ خَشْيَةِ رَبِّهِم مُّشْفِقُونَ
مؤمنون ۵۷
مسلّماً کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند،
توضیح:
خشیت به معنی بیم و هراس و در اینجا احساس کوچکی و ناتوانی در مقابل عظمت
پروردگار است. میفرماید مؤمنان کسانی هستند که در مقابل عظمت و بزرگی
پروردگار خود سر تعظیم دارند او را و بزرگی او را میشناسند و به کوچکی خود
در مقابل او اعتراف میکنند. ایمان دارند که این جهان عظیم خالقی دارد و
برای سعادت آنها دستوراتی داده است و لذا از سرپیچی در مقابل دستورات او
بیمناکند. مشفق کسی است که در مقابل این عظمت ، هراس دارد و لذا پیوسته خود
را در حریم امنیت قرار میدهد(ایمان) ، اینگونه تفکر آنان را از کبر و غرور
و خودپسندی دور میکند و حالت بندگی و پذیرش عظمت خداوند در وجود آنان تقویت
میشود.
بقول جناب فردوسی:
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
باور به
نشانهها
وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُونَ
مؤمنون ۵۸
و آنان که به آیات پروردگارشان ایمان میآورند،
توضیح:
میفرماید به نشانههائی که در خلقت میبینید ایمان آورید. این نشانهها پیدرپی
به چشم انسان میآیند و در زندگی وجود دارند ، خداوند پیدایش شب و روز و
گردش ماه و ستارگان و چرخش آب بین دریاها و رودخانهها و زندهشدن زمین در
بهاران را نشانه وجود خود میداند و توجه ما را به آن جلب میکند. اگر
انسان در خود بنگرد نشانهها و آیات الهی را در خلقت دقیق و منظم بدن آدمی
و سایر جانداران میبیند و البته در اینجا (ایمان) لازمست تا همه این نشانهها
را از خدای متعال بداند نه تصادف و یا قوانین فیزیکی که آنها هم مخلوق
پروردگارند. نمونه دیگری از این نشانهها ، آیات قران مجید است که از
بهترین نمونه (آیات رب) است و خواندن آن و عمل به آن اگر با باور قلبی توأم
باشد سعادت و خوشبختی را به ارمغان میآورد.
بقول جناب سعدی:
آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
(تنبیه در خط اول به معنی آگاهیست)
باور به
پروردگار
وَالَّذِينَ هُم بِرَبِّهِمْ لَا يُشْرِكُونَ
مؤمنون ۵۹
و آنها که به پروردگارشان شرک نمیورزند،
توضیح:
از صفات مؤمنین است یعنی آنانکه خود را در فضای امن خدا احساس میکنند و
تکیهگاه محکمی دارند آنها هیچ نیروئی را به غیر از خدا نمیبینند و از هیچ
نیروئی غیر از خدا ترس و واهمه ندارند و توحید آنان حالت استمرار دارد و هر
لحظه از زندگی آنان بدون شرک است( لایشرکون) . اینان تنها امیدشان به
پروردگارشان است و خود را مسافر راه او میدانند و امید به رسیدن نزد او را
دارند.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
بیمناک از
رستاخیز
وَالَّذِينَ يُؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلَىٰ
رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ
مؤمنون ۶۰
و آنها که نهایت کوشش را در انجام طاعات به خرج میدهند و با این حال،
دلهایشان هراسناک است از اینکه سرانجام بسوی پروردگارشان بازمیگردند،
توضیح:
سخن از مؤمنین واقعی است که از کارنامه خود راحت و آسودهخاطر نیستند و ضمن
اینکه تمام تکالیف انسانی خود را انجام میدهند یعنی انفاق و صدقه و زکات و
جهد و جهاد در راه خدا دارند و دستورات پروردگار را انجام میدهند و تقوا
دارند، باز هم یک حالت اضطراب از آینده خود و روز حساب در قلب و ضمیر احساس
میکنند که همین حالت (وجل) آنان را در تداوم نیکی کردن و خوب بودن و پرهیز
از گناه یاری میکند. آنان میدانند که سرانجام بسوی پروردگارشان (خالق و
مدیر جهان) که خود را وابسته به او میدانند (ربهم) باز میگردند.
سعدی:
غنیمت شمار این گرامی نفس
که بی مرغ قیمت ندارد قفس
مکن عمر ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیزست و الوقت سیف
احسان
و بخشش
أُولَٰئِكَ يُسَارِعُونَ فِي الْخَيْرَاتِ وَهُمْ لَهَا سَابِقُونَ
مؤمنون ۶۱
(آری) چنین کسانی در خیرات سرعت مییابند و از دیگران پیشی میگیرند.
توضیح:
میفرماید مؤمنین در کارهای نیک پیدرپی سرعت میگیرند(یسارعون) و با هم
مسابقه میدهند، معمولأ مسابقه را در کارهای دنیائی و برای رسیدن به مال و
مقام دنیا میبینیم ولی مسابقه مؤمن در امور خیر و کارهای نیک است. کار خیر
باید مانند نهر آب در جریان باشد و ادامه یابد و باید در فکر و اندیشه آدمی
موج زند. اصولأ عباداتی که مؤمن انجام میدهد جنبه دائمی دارد (مانند نمازخواندن
) و لذا احسان و نیکی هم که از عبادات است و باید همیشگی باشد.
سعدی:
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهندهای بر در دیگران ؟
به شکرانه خواهنده از در مَران
کتاب هستی
وَلَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَلَدَيْنَا كِتَابٌ يَنطِقُ
بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
مؤمنون ۶۲
و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمیکنیم؛ و نزد ما کتابی است
که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن میگوید؛ و به آنان هیچ ستمی
نمیشود.
توضیح:
میفرماید هر شخصی به اندازه توان خود تکلیف دارد و بیشتر از آن از او
سئوال نمیشود. مهم اینست که انسان تمام سعی و کوشش خود را در جهت خودسازی
و اصلاح جامعه و کمک بدیگران انجام دهد پس از ما زیاد نمیخواهند ولی همان
مقدار را تمام و کمال میخواهند. شاید نتوان تمام مسکینان شهر را غذا داد
اما میتوان با نیت خیر به یکی از آنان به اندازه کوچکی کمک نمود. بعد میفرماید
همه سعی و کوشش انسان در کتاب هستی و صحنه روزگار ثبت و ضبط میشود و خود
این کتاب گویای راستین اعمال انسان است(ینطق بالحق) و در روز حساب هیچ ستمی
به هیچکس نمیشود (لایظلمون) و نکتهای حتی به اندازه کوچکترین نگاهی یا
سخنی از این کتاب مخفی نمیماند.
ژاله اصفهانی:
زندگی صحنهٔ یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمهٔ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد
یاری
پروردگار
وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ
الْمُؤْمِنِينَ
صف ۱۳
و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما میبخشد، و آن یاری خداوند و
پیروزی نزدیک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!
توضیح:
میفرماید یاری پروردگار و پیروزی نزدیک است که منظور فتح مکه و نابودی
بتها در سال ششم هجری بوده است که خداوند بعد از وعدههای بهشت در آیات
قبلی توفیق دنیائی را هم به مسلمانان بشارت میدهد. اما این نوید و مژده
برای همه مؤمنین و در همه زمانهاست یعنی اگر انسان تلاش و کوشش کند و ایمان
و شکیبائی داشته باشد حتمأ گره مشکلات و سختیها در زندگی او گشوده
میشود(فتح) و به پیروزی و رستگاری میرسد. پیروزی واقعی از سوی خداوند است
پس از طریق رعایت قانونمندی خلقت و دستورات پروردگار قابل دسترسی است( نصر
منالله).
بادهای
بیدارکننده
وَاللَّهُ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَسُقْنَاهُ
إِلَىٰ بَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا
كَذَٰلِكَ النُّشُورُ
فاطر ۹
خداوند کسی است که بادها را فرستاد تا ابرهایی را به حرکت درآورند؛ سپس ما
این ابرها را به سوی زمین مردهای راندیم و به وسیله آن، زمین را پس از
مردنش زنده میکنیم؛ رستاخیز نیز همین گونه است!
توضیح:
مثالی است قرانی برای اثبات رستاخیز و میفرماید همچنانکه زمین مرده(بلد
میت) در بهار زنده میشود ، مرگ ما نیز در دنیا همینگونه است و پس از مردنی
که البته مرگ واقعی نیست در عالم رستاخیز بازسازی و شکُفته میگردیم و این
روال دائمی خلقت است(نشور). میفرماید خداوند بادها را مسئول حرکت ابرهای
بارانزا نموده است و زمین به بهترین شکل زنده میشود پس روح تشنه بشر نیز
احتیاج به وزیدن باد و بارانهای فهم و دانش و ایمان دارد تا پس از خاموشی
در این دنیا به بهترین شکل بیدار شود و رستاخیزی با رشد و کمال را به ما
هدیه دهد. وظیفه ماست که این بادها و این ابرهای بارانزا را بیابیم و
حداکثر استفاده را ببریم زیرا تابستان عمر کوتاه است.
سعدی:
هر دم از عمر می رود نفسی
چون نگه میکنی نمانده بسی
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روز دریابی
خجل آنکس که رفت و کار نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
عمر برف است و آفتاب تموز
اندکی ماند و خواجه غرّه هنوز
پروردگار
عزتمند
مَن كَانَ يُرِيدُ
الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعًا إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ
الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ
السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولَٰئِكَ هُوَ يَبُورُ
فاطر ۱۰
کسی که خواهان عزّت است (باید از خدا بخواهد چرا که) تمام عزّت برای خداست؛
سخنان پاکیزه به سوی او صعود میکند، و عمل صالح را بالا میبرد؛ و آنها که
نقشههای بد میکشند، عذاب سختی برای آنهاست و مکر آنان نابود میشود.
توضیح:
میفرماید تمام عزت و قدرت و نیرویهای جهان از سوی خداوند است(الله)، پس
در تفکر توحیدی نیروی تأثیرگذار دیگری در عالم هستی وجود ندارد و اگر عزت و
سربلندی میخواهیم باید راه او را برویم. هر سخن پاک و سازنده یا کار نیکو
بسوی او اوج میگیرد و رشد مییابد، پس حتی حرف و سخن انسان هم ماندگار است
و بر اثرات آن مرتبأ افزوده میشود. بعد میفرماید در جهانی که تنها یک خدای
عزتمند وجود دارد ، مکر و تدبیر برای انجام گناه (یمکرون السیئات) توسط
خطاکاران موفقیت نهائی بهمراه نخواهد داشت زیرا اولأ پاسخ گناه و انحراف
خود را میبینند (عذاب) و ثانیأ این حیلهِ منحرف دوامی ندارد و نابود میشود
( یبور). پس انسان با سخن پاک و عمل سازنده و عزتی که از خدا میگیرد به
خوشبختی میرسد
همیشه پیوستن
الَّذِينَ هُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ دَائِمُونَ
معارج ۲۳
آنها که نمازها را پیوسته بجا میآورند،
توضیح:
صلاة از صلو به معنی نرم کردن (کاستن تکبر و غرور) و یا صل به معنی صاف
کردن و خالص گشتن است و یا از وصل شدن یعنی اتصال به معبود است.
کلمه نماز از نماک در زبان پهلوی و به معنی تعظیم کردن و احترام گذاشتن است
که ترجمه صلاة به فارسی شده است.
مؤمنین واقعی اوقات نماز را رعایت میکنند و این عبادت بزرگ را به موقع
انجام میدهند.
البته نمیتوان فقط اوقات خاصی در این حال بود و بعد خدا را فراموش کرد
بلکه میفرماید این اتصال باید دائمی باشد تا زندگی انسان را تغییر دهد. در
هر حال دستور ارتباط با خدای متعال در همه لحظات زندگیست و از اینرو
نمازگزار واقعی هیچوقت دروغ نمیگوید و گناه و ستم نمیکند و منحرف نمیشود
زیرا همیشه در حالت اتصال به پروردگار عالم است.
بقول باباطاهر:
خوشا آنانکه الله یارشان بی
بحمد و قل هو الله کارشان بی
خوشا آنانکه دایم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بی
پیدایش
جهان
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ
صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ
تغابن ۳
آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و شما را تصویر کرد، تصویری زیبا و دلپذیر؛ و
سرانجام (همه) بسوی اوست.
توضیح:
منظور از خلقت سماوات در اینجا تمام جهان هستی از جمله کهکشانهای بیشمار (
۲۰۰ میلیارد کشفشده تاکنون ) و ماده تاریک که ۹۵٪ بقیه جهان است و قابل
دیدن نیست و همچنین فضاهای بین کهکشانی میباشد و سخن از خلقت زمین در کنار
تمام آنها قرار میگیرد که اهمیت فراوان این کره خاکی با انسان صاحب اختیار
و فرهیخته درون آن را درمییابیم. و میفرماید این خلقت ، حق و حقیقت است و
بازیچه و اوهام و تصادف نیست بلکه با اراده و تدبیر پروردگار شکل گرفته است
و مقصود و مقصدی دارد به همین دلیل اگر دقیق بنگریم بهترین صورتها و
ترکیبات را در مخلوقات جهان میبینیم. اگر به چنین خالقی ایمان باشد به
سرانجامِ راه و گشتن بسوی او نیز ایمان خواهد آمد و انسان (مسیر) را برای
رسیدن به (مصیر) بهتر میرود
ایمان
دروغین
وَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ
قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا
إِلَىٰ ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَٰلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا
يَعْمَلُونَ
یونس ۱۲
هنگامی که به انسان زیان (و ناراحتی) رسد، ما را در حالی که به پهلو
خوابیده، یا نشسته، یا ایستاده است، میخواند؛ امّا هنگامی که ناراحتی را
از او برطرف ساختیم، چنان میرود که گویی هرگز ما را برای حل مشکلی که به
او رسیده بود، نخوانده است! این گونه برای اسرافکاران، اعمالشان زینت داده
شده است.
توضیح:
قران در اینجا یکی از خصوصیات بد انسان را یادآوری میفرماید و اینکه این
حالت را بشناسیم و از آن دوری کنیم و آن خداشناسی در مصیبتها (مانند بیماری
و بلایای طبیعی و خطرات مسافرت ) و فراموشی خدا در راحتیهاست(برطرف شدن
خطرات). خداوند این حالت را اسراف میداند و مسرف به معنی جاهل و غافل و
گزافهگو است. پس چنین انسانی از شناخت واقعی خدا فاصله دارد و در غفلت بسر
میبرد و عجیب اینکه این عمل برایش زینت و افتخار است چون گمان میبرد که
ایمان دارد ولی تنها گزافهگوئیست و با این گونه خداشناسی راه بجائی نخواهد
برد
اتفاقات
زندگی
مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن
بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
تغابن ۱۱
هیچ مصیبتی رخ نمیدهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند
قلبش را هدایت میکند؛ و خدا به هر چیز داناست!
توضیح:
میفرماید تمام حوادث زندگی و اتفاقاتی که برای انسان میافتد در طرح اولیه
خلقت وجود دارد و قوانین آن نوشته شده است(بأذن الله). بنابراین انتخاب ما
مهم است و اینکه چه راهی را برویم و چه عکسالعملی را ببینیم. پس اگر کسی
سم بخورد به مصیبت مسمومیت گرفتار میکردد و اگر غذای خوب استفاده کند به
رشد و نمو میرسد. خداوند ما را در انتخاب حادثه خوب یا بد آزاد گذاشته است.
بعد میفرماید کسی که در محدوده امنیت قرار گیرد(یؤمن بالله) و ایمان
بیاورد و راه خدا را برود ، حوادث خوب را انتخاب میکند و پاسخهای خوب از
زندگی میگیرد (یهد قلبه) و میداند که پروردگار او به کوچکترین چیزی در
این عالم بسیار آگاه است(علیم) و خداوند جزء جزء اعمال او را میبیند.
مولانا:
گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
پیدایش جهان
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَإِلَيْهِ
الْمَصِيرُ
تغابن ۳
آسمانها و زمین را بحق آفرید؛ و شما را تصویر کرد، تصویری زیبا و دلپذیر؛ و
سرانجام (همه) بسوی اوست.
توضیح:
منظور از خلقت سماوات در اینجا تمام جهان هستی از جمله کهکشانهای بیشمار (
۲۰۰ میلیارد کشفشده تاکنون ) و ماده تاریک که ۹۵٪ بقیه جهان است و قابل
دیدن نیست و همچنین فضاهای بین کهکشانی میباشد و سخن از خلقت زمین در کنار
تمام آنها قرار میگیرد که اهمیت فراوان این کره خاکی با انسان صاحب اختیار
و فرهیخته درون آن را درمییابیم. و میفرماید این خلقت ، حق و حقیقت است و
بازیچه و اوهام و تصادف نیست بلکه با اراده و تدبیر پروردگار شکل گرفته است
و مقصود و مقصدی دارد به همین دلیل اگر دقیق بنگریم بهترین صورتها و
ترکیبات را در مخلوقات جهان میبینیم. اگر به چنین خالقی ایمان باشد به
سرانجامِ راه و گشتن بسوی او نیز ایمان خواهد آمد و انسان (مسیر) را برای
رسیدن به (مصیر) بهتر میرود
دارالسلام
لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُم بِمَا كَانُوا
يَعْمَلُونَ
انعام ۱۲۷
برای آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود؛ و او، ولیّ و یاور
آنهاست بخاطر اعمال (نیکی) که انجام میدادند.
توضیح:
دار السلام یعنی خانه سلامتی و صلح و آرامش که مؤمنین در روز آخرت در آن
موقعیت قرار میگیرند . خداوند دوست و همراه ویاور و هدف آنان است و میفرماید
کارهای آنان است که خشت خشت این خانه را میسازد. اگر نیک بنگریم در همین
دنیا هم مؤمنین واقعی در شرایط دارالسلام زندگی میکنند و از سلامت روحی و
آرامش بهره میبرند چون در کنار خدا هستند (عند ربهم). آنان خدا را مولی و
راهنما و خالق و معلم خود میدانند و در همه امور به او تکیه دارند و خود را
برای سکونت در دارالسلام ابدی آماده میکنند
تاریخ
آفرینش
وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ
أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَىٰ وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ
وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي
كِتَابٍ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ
فاطر ۱۱
خداوند شما را از خاکی آفرید، سپس از نطفهای؛ سپس شما را بصورت زوجهایی
قرار داد؛ هیچ جنس مادهای باردار نمیشود و وضع حمل نمیکند مگر به علم او،
و هیچ کس عمر طولانی نمیکند، یا از عمرش کاسته نمیشود مگر اینکه در کتاب
(علم خداوند) ثبت است؛ اینها همه برای خداوند آسان است.
توضیح:
قران از خلقت انسان میگوید و میفرماید انسان را از خاک آفریده است.
امروزه میدانیم که اولین نشانههای حیات در کره زمین در ۳ میلیارد سال قبل
از خاک پیدا شده است پس ماده اولیه انسان خاک است. البته عناصری هم که در
ساختمان بدن است و ملکولها و سلولهای انسان را تشکیل میدهند همه از این
خاک هستند. نطفه نیز بعنوان سلول اولیه تشکیل انسان است و در راستای همین
خلقت است. سپس میفرماید خداوند زوجیت (نر و ماده ) را بوجود آورده تا این
خلقت ادامه یابد. علم و دانش و قانونمندی این بارداری و خاتمه آن را خدای
متعال برقرار ساخته است پس خدای متعال از دقایق زندگی افراد و اتمام زندگی
آنها نیز مطلع است چون نظام آنرا خود به آسانی بنا نهاده است.
مولانا:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
دوزخ درون
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا
وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ
لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ
تحریم ۶
ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن
انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که
سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند
(به طور کامل) اجرا مینمایند!
توضیح:
روی سخن با کسانی است که وارد محوطه امنیت گشتهاند(آمنوا) که خود و
خانواده و اطرافیان را از زندگی آتشآلود حفظ کنند (دست آنان را بگیرند و
راه درست را نشان دهند) از آتشی حفظ کنند که در وجود خود انسان است و از
قلبهای سنگشده شعله میگیرد (الناس والحجاره). پس آتش دوزخ در درون انسان
است. بعد میفرماید یک مجموعه نیرویهای قوی بر اجرای قوانین الهی حاکم
هستند ( ملائکه غلاظ) و دقیقأ دستورات خداوند را اجرا میکنند (قانون عمل و
عکسالعمل) پس پاسخ کجرویها از همین دنیا گریبان مجرمین را خواهد گرفت و
جهنم آنان آغاز میگردد.
صائب تبریزی:
از درون سیه توست جهان چون دوزخ
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
دارد از خلد ترا بی بصریها محجوب
ورنه در چشم و دل پاک مهیاست بهشت
عمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت
نشد آگاه که در ترک تمناست بهشت
صائب از روی بهشتی صفتان چشم مپوش
که درین آینه بی پرده هویداست بهشت
دنیای
زینتی
إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَّهَا لِنَبْلُوَهُمْ
أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا
کهف ۷
ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که
کدامینشان بهتر عمل میکنند!
توضیح:
میفرماید هر چه در زمین است وسیله پیراستن و بزککردن است(زینت) و ظاهر
را میسازد و لذا نباید از عمق زندگی غافل شد. وجود این زینت برای امتحان و
آزمایش انسانهاست (ابتلاء)و همچنین ساخته شدن و آبدیده گردیدن و رشد و
تکامل ( احسن عملا). پس انسان نباید مسحور و غرق در این زینت موقت شود و
هدف نهائی را فراموش کند.
مولانا:
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از عمر چه ماند باقی
مهر است و محبت است و باقی همه هیچ
عاقبت زمین
وَإِنَّا لَجَاعِلُونَ مَا عَلَيْهَا صَعِيدًا جُرُزًا
کهف ۸
و ما (سرانجام) قشر روی زمین را خاک بی گیاهی قرار میدهیم!
توضیح:
میفرماید خاموشی زمین را در زمستان ببینید و پیدایش این حالت را در شروع
قیامت باور کنید. (صعید) به معنی سطح هموار و یکدست زمین است و (جرز ) به
معنی خاک بیحاصل و بدون گیاه و زندگیست. پس این درختان و گلهای زیبا و
آثار حیات در روی زمین موقتی و گذرا است و نباید به آن دلبست و نباید هدف
قرار گیرد.
همان تبریزی:
گل بستان جهان در نظرم چون آید
روضه باغ بهشت است نه آخر چمنم؟
پیش این قالب مردار چه کار است مرا
نیستم زاغ و زغن طوطی شکر سخنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساختهاند از بدنم
احترام پدر و
مادر
وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْنًا عَلَىٰ
وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ
الْمَصِيرُ
لقمان ۱۴
و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم؛ مادرش او را با ناتوانی روی
ناتوانی حمل کرد و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان مییابد؛ (آری به او
توصیه کردم) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت به سوی
من است!
توضیح:
توصیه و سفارش خداوند برای احترام به پدر و مادر است و تقویت کوچکترین واحد
اجتماع یعنی خانواده که سلامتی جوامع بشری در آنجا شکل میگیرد و میفرماید
مادر با سختی دوران بارداری و سپس دوره دو ساله شیردادن نوزاد را متحمل
میشود. این زمان دوسال شیردادن در قران تأکید شده است که در علم امروز هم
ثابت شده و حتی کارخانههای تولید شرخشک هم به این مطلب اذعان دارند. منظور
از سپاس نه فقط زبانی بلکه در عمل هم شکل میگیرد و هر گونه احترام و کمک به
والدین را شامل میشود و حتی بعد از وفات آنان با طلب آمرزش و ذکر دعا و
دادن صدقات انجام پذیر است. همچنین سپاس از خداوند، ایمان به یگانگی او و
انجام دستورات او و خدمت به خلق او را شامل میشود. جالب است که بلافاصله
بعد از شکر از خداوند شکر از والدین توصیه شده است و اهمیت سپاس از پدر و
مادر بر ما روشن میگردد
ابزار
شناخت
قُلْ هُوَ الَّذِي أَنشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ
وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ
ملک
بگو: «او کسی است که شما را آفرید و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد؛
امّا کمتر سپاسگزاری میکنید!»
توضیح:
میفرماید خداوند شما را خلق کرد( انشاء) و ابزار شناخت را در انسان گذاشت
یعنی گوش(سمع) برای شنیدن صدای وجدان و چشمها (ابصار)برای دیدن تصویر
حقیقت و قلب(أفئده) برای اتصال و ایمان به خالق هستی ، ضمنأ سمع (شنیدن)
واحد است چون یک صدای حق در عالم است ولی ابصار (چشمهاست ) زیرا دیدنیهای
عالم حقیقت بسیار است و با دیدن هر کدام راهی بسوی خداوند داریم. بعد میفرماید
حتی با ابزار شناخت و راهنمائی پیامبران (که لطف اضافهای برای بشر است)
اندکی از انسانها شکرگزارند یعنی انسانهای معدودی از این ابزار در زندگی
خود استفاده درست میکنند(شکر).
سعدی:
این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
هر که فکرت نکند نقش بود بر دیوار
کوه و دریا و درختان همه در تسبیحاند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
شروع
و ادامه حیات
قُلْ هُوَ الَّذِي ذَرَأَكُمْ فِي الْأَرْضِ وَإِلَيْهِ تُحْشَرُونَ
ملک ۲۴
بگو: «او کسی است که شما را در زمین آفرید و به سوی او محشور میشوید!»
توضیح:
ذرء به معنی آفریدن و خلق کردن است. میفرماید خداوند شما را در روی زمین
خلق نموده است ، پس خلقت بشر با برنامه و اراده خالق صورت گرفته و هیچگونه
تصادفی در کار نبوده است. بعد میفرماید بسوی او محشور میشوید ، حشر به
معنی اجتماع و گردهمائی است. لذا برگشت انسان نیز با برنامه و اراده
پروردگار است و مرگ پایان این مسیر نیست بلکه در این مسیر رشد و تکامل ما
مورد نظر خالق عالم است.
مولانا:
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
پیامبر
خوشخوی
وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ
قلم ۴
و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری!
توضیح:
روی سخن با پیامبر بزرگوار اسلام(ص) است و میفرماید تو بر خُلق و خوی
بزرگی هستی و این تعریف از سوی خداوند گفته شده که میدانیم گفتار خدا عین
حقیقت است. با همین اخلاق نیکوست که مکه با آن سپاه و عظمت بدون خونریزی
فتح میشود و این پیروزی روز رحمت نام میگیرد و همه حتی فرمانده آنان
ابوسفیان بخشیده میشوند. با همین اخلاق نیکوست که به عیادت شخص بیماری
میرود که روزها برسر راه ایشان خاکستر میریخته است. و اکنون ما بعنوان
پیرو این مرد بزرگ و این مکتب الهی وظیفه داریم در همان راه باشیم و همان
اخلاق را پیروی کنیم تا اجتماعی سالم و پیشرو داشته باشیم.
حافظ:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
لشکریان خدا
وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا
حَكِيمًا
فتح ۷
لشکریان آسمانها و زمین تنها از آن خداست؛ و خداوند شکستناپذیر و حکیم است.!
توضیح:
جنود جمع جند به معنی لشکر و هر نوع مخلوقات خداوند است پس تمام نیروهای
عالم هستی لشگر خدا و در خدمت او هستند. بشر با تمام استعدادها و قابلیتها
گاهی از پس یک طوفان ساده و یا حتی یک موجود ذرهبینی مانند ویروسی
بیماریزا برنمیاید. بادهای بارانزا و ابرهای پربرکت هم جزء چنین لشگر و
در خدمت خالق خود هستند ، خالقی که با عزت و قدرت مشغول حکومت و مدیریت
جهان است و کارهای او با حکمت همراه است ، پس انسان باید با اختیاری که به
او داده شده لشگریان خدا را بشناسد و با آن نیروها هماهنگ شود و پیوسته از
پروردگار خود استمداد جوید ، چنین انسانی میتواند خود با تزکیه نفس در
لشگر خدا قرار گیرد و به نیازمندان نیکی نماید و علیه ظلم و ستم مبارزه کند
آفرینش
انسان
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا
إِبْلِيسَ كَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ
أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَذُرِّيَّتَهُ أَوْلِيَاءَ مِن دُونِي وَهُمْ لَكُمْ
عَدُوٌّ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا
کهف ۵۰
به یاد آرید زمانی را که به فرشتگان گفتیم: «برای آدم سجده کنید!» آنها
همگی سجده کردند جز ابلیس -که از جن بود- و از فرمان پروردگارش بیرون شد
آیا (با این حال،) او و فرزندانش را به جای من اولیای خود انتخاب میکنید،
در حالی که آنها دشمن شما هستند چه جایگزینی بدی است برای ستمکاران!
توضیح:
میفرماید فرشتگان یعنی نیروهای عالم در ابتدای خلقت آدمی به دستور خداوند
به انسان تکامل یافته(آدم) سجده کردند یعنی در خدمت بشر قرار گرفتند (ابر و
باد و مه و خورشید و فلک درکارند) و همچنین نیروهائی که بشر هر روز کشف میکند
و در اختیار میگیرد مانند انرژی خورشیدی و هستهای و غیره که همگی در
اختیار انسان قرار دارند. ولی یکی از آنان (ابلیس ) که از طایفه جنیان بود
و به همین دلیل اختیار داشت از این فرمان سرپیچی کرد و عامل سرپیچی بعدی
عدهای از انسانها در آینده قرار گرفت. سپس میفرماید بهوش باشید و این
دشمن آشکار را دوست خود نگیرید و به فرمان او نباشید که از ستمکاران میشوید
و این ستم در ابتدا به خود انسان وارد میشود.
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
روز پاداش
وَقَالُوا يَا وَيْلَنَا هَٰذَا يَوْمُ الدِّينِ
صافات ۲۰
و میگویند: «ای وای بر ما، این روز جزاست!»
توضیح:
سخن مردمی است که در قیامت برخاستهاند و در عالم دیگری متولد شدهاند و
شرائط جدیدی را میبینند و در آن عالم با کارهای دنیائی خویش روبرو میگردند
و خود را مسئول و پاسخگوی آن میبینند و در آنزمان (یوم الدین) را حتمأ
باور میکنند. دین به معنی پاداش و پاسخ است و نامی از نامهای قیامت است.
پس انسان پاسخ کوچکترین عمل خوب یا بد خود را در آخرت میبیند و نتیجه آنرا
دریافت میدارد.
خوشا آنانکه با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنانکه در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
سخن
و عمل نیکو
وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِّمَّن دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا
وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ الْمُسْلِمِينَ
فصلت ۳۳
چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا میکند و عمل صالح
انجام میدهد و میگوید: «من از مسلمانانم»؟!
توضیح:
میفرماید خوش سخن باشید(احسن قولا) بلکه بهترین گفتار را بگوئید و میفرماید
بهترین سخن خواندن راه خدا و رویآوردن بسوی خداست (الی الله) یعنی
قانونمندی و نظام خلقت را آموختن و آنرا بکاربردن است (عمل صالح) پس سخن
نیکو باید با عمل نیکو همراه شود تا به نتیجه برسد. اینچنین شخصی تسلیم
پروردگار است و با صلح و آرامش زندگی میکند (مسلمین) و اگر همه چنین شوند
(مدینه فاضله) شکل میگیرد
دعای
نوح ع
رَّبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا
وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا
تَبَارًا
نوح ۲۸
پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من
شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز؛ و ظالمان را جز هلاکت میفزا!»
توضیح:
دعای نوح(ع) با پروردگار است که خدایا مرا و والدینم را و هرکس به خانه امن
و آرامش من وارد میشود و راه تو را میشناسد و بدان عمل میکند مورد آمرزش
و پاک کردن گناهان و لغزشهایش قرار بده و بیماری ما را به سلامت تبدیل
کن(مغفرت) و ما را از ظلم و ستم به خود و دیگران رهائی بخش زیرا این قانون
خلقت است که ظلم و ستم علیرغم سود چند روزه بجز تباهی و هلاکت و سقوط
بهرهای ندارد.
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
سه
شرط توفیق
وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَخْشَ اللَّهَ وَيَتَّقْهِ
فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ
نور ۵۲
و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش
بپرهیزد، چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند!
توضیح:
در این آیه خداوند سه شرط را برای مقصد رسیدن (فائزون) را به ما گوشزد میکند.
اولأ اطاعت از خدای متعال و رسول بزرگوار اوست. یعنی دستورات کتاب خدا را
بخوانیم و بدانیم و عمل کنیم. دوم حالت خشوع و تواضع در مقابل عظمت خداوند
و دستگاه خلقت است و اینکه کبر و غرور را از خود دور کنیم و (بنده) شویم (یخش
الله) و سوم رعایت حدود و مرزهائی که خداوند برقرار کرده است در زندگیست و
اینکه ترمز داشته باشیم(یتقه) و چنین میشود که از بیابان بیآب و علف و
پرمخاطره (مفازه) عبور میکنیم و به مقصد میرسیم ( فوز) و به وظیفه خود در
این میمانسرای موقت عمل کردهایم.
مولانا:
جان که از عالم علویست یقین میدانم
رخت خود باز برآنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته ام از بدنم
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
ایمان
دروغین
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ
خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَىٰ
وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ
الْمُبِينُ
حج ۱۱
بعضی از مردم خدا را تنها با زبان میپرستند ، اگر خیری به آنان برسد، حالت
اطمینان پیدا میکنند؛ اما اگر مصیبتی برای امتحان به آنها برسد، ایمان سست
آنان برمیگردد، هم دنیا را از دست دادهاند، و هم آخرت را؛ و این همان
خسران و زیان آشکار است!
توضیح:
میفرماید ایمان ظاهری و دروغین بدرد نمیخورد و بعضی مردم چنین هستند (
یعبد الله علی حرف) ، نشانه چنین ایمانی شعار دادن در موفقیتها است ولی هر
زمان مصیبتی برسد که آنهم فتنهای میباشد( فتنه به معنی گداختن فلزات برای
تمیز سره از ناسره) و باید امتحان دهند و ساخته شوند، ناراحت شده و به
ایمان خود کافر میگردند چون عبد واقعی (زمین صاف و یکدست) نیستند. این
گونه افراد هم در دنیا و هم در آخرت زیان میبینند - خسران مبین
سخن
نیکو
وَهُدُوا إِلَى الطَّيِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَهُدُوا إِلَىٰ صِرَاطِ
الْحَمِيدِ
حج ۲۴
و بسوی سخنان پاکیزه هدایت میشوند، و به راه خداوند شایسته ستایش،
راهنمایی میگردند.
توضیح:
سرگذشت بهشتیان است که به دنبال سخنان پاکیزهاند و تمیز حرف میزنند ( طیب
من القول) و سخن آنان از کنایه و توهین و تمسخر و دروغ به دور است و با سخن
نیکوی خود انرژیهای مثبت را در اطراف خود نشر میدهند و شادی میآفرینند.
اینان راه راست و پسندیده را میشناسند و بسوی آن میروند. این گونه زندگی
از همین دنیا آغاز میشود و مؤمن با اینچنین انتخابی در سخن گفتن و راه و
روش زندگی ، خود را برای بهشت جاودان آماده میسازد.
بزرگداشتِ
نشانهها
ذَٰلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى
الْقُلُوبِ
حج ۳۲
از این قرار است که هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای
دلهاست.
توضیح:
این آیه در مورد مناسک و اعمال حج خانه خدا است که خداوند متعال آنرا عظیم
مینامد و ما را توصیه به بزرگداشت آن میکند. شعائر جمع شعیره و به معنی
نشانه و علامت دقیق است و (شعائر الله) نشانههائی است که ما را به مقصد
میرساند و هر گونه عبادتی را برای خدا شامل میشود. پس اگر انسان قلبی آرام
و پرهیزکار میخواهد ( تقوی القلوب) باید نشانهای خدا را بیابد و بدنبال آن
برود تا در جاده اطمینان قرار گیرد و همچنین با داشتن تقوای قلبی و ترمز
باطنی ، انسان این علامات را میبیند و دنبال میکند
ویژگی
اهل ایمان
الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِينَ
عَلَىٰ مَا أَصَابَهُمْ وَالْمُقِيمِي الصَّلَاةِ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ
يُنفِقُونَ
حج ۳۵
همانها که چون نام خدا برده میشود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) میگردد؛
و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد؛ و آنها که نماز را برپا
میدارند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند.
توضیح:
سخن از اخلاق مؤمنان است و میفرماید اینان کسانی هستند که وقتی نامی از
خدا میشنوند (ذکر الله) در برابر عظمت خالق و کوچکی خود دلهایشان میلرزد و
از اینکه نافرمانی خدا را بکنند میترسند(وجلت قلوبهم) ، یعنی نظام الهی را
در این جهان فهمیدهاند و میدانند این سیستم توصیهبردار و اغماضکننده
نیست و فقط با (عملکرد) اشخاص سروکار دارد. مؤمنان بر آنچه از سختی به آنها
میرسد صبر فعال دارند یعنی تحمل میکنند و در جهت بهبود آن تلاش دارند(معنی
صبر). آنان اتصال خود را با خالق عالم بطور پیوسته حفظ میکنند(مقیمی
الصلاة) و البته خواندن نمازهای پنجگانه نمونه بارز این اتصال است. و آنان
از آنچه خداوند روزیشان داده است انفاق میکنند و بدیگران کمک مینمایند
- مما رزقناهم ینفقون
پروردگار
صاحب مُلک و حکم
الْمُلْكُ يَوْمَئِذٍ لِّلَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَهُمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا
وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ
حج ۵۶
حکومت و فرمانروایی در آن روز از آن خداست؛ و میان آنها داوری میکند:
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، در باغهای پرنعمت
بهشتند؛
توضیح:
مُلک به معنای عالم هستی است و میفرماید در روز فیامت این مختصر اختیار از
انسان صلب میشود و تملک موقتی و اعتباری بشر از او گرفته میشود و مالکیت
خداوند متعال در صحنه عالم بارز و آشکار میگردد. چنین مالکی حاکم هم هست و
با قدرت میتواند اوضاع جهان را تدبیر کند و به عملکرد بندگان رسیدگی کند و
حکم نماید. بعد میفرماید کسانی که ایمان آوردندهاند و کار نیکو انجام
دادهاند در زندگی سبز و آرامش قرار دارند(جنات نعیم) و از نعمتهای فراوان
بهره میبرند.
در حقیقت مالک اصلی خداست
این امانت چند روزی نزد ماست
سه
نعمت دیگر
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ وَالْفُلْكَ
تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَيُمْسِكُ السَّمَاءَ أَن تَقَعَ عَلَى
الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ
حج ۶۵
آیا ندیدی که خداوند آنچه را در زمین است مسخّر شما کرد؛ و کشتیهایی را که
به فرمان او بر صفحه اقیانوسها حرکت میکنند؛ و آسمان را نگه میدارد، تا
جز بفرمان او، بر زمین فرو نیفتند؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و مهربان است!
توضیح:
میفرماید چشم عقل و دانش خود را بگشا تا ببینی زمین و کلیه دارائی آن در
اختیار شماست(سخر لکم) . امروزه این تسخیر و اراده بشر بر کره زمین بر کسی
پوشیده نیست و علاوه بر استفاده از کشاورزی و معادن و دریاها و جنگلها صحبت
از حصول انرژی از گرمای زمین است. خلاصه هر چه علم فزونتر شود این تسخیر
بیشتر میشود. بعد حرکت کشتیها در دریا را از مواهب الهی میداند و اینکه
قانونمندی و ملزومات آن در سیستم خلقت پایهگذاری شده است و مردمان از
دیریاز با کشتیها با هم در ارتباط بودهاند (فلک تجری فیالبحر بامره) و
سومین نعمت الهی اینکه آسمان و کرات دیگر تحت نیروی جاذبه در حالت تعادل
قرار دارند(یمسک السماء) و بجز مواردی که فرمان الهی و همین قانونمندی
اجازه دهد (مانند تمام شدن انرژی خورشیدها و سرنگونی آنها) در جای خود
ایستادهاند و اگر منظور از سماء جو و اتمسفر روی زمین باشد میدانیم که ما
را از بسیاری حملات از جمله اشعههای کیهانی و طیف مخرب خورشیدی و سنگهای
سرگردان حفظ میکند(تقع علی الارض). در آخر میفرماید چنین خدائی بسیار
دلسوز و مهربان برای مخلوقات خویش است. و این اطلاعات در چهارده قرن پیش
برای بشر گفته شده است که خود شاهدی بر حقیقت قران است
آزمون
در نعمت
لِّنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَمَن يُعْرِضْ عَن ذِكْرِ رَبِّهِ يَسْلُكْهُ
عَذَابًا صَعَدًا
جن ۱۷
هدف این است که ما آنها را با این نعمت فراوان بیازماییم؛ و هر کس از یاد
پروردگارش روی گرداند، او را به عذاب شدید و فزایندهای گرفتار میسازد!
توضیح:
فتنه به معنی گداختن فلزات است تا سره از ناسره جدا گردد و قران کریم
اتفاقات و مصیبتها و همچنین موفقیتها و پیروزیهای زندگی را چون نوعی ساختهشدن
و امتحان دادن است فتنه مینامد(لنفتنهم فیه) و در اینجا میفرماید نعمتها
و دارائیها و اولاد و اموال و مقامات دنیائی برای شما محک آزمایش است تا
نیت خود را روشن سازید و همچنین میتواند پایگاهی برای رشد و نمو شما باشد.
سپس میفرماید مسلمأ در این آزمون اگر ذکر خدا را فراموش کردید یعنی نامی
از خدا و راه خدا در زندگیتان نبود و صفات خدا را در وجود خود پیاده نکردید
از انسانیت خود دور گشته و مردود شدهاید و نمره قبولی دریافت نمیکنید و
بسوی عذاب پیشرونده ( عذاب صعدا) کشیده میشوید و عذاب همان دوری از رحمت و
نعمت خداوند است مانند کسیکه در زمستان سرد خود را در سایه قرار دهد و از
نور گرمابخش خورشید محروم گردد که دچار نوعی عذاب میشود.
سعدی:
خبر داری ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است نامش نفس؟
چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید
دگر ره نگردد به سعی تو صید
نگه دار فرصت که عالم دمی است
دمی پیش دانا به از عالمی است
یادآوری
إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا
مزمل ۱۹
این هشدار و تذکّری است، پس هر کس بخواهد راهی به سوی پروردگارش برمیگزیند!
توضیح:
می فرماید دستورات خداوند ذکر و یادآوری برای فطرت انسانهاست (تذکره) پس
حقایق خلقت را همه میدانند و در وجود همه هست و پیامبران الهی مأمور
بیدارکردن این فطرت پاک در انسانها هستند و کاملترین این دستورات در قران
مجید وجود دارد. بعد میفرماید بقیه مطلب با انسان است و اختیاری که به او
داده شده است ، اگر کسی بخواهد راهی بسوی خدا بیابد از این دستورات استفاده
میبرد(الی ربه سبیلا) و به مقصد میرسد و در اینجا روشن است که انتخاب این
راه و پیروی از این دستورات کاملأ در اختیار خود انسان است و هیچ اجبار و
اکراهی در کار نیست
سوگند به ماه
كَلَّا وَالْقَمَرِ
مدثر ۳۲
اینچنین نیست که آنها تصوّر میکنند سوگند به ماه،
توضیح؛
میفرماید چنین نیست(کلا)، یعنی عدهای حقیقت را نیافتهاند و بیراهه
میروند و در اینجا خداوند برای توجهدادن به اهمیت کره ماه و توجهدادن به
اهمیت کلام خود و در نتیجه تغییر تفکر انسان به کره ماه سوگند میخورد(
والقمر). در ۱۴ قرن پیش بشر ماه را بعنوان یک کره نورانی میشناخت که در
شبها اطراف او را روشن میساخت و در بیابانها و دریاها به کمک آن مسیرش را
مییافت و همچنین تقویمی برای گذران زندگی او بود. خداوند میفرماید سر خود
را به بالا بگیر و عظمت خلقت را بنگر. امروزه بشر با توسعه علمی خود نکات
بیشماری را در مورد همین کره ماه میداند و این دانش هر روز بیشتر میشود.
امروزه میدانیم که در ابتدای تشکیل زمین یعنی ۴/۵ میلیارد سال قبل که زمین
گدازه بود با دمای ۱۲۰۰ درجه سیاره ای بنام (وه آ ) به اندازه مریخ و با
سرعت ۴۰ هزار کیلومتر در ساعت به زمین برخورد کرده و حفره اقیانوسها را
ایجاد و مقداری از سنگهای زمین را به آسمان برگرداند که طی سالیان بعدی کره
ماه تشکیل میگردد و در اثر جاذبه آن حرکت زمین آهسته میشود و روز از شش
ساعت به ۲۴ ساعت تبدیل میگردد و بر اثر جاذبه ماه محور زمین کج شده و فصول
ایجاد میشود و بدلیل وجود ماه پیوسته از تغییرات شدید آب و هوائی جلوگیری
میگردد و جزر و مد دریاها نیز بعلت تأثیر ماه است . مساحت سطح ماه کمی کمتر
از سطح قاره آسیاست و زیبائی این کره بیجان از دیرباز مورد توجه بشر بوده
است. پس (والقمر) میتواند انسان را بیدار کند.
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری
و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که
تو فرمان نبری
سرانجام
گناهکاران
مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ
قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ
وَلَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِينَ
مدثر ۴۲-۴۵
چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟!»
میگویند: «ما از نمازگزاران نبودیم،
و اطعام مستمند نمیکردیم،
توضیح:
سئوالی است که در قیامت از مجرمین و گناهکاران میشود. چه باعث شد در زندگی
پرمشقت و دور از آسایش قرار گیرید(سقر) ؟ و جواب آنها اقراری است بر آنچه
انجام ندادهاند و راه دیگری را رفتهاند و لذا از آسایش دور گشتهاند. میگویند
ما از مصلین نبودیم یعنی تماسی با خالق خود نمیگرفتیم و ارتباط خود را با
جهان ایمان قطع کرده بودیم ، فقط به عالم محسوسات دل میبستیم و فکر میکردیم
این برایمان ماندگار است. در ادامه میگویند یک کار دیگر هم نمیکردیم، به
اجتماع اطراف خود نیز حتی نگاهی نمیکردیم و کمکی به محرومان و مسکینان روا
نمیداشتیم. پس این گروه فقط در فکر چند روزه زندگی خود بودهاند و ارتباط
خود را با جهان غیب و همچنین اجتماع اطراف خود قطع کرده بودند. و اینچنین
است که اکنون تکیهگاهی ندارند و با اولین باد چون پرکاهی معلق میشوند و
زندگی دوزخی برای آنها آغاز میگردد.
فردوسی:
مبادا که در دهر دیر ایستی
مصیبت بود پیری و نیستی
قیامت
لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ
قیامه ۱
سوگند به روز قیامت،
توضیح:
میفرماید به روز قیامت سوگند نمیگویم یعنی روز بسیار مهمی است و این( نه
)جنبه تأکید دارد ( لا اقسم). روز قیامت مرحلهای از تکامل بشر است که در
آن دستآورد دنیائی انسان بررسی میگردد و برای او مرحله جدیدی آغاز میگردد.
روز قیامت تولد تازهایست که میتواند در کمال سلامت و آسایش آغاز گردد و
یا همراه با سختی و نقص و کمبود باشد و این انتخاب به خود انسان واگذار
گردیده است.
حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
وجدان بیدار
وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ
قیامه ۲
و سوگند به (نفس لوّامه ) وجدان بیدار و ملامتگر
توضیح:
میفرماید به (نفس لوامه) سوگند پس اولأ مورد این سوگند مهم است یعنی این
نفس برای انسان بسیار ارزشمند است و ثانیأ مطلبی که بعد از آن میاید مهم
است یعنی قیامت واقع میشود. نفس لوامه وجدان بیداری است که پیوسته از وسوسههای
شیطانی و افکار و اعمال ناشایست جلوگیری میکند و انسان را آگاه میسازد و
اگر نبود جهان را فساد و انحراف فرامیگرفت. نفس لوامه یعنی ملامتگر و در
مقابل (نفس اماره) است و اماره یعنی امرکننده که مرتب انسان را به راه
شیطان و انحراف میکشاند و اگر در این نبرد وجدان آگاه و نفس لوامه پیروز
شود انسان به مرتبه (نفس مطمئنه) میرسد که دیگر وسوسههای شیطان در آن اثری
ندارد و چنین انسانی را میتوان انسان کامل نامید.
شکر یا کفر
إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا
(سوره انسان ۳)
ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!
میفرماید ما راه را نشان دادهایم ، در حقیقت برای مسیر زندگی و بازگشت
انسان یک راه اصلی یعنی همان مسیر الهی وجود دارد که برای عقل و منطق انسان
روشن است و پیامبران متعددی نیز در طول زندگی بشر این راه را نشان دادهاند.
بقیه راهها پس از پیچ و خم فراوان و سرگردانی و تباهی به بنبست میرسند. ما
این مسیر طولانی را با بدست آوردن حیات ارزشمند انسانی تا کنون آمدهایم و
اکنون در راه بازگشت هستیم و انتخاب این مسیر را از این پس به ما واگذاشتهاند
و این همان (اختیار ) است. پس میتوان (شاکر ) بود یعنی نعمتهای خدا را
بدرستی بکار برد و آنها را در جهت رشد و تعالی و سازندگی و آسایش بکار برد
و یا (کفور ) بود یعنی نعمتها را پوشاند و از آنها استفاده نکرد و یا به
نحو ناشایست استفاده کرد که در اینصورت راه و هدف گم میشود و انسان به
بیراهه میافتد و به عذاب ( از دست دادن نعمت ) گرفتار میگردد.
فرصت کوتاه و انتخاب ما مهم و سرنوشت ساز است.
مولانا:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
هان مخسپ ای کاهل بی اعتبار
جز به زیر آن درخت میوه دار
تا که شاخ افشان کند هر لحظه باد
بر سر خفته بریزد نقل و زاد
زانک بیشکری بود شوم و شنار
می برد بیشکر را در قعر نار
گر توکل میکنی در کار کن
کِشت کن پس تکیه بر جبار کن
بازگشت
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَّجْمَعَ عِظَامَهُ
بَلَىٰ قَادِرِينَ عَلَىٰ أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ
قیامه ۳٫۴
آیا انسان میپندارد که هرگز استخوانهای او را جمع نخواهیم کرد؟!
آری قادریم که (حتّی خطوط سر) انگشتان او را موزون و مرتّب کنیم!
توضیح:
میفرماید جمعآوری استخوانهای پراکنده و اعضاء بدن انسانها پس از مرگ هیچ
کار سختی برای قادر متعال نیست و همان خالقی که روز اول ماده (نبوده) را در
جهان هستی پدید آورد میتواند نهتنها بقایای آنرا در قیامت جمع کند(نجمع
عظامه) بلکه سرانگشتان و خطوط مشخصه انگشت هر فردی را که نشانگر هویت اوست
گردآورد (نسوی بنانه) و امروزه میدانیم که اثر انگشت انسانها مشابه هم
نیست و برای هر کس طرح خاصی دارد و با علم (انگشتنگاری) آدمیان را تشخیص و
تمیز میدهند. ۱۴ قرن پیش خداوند متعال در آن دنیای خالی از علم این نکته
مهم را میفرماید که در قیامت هیچ چیزی گم نمیشود و انسانها با مشخصات
دقیق خود برای بررسی اعمال حاضر میشوند. پس اگر به چنین خدائی ایمان
داریم(توحید) باید قیامت او را هم باور کنیم(معاد) و لذا گوش به فرمان
دستوراتش باشیم(نبوت) و راه رفته پیروان راستین او را بشناسیم (امامت) و
بدانیم که بررسی اعمال ما به دقت انحام میگیرد(عدل)
رها
نیستیم
أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى
قیامه ۳۶
آیا انسان گمان میکند بیهدف رها میشود؟!
توضیح:
سئوالی است که پاسخ آن در خودش نهفته است. میفرماید شما خلقت بیهدف
ندارید و در جهان هستی رها نیستید، (سُدیٰ) به معنی واگذاشته و رها شده است.
پس ما با هدفی خلق شدهایم و با همان هدف زندگی میکنیم و این دنیا را ترک
میگوئیم و بسوی تولد دیگری رهسپاریم. انسان در جهان آزادِمطلق نیست و نمیتواند
هرکار که خواست انجام دهد و معنای تقوا در اینجا روشن میشود یعنی قید و
بندهائی در زندگی انسان است که باید رعایت کند و خود را بیصاحب نداند.
مولانا:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
خلقت
آدمی
هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا
مَّذْكُورًا
انسان ۱
آیا چنین نیست که زمانی طولانی بر انسان گذشت که چیز قابل ذکری نبود؟!
توضیح:
میفرماید روزگاران بسیاری گذشت (حین من الدهر)در حالیکه انسان بصورت مواد
اولیه و ذرات کوچکی در روند خلقت وجود داشته و تشکل قابل نامگذاری(شیئأ
مذکورا) هم نداشته است. یکی از برداشتها اینست که علم امروز به ما میگوید
۱۳/۷ میلیارد سال قبل با شروع بیگبنگ از یک نقطه انرژی ، خلقت یونیورس
آغاز گردید و بعد از مدتهای طولانی عناصر اولیه مانند هیدروژن و هلیوم و
کربن شکل گرفتند و ستارگان را تشکیل دادند و حدود ۴/۶ میلیارد سال قبل
خورشید ما در کهکشان راه شیری ایجاد شد و سیاراتی از جمله زمین بدور آن
بگردش درآمدند. از آن تاریخ کره زمین تحولات بیشماری را داشته و دورانهای
متعددی را گذرانده است. ۳/۸ میلیارد سال قبل اولین مولکول (DNA) در دریاها
شکل گرفته و بتدریج ماهیها و خزندگان و جانداران دیگر بوجود آمدهاند و طبق
(تئوری تکامل) انسان از یکی از این گونههای جانداران بوجود آمده و تکامل
یافته است. البته همچنین در برداشتی دیگر میتوان گفت هر انسانی که متولد
میشود در ابتدا بصورت ذرات و عناصر اولیه هست و (شئ مذکوری نیست) بتدریج
بصورت نطفه و جنین و نوزاد و بعد انسان کاملی میشود. پس نتیجه اینکه ، ای
انسان به خود مغرور نباش و بدان چرخه زندگی تو بدست خالق توانائی است و اگر
به او ایمان بیاوری سعاتمند گشتهای.
مولانا:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
خواسته ما و
خواسته خدا
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا
حَكِيمًا
انسان ۳۰
و شما هیچ چیز را نمیخواهید مگر اینکه خدا بخواهد، خداوند دانا و حکیم است
توضیح:
میفرماید هر راهی را که شما در زندگی انتخاب میکنید همانست که خدا میخواهد
یعنی در مشیت الهی است ، قبلأ همه راهها و همه انتخابها توسط خالق هستی
ترسیم شده و قانونمندی و نظام آن برقرار گردیده است ، انسان به لطف اختیاری
که دارد مخیر است که یکی از مسیرهای تعیین شده را در مسافرت خود انتخاب کند
و این حالتی (بین جبر و اختیار) را پدید میآورد پس علم خداوند (بر آنچه ما
انتخاب خواهیم کرد ) مانع انتخاب ما نیست پس هر چه بخواهیم آنچنان است که
خدا همان را خواسته است. خداوند بسیار دانا(علیم) و بسیار استوار و پابرجا
(حکیم) است یعنی نظام او پیوسته براساس آگاهی و حکمت است.
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بینائی واقعی
قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمَىٰ وَقَدْ كُنتُ بَصِيرًا
طه ۱۲۵
میگوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردی؟! من که بینا بودم!»
توضیح:
این پرسش کافران در قیامت است زیرا قدرت دیدن آن جهانِ سراسر حقیقت را
ندارند(اعمی). آنها در این دنیا با چشمان سالم خود (بصیر ) بودند ولی فقط
ظاهر دنیا را مینگریستند و حقیقت را نمیدیدند مثلأ وقتی به طبیعت زیبا
نگاه میکردند یا پیچیدگی جهان هستی و یا خلقت موزون موجودات عالم مینگریستند
، پروردگار عالم را با آن نمیدیدند و اصولأ (معنای )جهان هستی را نمییافتند
از این رو در عالم دیگر که حقیقت محض است چیزی نمیبینند و نابینا هستند
چون فقط چشم دنیابین دارند. و چه مصیبت سختی است که انسان نابینا شود هر
چند بینائی ظاهری را داشته باشد.
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
سرگذشت
کشتی نوح
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءَكِ وَيَا سَمَاءُ أَقْلِعِي وَغِيضَ
الْمَاءُ وَقُضِيَ الْأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ
بُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
هود ۴۴
و گفته شد: «ای زمین، آبت را فرو بر! و ای آسمان، خودداری کن! و آب فرو
نشست و کار پایان یافت و (کشتی) بر (دامنه کوه) جودی، پهلو گرفت؛ و (در این
هنگام،) گفته شد:» دور باد قوم ستمگر (از سعادت و نجات و رحمت خدا!)»
توضیح:
این آیه شریفه سرگذشت طوفان نوح را در چندهزار سال قبل بیان میکند و اهل
ادب به زیبائی و شوکت کلمات در این آیه اذعان کردهاند. پس از بالا آمدن آب
و انهدام تبهکاران ، دستور لنگر انداختن کشتی توسط خداوند صادر میشود و به
زمین و آسمان فرمان توقف بارندگی داده میشود و کشتی نوح بر سرزمین جودی (
که میگویند شاید در منطقه ترکیه امروزی باشد)آرام میگیرد و این قانون مهم
الهی که همیشه یک کشتی نجات برای انسان وجود داشته و ظلم و ستم بقا و
سرانجامی ندارد گوشزد میگردد و لذا در همه اعصار برای بشر یک کشتی نجات (
راه سعادت) بودهاست و پیامبران متعدد الهی و مردان ازخود گذشتهای این
کشتی را رهبری مینمودهاند مثلأ در گفتار پیامبر اسلام(ص) نوه ایشان
حسین(ع) از جمله این کشتیها بوده است و در حال حاضر خود قران نقش کشتی
سعادت را برای بشریت بازی میکند. مهم اینست که کشتی نجات را بشناسیم و بر
آن سوار شویم.
حافظ:
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور
آشکار
و نهان دنیا
يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ
هُمْ غَافِلُونَ
روم ۷
آنها فقط ظاهری از زندگی دنیا را میدانند، و از آخرت (و پایان کار) غافلند!
توضیح:
از خصوصیات کافران است که فقط به ظاهر دنیا توجه دارند و فکر میکنند منظور
از خلقت عالم هستی همین دنیا و همین (خور و خواب و خشم و شهوت) است و بطن
دیگری و عمق بیشتری در عالم نمیشناسند و مرحله دیگری را در سیر خلقت خود
باور ندارند و چنین است که در طول تاریخ ظلمها و ستمها و دروغها و دزدیها و
انحرافات شکل گرفته است. پس اگر انسان باطنی برای دنیا قائل شود و به قانون
(کنش و واکنش) ایمان داشته باشد و بداند دنیا و آخرت چون شبکهای در هم
تنیدهاند و بهم ارتباط دارند و به روز حساب در عالم آخرت باور آورد، مسلمأ
نوع دیگری زندگی خواهد کرد و مواظب رفتار خود خواهد بود.
سعدی :
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
روزی
انسان
أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن يَشَاءُ
وَيَقْدِرُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
روم ۳۷
آیا ندیدند که خداوند روزی را برای هر کس بخواهد گسترده یا تنگ میسازد؟!
در این نشانههایی است برای گروهی که ایمان میآورند.
توضیح:
میفرماید رزق و روزی هر کس بر طبق مشیت الهی یعنی نظام و قانون خداوند
برقرار میشود(لمن یشاء) پس خداوند به هر کس بر اساس کوشش و تلاشی که دارد و
میزان هماهنگی با نظام الهی مقداری از مال دنیا را میدهد( یقدر). یعنی
خدای متعال بر اساس قابلیت بندگان به آنان روزی میدهد و نمیتوان بیکار و
بیعار نشست و منتظر رزق الهی بود.اهدا کننده خداوند است اما انسان نیز نقش
مهمی در گرفتن آن دارد. بعد میفرماید در فهم این موضوع نشانههای متعددی
است که فقط اهل ایمان آنرا میبینند و اگر ایمان به غیب نباشد و انسان دستی
از عالمِ(متافیزیک) را در زندگی خود نبیند به این موضوع مهم پی نخواهد برد.
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا تو نانی به کف آری
و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار شرط انصاف نباشد که
تو فرمان نبری
قضاوت
با خود انسان
اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَىٰ بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا
اسراء ۱۴
(و به او میگوییم:) کتابت را بخوان، کافی است که امروز، خود حسابگر خویش
باشی!
توضیح:
میفرماید در قیامت شهادت دهنده و قاضی خود انسانها هستند و لازم نیست شخص
دیگری برای اعمال انسان شهادت دهد. در جای دیگر هم در قران میفرماید که در
قیامت اعضاء بدن شهادت میدهند( بر دهانها مُهر میگذاریم و دستها و پاها
به آنچه که کردهاند با ما صحبت میکنند). در همین دنیا و با علم کنونی از
اثرانگشت و تصویر مردمک چشم هویت انسانها را ارزیابی میکنند و خطاکار را
مییابند و یا با یک پرتوشناسی از ریه میتوان ارتباط گذشته شخص را با
دخانیات فهمید. پس این سخن قران نیز تحقق خواهد یافت و نفس خود انسان
کافیست که کارنامه خود را بخواند(اقرأ) و بکارهای خود رسیدگی کند(حسیبا) پس
اعتراض به حکم و تقاضای بررسی مجدد هم برای مجرمین در قیامت معنا ندارد. با
ایمان به چنین پروردگاری و آمدن چنین روزی مسلمأ انسان طور دیگری زندگی
خواهد کرد
مسافرت
در تاریخ
قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ
الْمُكَذِّبِينَ
انعام ۱۱
بگو: «روی زمین گردش کنید! سپس بنگرید سرانجام تکذیبکنندگان آیات الهی چه
شد؟!»
توضیح:
دستور سیر و سلوک در تاریخ و جهان با بصیرت و اندیشه است و اینکه سرانجام (مکذَّبین)
را ببینیم. مکذّب یعنی کسیکه حقایق عالم را نادیده میگیرد و راه راست را
نمیرود بلکه راه انحرافی را در پیش دارد و لذا بر طبق قانون الهی که همان
دستورالعمل خلقت است حتمأ با شکست و ناکامی روبرو میشود. اگر در جهان اطراف
خود در همین یکی دو قرن اخیر بنگریم سرانجام گردنکشان و ستمکاران ارواضح میبینیم
و حداقل اینکه استخوانهای آنها هم پوسیده است و وفائی را از دنیا ندیدهاند
و اغلب آنها در طی زندگی خود ذلت و خواری را هم دیدهاند ، پس در قران کریم
مسافرت در جهان پهناور و یا از طریق مطالعه در تاریخ برای درس گرفتن و رشد
یافتن توصیه گردیده است.
خیام:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
بهرام که گور میگرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
انبساط
جهان
وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
ذاريات ٤٧
و ما آسمان را با قدرت بنا کردیم، و همواره آن را وسعت میبخشیم!
توضیح:
بر طبق تفکر ایمانی تمام آسمانها و کل عالم خلقت با نیروی الهی برپا شده
است و بر طبق یافتههای ثابت شده علم امروز ، کهکشان راه شیری که ۲۰۰
میلیارد ستاره و بیشتر از این سیاره (مانند زمین ) دارد و بقیه کهکشانها که
تعداد آنها تاکنون ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیارد محاسبه شده است ، از یک نقطه انرژی
در ۱۳/۷ میلیارد سال قبل در لحظه بیگ بنگ (با اراده خداوند) آغاز گردیده
است و بتدریج گسترش یافته و کهکشانها و ستارگان بیشماری در پی آن پدید آمدهاند
(فیزیک نسبیت اینشتن و سپس فیزیک کوانتم) تازه اینها ۴ درصد جهان و آن
چیزیست که دیده شده است که قطر آن ۹۳ میلیارد سال نوری برآورد شده و ۹۶
درصد بقیه ماده و انرژی تاریک است که از هویت آن بیخبریم ولی اثر آنرا
میبینیم. موضوع دیگر اینکه میفرماید ما در حال توسعه و دور کردن عالم از هم
هستیم یعنی این کهکشانها از هم دور میشوند و روند انبساط دارند و این
موضوعیست که علم اکنون محاسبه کرده(ابتدا ادوین هابل سال ۱۹۲۹) و دیدهاند
سرعت دور شدن کهکشانها ۶۳۰ کیلومتر در ثانیه یا ۲ میلیون کیلومتر در ساعت
است که توسط همین انرژی تاریک صورت میگیرد.
سعدی:
به امرش وجود از عدم نقش بست
که داند جز او کردن از نیست، هست؟
بشر ماورای جلالش نیافت
بصر منتهای جمالش نیافت
نه هر جای مرکب توان تاختن
که جاها سپر باید انداختن
کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بیهوشیش در دهند
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند
جهان
دیگر
إِنْ هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا نَحْنُ
بِمَبْعُوثِينَ
مؤمنون ۳۷
مسلّماً غیر از این زندگی دنیای ما، چیزی در کار نیست؛ پیوسته گروهی از ما
میمیریم، و نسل دیگری جای ما را میگیرد؛ و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد!
توضیح:
این سخن کافران است که حیات را فقط در این دنیا میدانند و به عالم دیگر و
برانگیختن آخرت باور ندارند و میگویند هرچه هست همین است و مقصود از این
خلقت عظیم در همین دنیا به پایان میرسد. و همین تفکر است که ظلم و ستم را
توجیح و کار خیر را عبث میداند و خلاف این تفکر است که آنهمه جوانمردی و
ایثار و شهادت را در عالم رقم زده است.
سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
اجل
دنیا
مَا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ
مؤمنون ۴۳
هیچ امتی بر اجل و سر رسید حتمی خود پیشی نمیگیرد، و از آن تأخیر نیز نمیکند.
توضیح:
میفرماید این جهان نقشهِ طرح شده و قانون ثابتی دارد و یکی از این قوانین
پایان زندگی و عمر مردمان در دوره های مختلف (اجل امتها) است. یعنی
چهارچوب زندگی هر فرد و هر جمعیتی از قبل مشخص است و انسانها در این
چهارچوب حق انتخاب و تعیین راه خود را دارند و این همان اجل حتمی و نوشته
شده برای هر انسانی و یا هر گروه و جمعیتی است و همانست که هیچ گریزی از آن
نیست و حتمأ اتفاق خواهد افتاد. البته اجل معلق یا مشروط هم وجود دارد که
آنهم باز در مشیت و نظام الهی پیشبینی شده و با اختیار و انتخاب انسان
بوجود میآید و آنهم اجل حتمی خواهد بود. پس امتها بصورت جمع و هر انسان
بصورت فرد نمیتوانند از موعد تعیین شده اجل خود زودتر یا فراتر روند زیرا
اختیار ما هم در چهارچوب قانونمندی الهیست. لذا اقوام و امتهای بیشماری در
تاریخ گذشته بشر بودهاند که به اجل خود رسیده و اکنون هیچ نام و نشانی از
آنان نیست.
شاعر :
عاقلا از مرگ تا کی غافلی
تا به کی بر عیش دنیا مایلی
باید از این خواب خوش بیدار شد
سوی منزل با رفیقان یار شد
عمر اگر چون نوح طولانی کنی
خویش را محبوس و زندانی کنی
گر خوری چون خضر آب زندگی
تا قیامت گر کنی پایندگی
گر سلیمانی و گر اسکندری
چون اجل آید ز موری کمتری
کس نماند زنده الاّ ذات او
کل شیء هالک الاّ وجهه
تفرقه
فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ
فَرِحُونَ
مؤمنون ۵۳
امّا آنها کارهای خود را در میان خویش به پراکندگی کشاندند، و هر گروهی به
راهی رفتند؛ (و عجب اینکه) هر گروه به آنچه نزد خود دارند خوشحالند!
توضیح:
میفرماید متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید. متأسفانه در تاریخ چنین نبوده
است و معمولأ پیروان ادیان الهی ، کتاب و دستورات دینی و روش زندگی خود را
تقطیع و پراکنده میساختهاند ( فتقطعوا امرهم) و هر دستهای راه جداگانهای
(زُبُرا) میروند و لذا هر گروهی شادمان از اندوخته و تفکر خودش بوده و در
نتیجه سرعت پیشرفت اجتماع کُند میگردد و نیروها هرز میرود و جنگها و
اختلافات سبب خسارات زیادی میگردد. پس اگر خودخواهی و خودبینی نباشد و همه
خدا را ببینند این اتحاد و همبستگی ایجاد میشود.
سعدی:
در این بحر جز مرد داعی نرفت
گم آن شد که دنبال راعی نرفت
کسانی کز این راه برگشتهاند
برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید
که هرگز به منزل نخواهد رسید
محال است سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
گرداب کفر
فَذَرْهُمْ فِي غَمْرَتِهِمْ حَتَّىٰ حِينٍ
مؤمنون ۵۴
آنها را در جهل و غفلتشان بگذار تا زمانی .
توضیح:
غمره به معنی سرگردانی در سختی و پراکندگیست. میفرماید کافرانی را که به
هیچ وجه نمیخواهند حقیقت را بیابند و در کفر خود اصرار و پافشاری دارند در
سرگردانی و پراکندگی خودشان رها کن یعنی هیچ زور و اجباری در پذیرفتن دین
خدا نیست و این گونه افرادی که بر فطرت پاک و الهی خود پوشش مینهند و
سرگردان و بیهدف هر لحظه بسوئی میروند و حاضر به انتخاب راه راست نیستند و
در گردابی که خود ساختهاند میچرخند را بحال خود واگذار و اجباری در دعوت
آنان نیست. فقط بدانند که این اختیار و حق انتخاب تا مدتی پابرجاست(حتی حین)
و سپس به افکار و اعمال آنان رسیدگی میشود.
سعدی:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
تا کی این باد کبر و آتش خشم
شرم بادت که قطرهٔ آبی
تو به بازی نشسته و ز چپ و راست
میرود تیر چرخ پرتابی
تو چراغی نهاده بر ره باد
خانهای در ممر سیلابی
نقش دیوار خانهای تو هنوز
گر همین صورتی و القابی
آزاد بودن
إِذْ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ رَبِّ إِنِّي نَذَرْتُ لَكَ مَا فِي
بَطْنِي مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّي إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
آلعمران ۳۵
(به یاد آورید) هنگامی را که همسرِ «عمران» گفت: «خداوندا! آنچه را در رحم
دارم، برای تو نذر کردم، که «محرَّر» (و آزاد، برای خدمت خانه تو) باشد. از
من بپذیر، که تو شنوا و دانایی!
توضیح:
دعای همسر عمران است که بعد از اطلاع از بارداری خود، فرزند خویش را برای
خدمت به خدا آزاد اعلام میکند(محررا). پس آزادی انسان در شناخت و خدمت به
خداوند است یعنی چنین آدمی از تعلقات زندگی و دنیای دون آزاد میگردد و
برعکس اگر فقط دنیا برای انسان هدف باشد او بنده دنیا شده است. این فرزند
بزرگوار دختری بنام مریم(س) گردید و در صومعهای برای خدمت قرار گرفت و
بعدها خود مادر فرزندی بنام عیسی مسیح (ع) شد که دنیائی را در زمان خود با
زندگی و رفتار و نصایح خود متحول ساخت. بعد دو صفت از صفات خدای متعال را
یادآوری مینماید و آن شنوائی و آگاهی نامحدود پروردگار است (سمیع العلیم)
یعنی نکتهای در محضر او مخفی نمیماند چون او هرلحظه و هر زمان در کنار
ماست.
سعدی:
به نام خدایی که جان آفرید
سخن گفتن اندر زبان آفرید
خداوند بخشندهٔ دستگیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
دو کونش یکی قطره در بحر علم
گنه بیند و پرده پوشد بحلم
پس پرده بیند عملهای بد
همو پرده پوشد به آلای خود
بر احوال نابوده، علمش بصیر
بر اسرار ناگفته، لطفش خبیر
بر او علم یک ذره پوشیده نیست
که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
مسیر
مطمئن
وَإِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ
مؤمنون ۷۲
بطور قطع و یقین، تو آنان را به راه راست دعوت میکنی.
توضیح:
صراط به معنی راه و جادهایست که انسان را به مقصد میرساند و مسلمأ بهترین
آن مستقیمترین آنست ، یعنی بدون کجی و مسیرهای اضافی و بدون رنج و زحمت به
مقصد برسد. انسان در مسیر زندگی هم نیاز به جاده مطمئن دارد چون زندگی هم
پستی و بلندیهای بسیاری دارد و انسان نیازمند هدایت است و هدایت به معنی
راهبری و نه فقط راهنمائی است. پس پیامبر اسلام و دستورات قران دست ما را
میگیرند و به مقصد میرسانند. این انتخاب انسان است که کدام راه را
برگزیند.
سعدی:
در این بحر جز مرد داعی نرفت
گُم آن شد که دنبال راعی نرفت
کسانی کز این راه برگشتهاند
برفتند بسیار و سرگشتهاند
خلاف پیمبر کسی ره گزید
که هرگز به منزل نخواهد رسید
محال است سعدی که راه صفا
توان رفت جز بر پی مصطفی
ترازوی اعمال
فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ
مؤمنون ۱۰۲
و کسانی که وزنه اعمالشان سنگین است، همان رستگارانند!
توضیح:
موازین جمع میزان به معنی ترازو است و ثقل به معنی سنگینی است. میفرماید
روز قیامت انسان اعمال گذشته خود را برای توزین میاورد و هر چه کارهای خوب
و ارزشمند او بیشتر باشد ( ثقلت موازینه) این انسان بیشتر شکفته
میشود(مفلحون) و به رستگاری میرسد. پس ما در دنیا مانند دانهای بالقوه
هستیم که باید رشد یافته و به گل زیبائی تبدیل گردیم(فلاح) و این تغییر و
تکامل با فکر خوب و عمل خوب حاصل میگردد.
سعدی:
قيامت که بازار مينو نهند
منازل به اعمال نيکو دهند
بضاعت به چندان که آري بري
وگر مفلسي شرمساري بري
که بازار چندان که آگنده تر
تهيدست را دل پراگنده تر
دعای
راهیافتگان
رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن
لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ
آل عمران ۸
پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف
مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای!
توضیح:
دعای مؤمنین و راهیافتگان است و میگویند خدایا بعد از راهیابی گمراه
نشویم پس احتمال گمکردن راه همیشه وجود دارد و انسان نباید مغرور شود لذا
یکی از دلائل خواندن نمازهای روزانه و دعاها و عبادات پیدرپی همین نکته
است. باید مرتبأ از رحمت و نعمت خداوند درخواست کرد و این درخواست فقط
زبانی نیست بلکه باید در عمل کوشید و در جهت خواست خداوند گام برداشت و خود
انسان هم تلاش نماید و راه هدایت را رها نکند و با این گونه خواستن ( دعای
واقعی) خدا هم او را کمک خواهد کرد چون او بسیار بخشنده است وهاب
کوتاهی
دنیا
قَالُوا لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ فَاسْأَلِ الْعَادِّينَ
مؤمنون ۱۱۳
میگویند: «تنها به اندازه یک روز، یا قسمتی از یک روز! از آنها که میتوانند
بشمارند بپرس!»
توضیح:
این گفتگوی حاضرین در قیامت است که بیاد دوران دنیا میافتند و سالهای
طولانی زندگی خود را در دنیا به اندازه یکروز یا قسمتی از روز تعبیر میکنند
و چون به نتیجه نمیرسند از حسابگران مدد میجویند. در همین دنیا هم
انسانهای سالمند گذر چندین دهه زندگی خود را اندک میبینند. آنچنانکه میدانیم
زمان یک موضوع قراردادی در بین بشر است و اصالت ندارد آنچه هست خلقت
یکپارچه و در صحنهِ خداست. پس انسان در قیامت به این حقیقت پیمیبرد و
جاودانگی خود را درمییابد و کوتاهی دنیا را نسبت به جهان آخرت لمس میکند.
لذا سزاوار است که انسان به این لحظه دنیا دلنبندد و بفکر جهان پایدار
باشد.
سعدی:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
کهل گشتی و همچنان طفلی
شیخ بودی و همچنان شابی
تو به بازی نشسته و ز چپ و راست
میرود تیر چرخ پرتابی
تو چراغی نهاده بر ره باد
خانهای در ممر سیلاب
تو که مبدا و مرجعت اینست
نه سزاوار کبر و اعجابی
آفرینش
باهدف
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا
تُرْجَعُونَ
مؤمنون ۱۱۵
آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوی ما باز نمیگردید؟
توضیح:
میفرماید انسان عبث و بیهوده خلق نشده است بلکه علت مهمی در خلقت او وجود
دارد. خلقکردن و اعتبار دادن به مخلوق از صفات پروردگار جهان است و لذا
انسان را از نیستی به هستی آورده و راه کمال و تعالی را به او نشان داده و
او را از هیچ به همه چیز رسانده است و این رشد و تکامل همچنان تا رسیدن به
خود او ادامه دارد. پس با این گونه نگرش به خلقت ، آدمی پیوسته در زندگی
بدنبال کسب مدارج بالاتر خواهد بود و ارزش زندگی خود را بهتر میداند و
برای خود در این جهان مأموریت مهمی را میشناسد و انسان کامل میشود.
مولوی:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
معرفی
توحید
فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ
الْعَرْشِ الْكَرِيمِ
مؤمنون ۱۱۶
پس برتر است خداوندی که فرمانروای حقّ است معبودی جز او نیست؛ و او
پروردگار عرش کریم است!
توضیح:
مَلِک صاحب و فرمانروای مُلْک است ، می فرماید مالکیت و فرمانروائی برای
پروردگار عالم حق و درست است(ملک الحق) زیرا از مخلوقات خود بالاتر و فراتر
است(فتعالی الله) هیچ اله و معبود و صاحبی غیر از او نیست(لا اله الا هو) و
هم اوست که بر کُرسی مدیریت با کرامت و بزرگواری و بخشش قرار دارد(رب العرش
الکریم) چنین توحیدی انسان را امیدوار و مطمئن و خوشحال میسازد و از
افسردگی و ناامیدی و ترس و اضطراب رهائی میبخشد.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
دو
کلمه دعا
وَقُل رَّبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ
مؤمنون ۱۱۸
و بگو: «پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی!
توضیح:
در این آیه قران نحوه دعا کردن را به ما میآموزد و میفرماید بگو (قل) پس
باید پیوسته گفت و خواست یعنی انسان دعای خود را از سطح قلبی به زبان آورد
و بگوید و بخواهد و همین گفتن ارتباط او را با پروردگار هموار میکند و
انسان مسئولیت خودش را در این خواستن میشناسد و سهم خود را مییابد و
انجام میدهد (عمل). حالا چه بگوئیم. خداوند در اینجا دو کلمه را به ما میآموزد
اولین خواسته انسان پاک کردن آثار کارهای بد گذشته است (غفران) و دوم بخشش
فراوان از سوی پروردگار( رحمت) و این یعنی رسیدن به اوج بندگی و در کنار
خدا بودن است زیرا میدانند که خدای متعال منبع و سرآغاز تمام رحمتها و
نعمتهاست.
سعدی:
خدایا به ذات خداوندیت
به اوصاف بی مثل و مانندیت
به لبیک حجاج بیتالحرام
به مدفون یثرب علیهالسلام
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
به پاکان کز آلایشم دور دار
وگر زلتی رفت معذور دار
به پیران پشت از عبادت دو تا
ز شرم گنه دیده بر پشت پا
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
ور از جهل غایب شدم روز چند
کنون کامدم در به رویم مبند
نام
خدا در شروع و پایان کارها
وَقَالَ ارْكَبُوا فِيهَا بِسْمِ اللَّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ
رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ
هود ۴۱
او گفت: «به نام خدا بر آن سوار شوید! و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او
کنید، که پروردگارم آمرزنده و مهربان است!»
توضیح:
سرگذشت حضرت نوح(ع) و سوار شدن بر کشتی نجات با مؤمنین است و خداوند به
آنان میفرماید با نام و یاد خداوند سوار و پیاده شوید پس اولأ انسان کشتی
نجات را در زندگی خود پیدا کند و ثانیأ همیشه به یاد خدا و دستورات او باشد
. این راهنمائی برای زندگی ماست و فقط گفتن لفظ نیست بلکه همه کارهایمان
موقع شروع و پایان با نام خدا و در چهارچوب دستورات خدا باشد. پس زمانی که
ما کاری را آغاز میکنیم ، شروع و پایانش تفاوتی ندارد زیرا همیشه در سیستم
الهی هستیم و همیشه باید از او کمک بطلبیم و بیاد او بودن یعنی به قانون او
احترام بگذاریم و آنرا عمل کنیم و از خطوط قرمز او عبور نکنیم تا آثار
لغزشهای ما پاک گردد (مغفرت) و از رحمت و نعمت او برخوردار شویم زیرا فقط
خداست که (غفور) و (رحیم) است.
سعدی:
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
بار خدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
ما نتوانیم حق حمد تو گفتن
با همه کروبیان عالم بالا
سعدی از آنجا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو وهم کی رسد آنجا
انفاق
و نذر
وَمَا أَنفَقْتُم مِّن نَّفَقَةٍ أَوْ نَذَرْتُم مِّن نَّذْرٍ فَإِنَّ
اللَّهَ يَعْلَمُهُ وَمَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنصَارٍ
بقره ۲۷۰
و هر چیز را که انفاق میکنید، یا (اموالی را که) نذر کردهاید خداوند آنها
را میداند. و ستمگران یاوری ندارند.
توضیح:
قران در اینجا دو مورد از پرداختن در راه خدا را به ما میآموزد ، (انفاق و
نذر) و انفاق پرداختهائی است که حفرات فقر را در اجتماع پر میکند و فاصله
طبقاتی را از نظر اقتصادی کاهش میدهد و نذر بخششهائی است که با نیت قبلی و
برنامهریزی شده و بصورت عهدی با خدای متعال انجام میگیرد. میفرماید بهر
شکل این کمکها را به مستمندان بدهید یعنی آشکار باشد با نهان از روی ریا
باشد یا با صداقت قلبی خداوند از جزئیات آن آگاه است و قران عدم انفاق و
بخشش را در اجتماع ظلم و ستم به خود و دیگران میداند و اینکه هیچ یاوری
برای اینگونه انسانها وجود ندارد و این مال موقتی دنیا هیچ کمکی برای آنان
نیست کما اینکه در طول تاریخ بسیار دیده و شنیدهایم.
سعدی:
کسی خُسبد آسوده در زیر گل
که خُسبند از او مردم آسوده دل
زر و نعمت اکنون بده کان تست
که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
نخواهی که باشی پراگنده دل
پراگندگان را ز خاطر مهل
پریشان کن امروز گنجینه چُست
که فردا کلیدش نه در دست تست
تو با خود ببر توشه خویشتن
که شفقت نیاید ز فرزند و زن
کسی گوی دولت ز دنیا برد
که با خود نصیبی به عقبی برد
به حال دل خستگان در نگر
که روزی دلی خسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
صدقات
إِن تُبْدُوا الصَّدَقَاتِ فَنِعِمَّا هِيَ وَإِن تُخْفُوهَا وَتُؤْتُوهَا
الْفُقَرَاءَ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَيُكَفِّرُ عَنكُم مِّن سَيِّئَاتِكُمْ
وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ
بقره ۲۷۱
اگر انفاقها را آشکار کنید، خوب است! و اگر آنها را مخفی ساخته و به
نیازمندان بدهید، برای شما بهتر است! و قسمتی از گناهان شما را میپوشاند و
خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است.
توضیح:
صدقات از ریشه صدق و راستی است و مالی است که انسان از روی صدق و صفا و طیب
خاطر به مستمندان میدهد. میفرماید اولأ در زندگی صدقه بدهید که نوعی
انفاق و گذشتن از مال است و ثانیأ میتواند آشکار یا نهان باشد و در هر
صورت اگر از روی اخلاص و حقیقت باشد مورد قبول خداوند است. البته کمکهای
آشکار تأثیر آموزشی در اجتماع دارد و بقیه ثروتمندان را تشویق به اینکار میکند
به شرط اینکه از ریا و تظاهر بدور باشد و از طرف دیگر صدقات مخفی باعث حفظ
آبروی فرد مستمند میگردد و انسان خیّر از صدق و صفای بیشتری بهره میبرد.
بعد میفرماید با اینکار آثار گناهان انسان پاک میگردد( یُکَفّر) زیرا
گوئی با تغییر نگرش انسان در زندگی و یافتن آرامش فکری ، اثرات گناهان قبلی
در وجود انسان محو میشود و تکتک سلولهای آدمی تسویه میگردند زیرا به
خدائی ایمان دارد که از کوچکترین کارهای او باخبر است.
پروین اعتصامی:
ای دوست، تا که دسترسی داری
حاجت بر آر اهل تمنا را
زیراک جستن دل مسکینان
شایان سعادتی است توانا را
اهمیّت
زمان
وَالْعَصْرِ
عصر ۱
به عصر سوگند،
توضیح:
در این آیه کوتاه و پرمعنی خدای متعال به عصر سوگند میخورد. حرف (و) را
نشانه سوگند و اهمیّت میدانند. عصر به معنی فشردن است و عصاره نیز بر همین
معنا است. به زمان و تاریخ هم عصر گویند چون اعمال انسان در آن فشرده میشود.
به پایان روز نیز عصر گفته میشود چون فرصت انسان برای کار کردن فشرده میگردد
و کل عمر انسان نیز عصری خواهد داشت که باید به آن بیاندیشد.
بر طبق نظریه علمی از لحظه شروع بیگبنگ و انفجار بزرگ، (زمان ) برای
یونیورس آغاز گشته و همچنان با ادامه انبساط در کائنات ( زمان )ادامه دارد
و هر لحظه میلیاردها ستاره و کهکشان در حال تولد هستند. پس خداوند با این
سوگند به ما اهمیت خلقت یونیورس و سپس عمر خودمان که بسرعت در حال گذر است
را گوشزد میکند و اینکه از آن حاصلی برگیریم و به پایان آن و عالم دیگر
ایمان بیاوریم. از سوی دیگر سعی کنیم در پایان زندگی فشردهِ عمر و عصارهِ
زندگی ما با خیر و برکت باشد تا در عالم دیگر سربلند و خوشبخت باشیم.
سعدی:
ای که پنجاه رفت و در خوابی
مگر این پنج روزه دریابی
بس بگردید و بس بخواهد گشت
بر سر ما سپهر دولابی
تو ممیز به عقل و ادراکی
نه مکرم به جاه و اَنسابی
جای گریهست بر مصیبت پیر
تو چو کودک هنوز لعابی
دعا کردن
مؤمنین
رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِن ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا
وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ
رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ يَوْمَ يَقُومُ
الْحِسَابُ
ابراهیم ۴۰، ۴۱
پروردگارا: مرا برپا کننده نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)،
پروردگارا: دعای مرا بپذیر!
پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا میشود،
بیامرز!
توضیح:
دعای حضرت ابراهیم(ع) از خداوند است که قران به ما نیز یاد میدهد تا
اینگونه دعا کنیم. اول اینکه همیشه با منشأ و عامل هستی متصل باشیم و این
خواستن انسان را وامیدارد که کوشش کند و اتصال دائمی خود را از دست ندهد و
موجب این وصلشدن از سوی خداوند قرار گیرد، برای فرزندان و نوادگان هم این
دعا انجام میشود (مقیم الصلاة) و خواندن نماز های پنجگانه بهترین نمونه
این اتصال است. پس با این دعا و خواستن انسان مصمم میشود سهم خود را در
ارتباط با خداوند انجام دهد و از پروردگار خود توفیق عمل میخواهد. در آخر
تقاضای غفران و پاک شدن آثار گناه برای روز برپاشدن حساب است یعنی پاک شدن
آلودگیهای فکری و عملی و خالص گشتن که از همین دنیا آغاز میگردد و این
خواستن نه تنها برای خود انسان بلکه برای همه مؤمنین و پدران و مادر ان است.
در اینصورت است که اجتماعی از صلح و آرامش و ایمان و دوستی برقرار میگردد
و در روز حساب نیز چنین انسانی سربلند و شایسته است.
خدايا به يكتا وجودت قسم
به عدل و به داد و به جودت قسم
به يومت به ليلت به ماهت به سال
به زيبائي تار و پودت قسم
به شب زنده داران عارف خصال
كه هستند مست سجودت قسم
سعید آمده سر بدرگاه تو
به نیروی پاک شنودت قسم
بده رحمتي بندگان رهت
زيان كرده ايم اي به سودت قسم
ایمان و
آرامش قلبی
الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا
بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
(رعد ۲۸)
کسانی که ایمان آوردهاند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه
باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مییابد!
توضیح:
ایمان از ریشه امنیت است، پس انسان مؤمن به یاد خدا است یعنی صفات خدا را
میشناسد و خود را چنان مییابد و در محدوده امنیت قرار میگیرد و لذا افکار
شیطانی و ترس و اضطراب در او راه ندارد. البته این انسان مؤمن ایمان را در
عمل نیز ثابت میکند تا قلبش آرامش یابد و در امنیت قرار گیرد و اجتماع
اطرافش را هم در امنیت قرار دهد و ظلم و ستم به افراد دیگر نمیکند. ذکر
خدا یعنی شناخت و یادآوری صفات خداوند و آنها را در خود داشتن و بکار بردن
و به رنگ خدا درآمدن و معنی و مقصود زندگی را یافتن است و لذا ذکر خدا فقط
زبانی نیست بلکه ابتدا قلبی و سپس عملی است و چنین است که ایمان باعث
خوشبختی میشود ، انسان مؤمن مشکلات و مصائب را کوهی تسخیرناپذیر نمیبیند
چون همیشه یک نیروی قوی و شکستناپذیر را در کنار خود احساس میکند و
پشتیبان خود میداند.
دل آرام گیرد بیاد خدا
خدائی که باشد نگاهش به ما
خدائی که هر لحظه در پیش ماست
چو غافل شوم او ز مهرش نه کاست
خداوند روزی دِه مهربان
خداوند رحمان به هر دو جهان
خانواده جديد
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ
وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ
حجرات ۱۰
مؤمنان برادر یکدیگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتی دهید و تقوای الهی
پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید!
توضیح:
ایمان از ریشه امنیت و سرزمین امن است. انسان مؤمن وارد این سرزمین میشود و
خانواده جدیدی پیدا میکند افراد غریب و حتی دشمن در این خانواده برادر
میشوند (اخوه) و ثروت و امکانات و مقامات دنیائی در این شهر جدید نقشی برای
جدا کردن مردمان ندارند، همه با هم برادر و خواهرند زیرا همه هدف بزرگتری
را مینگرند و لذا درد هر کس درد همه است. در این سرزمین انسان مؤمن خود را
فراموش میکند و تمام سعی و کوشش او در صلح و آشتی و کاهش غم و اندوه بین
افراد این خانواده است(فاصلحوا بین اخویکم) و حتی این مهر ومحبت و گذشت و
ایثار به افراد خارج از این خانواده هم سرایت میکند و انسان مؤمن یاد میگیرد
که به همنوع خود با هر اندیشهای خدمت کند و حتی به حیوانات و گیاهان هم
عشق بورزد و به آنها کمک کند پس دامنه این سرزمین بزرگ و بزرگتر میگردد.
انسانیت و انسان دوستی از این شهر آغاز میشود و جمعیت آن پیوسته رشد مییابد،
آدمیان گروهگروه به این سرزمین میپیوندند و چنین شهری (مدینه فاضله) میگردد
و موجب رحمت و نعمت دائمی پروردگار واقع میگردد (لعلکم ترحمون).
سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
مالک
آگاه
أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا
أَنتُمْ عَلَيْهِ وَيَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا
عَمِلُوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
نور ۶۴
آگاه باشید که برای خداست آنچه در آسمانها و زمین است؛ او میداند آنچه را
که شما بر آن هستید، و (میداند) روزی را که بسوی او بازمیگردند؛ و (در آن
روز) آنها را از اعمالی که انجام دادند آگاه میسازد؛ و خداوند به هر چیزی
داناست!
توضیح:
کهکشان ما(راه شیری) بیش از ۲۰۰ میلیارد ستاره و سیاره دارد و تاکنون بیش
از ۲۰۰ میلیارد کهکشان دیگر را شناسائی کردهاند و علم فضاشناسی میگوید
این تنها ۵ درصد یافتنیهای کائنات است. میفرماید مالک حقیقی این مجموعه
عظیم خداوند است (خودش آنها را خلق کرده و خودش مدیریت میکند) و جالب
اینکه زمین را در کنار تمام آسمانها قرار میدهد و این اهمیت وجود انسان را
بر روی زمین میرساند. این خدا که خالق انسان است از تمام جزئیات زندگی او
با خبر است ( ما انتم علیه) ، انسانها معمولأ پیشینه دور خود را فراموش میکنند
اما در قیامت( یوم یرجعون الیه) این خدا و سیستم ثبت و ضبط دقیق اوست که ما
را از آنچه کردهایم آگاه میسازد(فینبئهم) چون اوست که بر هر وجودی( شئ)
بسیار آگاه است(علیم). ایمان به چنین پروردگاری و چنین روز حسابی انسان را
متوجه اعمال خود میسازد و برای تصاحب موقتی پارهای از این دنیا ستم روا
نمیدارد.
سعدی:
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
ور از جهل غایب شدم روز چند
کنون کامدم در به رویم مبند
شناخت
آفریدگار
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا
وَلَمْ يَكُن لَّهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ
فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا
فرقان ۲
خداوندی که حکومت آسمانها و زمین از آن اوست، و فرزندی برای خود انتخاب
نکرد، و همتایی در حکومت و مالکیّت ندارد، و همه چیز را آفرید، و به دقّت
اندازهگیری نمود!
توضیح:
میفرماید مدیریت کائنات در دستان خداوند است (مُلک) پس قوانین او بر عالم
حکمفرماست و ما بهتر است مانند سایر موجودات این نظام و سیستم را بشناسیم و
تابع آن باشیم هر چند انسان این اختیار را دارد که راه مخالف برود. این
پروردگار مثل و مانند و خانواده ندارد زیرا یک هستی ازلی و ابدی و فراگیر
است و تصور فرزند و شریک برای او خندهدار است. بعد میفرماید او آفریدگار
همه چیز است(کل شئ) و بر هر پدیدهای اندازه و مقدار گذاشته است( فقدره
تقدیرا) پس خلقت متعادل است و ناهمگونی ندارد و تمام علوم در تمام رشتههای
علم در حال حاضر به این نکته رسیدهاند که آفریدگان موزوناند و اگر غیر از
این بود زندگی ادامه نمییافت و مهلتی برای انسان نبود.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
توبهپذیر
أَلَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ
وَيَأْخُذُ الصَّدَقَاتِ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
توبه ۱۰۴
آیا نمیدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش میپذیرد، و صدقات را میگیرد،
و خداوند توبهپذیر و مهربان است؟!
توضیح:
میفرماید در نظام الهی همیشه راه توبه و بازگشت باز است و تنها خداوند و
ایمان به او و بکار بردن دستورات اوست که آثار گناه را در جسم و روح انسان
پاک میکند و او را یه آیندهای بهتر امیدوار میسازد پس لفظ گفتن کافی نیست
بلکه بایستی عملأ انسان دگرگون شود. بعد موضوع صدقات را گوشزد میکند و میدانیم
صدقه مالی است که انسان با صدق و صفا و راستی در راه خدا به مستمندان می
دهد و پروردگار عالم میگوید من پذیرنده صدقات شما هستم ( یأخذ الصدقات) و
اهمیت احترام به مستمندان روشن میگردد. بنابراین انجام کارهای خیر و اطعام
مساکین در راه خدا در پذیرش توبه مؤثر است و این چنین انسان در عمل خود را
پاک میکند و از آلودگیهای قبلی رها میشود و با این بازگشت (انسان تازهای )میگردد.
در خاتمه دو صفت زیبای خداوند را به ما یادآوری مینماید که (التوّاب ) است
یعنی بسیار توبهپذیر و آماده تحول انسانهاست و دیگر (الرحیم) که بحال
بندگان خود بسیار مهربان و دلسوز است و خیر و سعادت آنها را میخواهد.
سعدی:
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
بزرگداشت
مساجد
إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ
الْآخِرِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَلَمْ يَخْشَ إِلَّا
اللَّهَ فَعَسَىٰ أُولَٰئِكَ أَن يَكُونُوا مِنَ الْمُهْتَدِينَ
توبه ۱۸
مساجد خدا را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و روز قیامت آورده، و
نماز را برپا دارد، و زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد؛ امید است چنین
گروهی از هدایتیافتگان باشند.
توضیح:
منظور از تعمیر مساجد فقط ساختن آنها نیست بلکه رفت و آمد مکرر و بزرگداشت
و استفاده از آنهاست. میفرماید فقط مردمانی که به خدای واحد ایمان دارند (توحید)
و روز بازاپسین را برای حساب کارهای خود در نظر میگیرند( معاد) و پیوسته
رویکرد به خداوند دارند و نماز میخوانند(صلاة) و به مردمان دیگر هم کمک میکنند(زکاة)
یعنی دستورات پیامبران را اجرا میکنند (نبوت) و البته انسانهائی که از
نافرمانی پروردگار خود بیم دارند و مرزهائی را در زندگی رعایت میکنند حق
دارند مساجد را بسازند و تعمیر و توسعه دهند و زنده نگهدارند چون احتمال
فریب و نیرنگ در آنان نیست و در آخر میفرماید این گروه میتوانند امید به
هدایت داشته باشند یعنی نیت پاک و عمل صالح با هم کارساز است.
سعدی:
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آگندهتر
تهیدست را دل پراگندهتر
دارائی
و فرزند
فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ
اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَتَزْهَقَ
أَنفُسُهُمْ وَهُمْ كَافِرُونَ
توبه ۵۵
و (فزونی) اموال و اولاد آنها، تو را در شگفتی فرو نبرد؛ خدا میخواهد آنان
را به وسیله آن، در زندگی دنیا عذاب کند، و در حال کفر بمیرند!
توضیح:
میفرماید به مال دنیا و فرزندانِ اشخاص بیدین با تعجب و حیرت نگاه نکنید
زیرا این قانونمندی خداست که دنیا و هرچه مربوط به آنست اگر هدف شود و خدا
فراموش گردد خود باعث عذاب و دغدغه خاطر و اضطراب است و چنین انسانهائی
لحظهای آرامش ندارند چون پایان زندگیِ خود را پایان دنیا میدانند و اهداف
بالاتری را نمیبینند و روز و شب در فکر نگهداری و افزودن دنیای خود هستند.
حتی در لحظه خداحافظی از دنیا نیز با غم و اندوه و البته ندیدن حقیقت(کفر)
از این جهان بسوی خداوند عالم میروند و چه بهتر که تا وقت است بیدار شوند.
مرحوم پدر:
عمر گوئی چو باد در گذر است
در مسیر زمانه ره سپر است
خبر قابلی گر اینجا نیست
با خبر باش کآنطرف خبر است
جای اعمال صالح است آنجای
جای عرفان نه جای زور و زر است
مادر آنجا به یاد دختر نیست
پدر آنجا فراری از پسر است
هر کس آنجا بفکر خویشتن است
نه برادر نه مادر و پدر است
اینهمه زرق و برق بیهوده است
مرهمی نیست آتش جگر است
رسته را بو که حق بیامرزاد
ز این کلامی که بهتر از گهر است
سرزمین
امن
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ
يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ
الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ
أُولَٰئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
توبه ۷۱
مردان و زنان باایمان، یار و یاور یکدیگرند؛ امر به معروف، و نهی از منکر
میکنند؛ نماز را برپا میدارند؛ و زکات را میپردازند؛ و خدا و رسولش را
اطاعت میکنند؛ بزودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرارمیدهد؛ خداوند توانا
و حکیم است!
توضیح:
میفرماید مردان و زنانی که در سرزمین امنیت وارد شدهاند با هم دوست هستند
و بفکر سعادت یکدیگرند. از جمله خصوصیات ساکنان این سرزمین رویکرد بخدا در
تمام لحظات زندگیست(یقیمون الصلاة) یعنی خدا را فقط در نمازهای پنجگانه
جستجو نمیکنند بلکه همه کارهایشان در همه اوقات خدائی و برای خشنودی خداست.
دیگر اینکه تمام دارائی خود را برای خود نمیخواهند و سهمی از آن را به
مستمندان میدهندو این نیز پیوسته و همیشگی است (یؤتون الزکاة). در زندگی
مطیع دستورات پروردگار خود و پیامبر او هستند یعنی از کبر و خودپسندی و کفر
دوری میکنند و دنیا را ابدی نمیبینند و یقین دارند که نزد خالق خود برمیگردند.
بعد می فرماید ساکنان این سرزمین مورد رحمت و سعادت و آرامش از سوی خداوند
قرار میگیرند( سیرحمهم الله) و آنان میدانند که سکان این کشتی بدست
خداوند است( عزیز حکیم).
سعدی:
چو روزی به سعی آوری سوی خویش
مکن تکیه بر زور بازوی خویش
چرا حق نمیبینی ای خودپرست
که بازو بگردش درآورد و دست؟
چو آید به کوشیدنت خیر پیش
به توفیق حق دان نه از سعی خویش
تو قائم به خود نیستی یک قدم
ز غیبت مدد میرسد دم به دم
مرگ
پایان نیست
الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ
عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ
ملک ۲
آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر
عمل میکنید، و او شکستناپذیر و بخشنده است.
توضیح:
میفرماید مرگ هم نوعی از (هستی) است زیرا خلق میشود و وجود دارد( خلق
الموت) ، پس مرگ ، نیستی و پایان نیست بلکه مرحلهای از مراحل مسافرت انسان
بسوی خداوند است و همه از آن گذر میکنند و جالب است که خلقت مرگ را قبل از
حیات میگوید پس مرگ نیز مرحله مهمی است. بعد میفرماید این زندگی محل
آزمایش آدمیست( لیبلوکم) و میدانیم که ابتلاء گذاشتن سنگهای مختلف در آتش
است تا مواد گرانقیمت آن پدیدار گردد. پس حیات ما بیهوده نیست و هدفی در آن
قرار دارد و سعادتمند آنانکه این هدف را درمییابند و سرگرم دنیا نمیشوند.
در اینجا دو صفت از صفات الهی آورده شده است و آن (عزیز و غفور) است. (عزیز
)یعنی نمیتوان از زیر قدرت و قانونمندی و سیستم یکپارچه پروردگار جائی رفت
و رها گشت ، (غفور) یعنی ناامید نشوید و اگر هدف را بیابید آثار کدورتهای
گذشته پاک میگردد زیرا خالق انسان که مدیریت جهان او را هم بعهده دارد
بسیار بخشنده است و مکررأ خطاها را نادیده میگیرد و با نیروهای مختلف خود
آلودگیهای جسمی و روحی را پاکیزه میگرداند.
مولانا:
مرگ اگر مرد است آید پیش من
تا کشم خوش در کنارش تنگ تنگ
من از او جانی برم بیرنگ و بو
او ز من دلقی ستاند رنگ رنگ
دست را بر چشم خود نه گو به چشم
چشم بگشا خیره منگر دنگ دنگ
فروتنی
در برابر خدا
إِنَّ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُم بِالْغَيْبِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ
وَأَجْرٌ كَبِيرٌ
ملک ۱۲
کسانی که از پروردگارشان در نهان بیم دارند، مسلّماً آمرزش و پاداش بزرگی
دارند!
توضیح:
خشیت به معنی فروتنی در مقابل یک عظمت بعد از شناخت آن عظمت است. میفرماید
کسانی که پیوسته حتی در نهان پروردگار خود را میشناسند و در مقابل او و
دستورات او سر تعظیم فرومیبرند و مغرور و متکبر نیستند و از نافرمانی او
بیم دارند( یغشون ربهم بالغیب) آثار خطاها و لغزشهای گذشته این افراد پاک
میشود (مغفرت) و پاداش بزرگی در انتظارشان است. این پاداش از همین دنیا
بصورت آرامش و شادی آغاز میگردد و در جهان دیگر ادامه یافته و بشکلی که
توان درک آنرا نداریم افزایش مییابد(اجر کبیر).
سعدی:
مگر بویی از عشق مستت کند
طلبکار عهد الستت کند
به پای طلب ره بدان جا بری
وزان جا به بال محبت پری
بدرّد یقین پردههای خیال
نماند سراپرده الا جلال
دگر مرکب عقل را پویه نیست
عنانش بگیرد تحیر که بیست
در این بحر جز مرد داعی نرفت
گم آن شد که دنبال راعی نرفت
درود
بر پیامبرص
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا
الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
احزاب ۵۶
خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، بر
او درود فرستید و سلام گویید و کاملاً تسلیم (فرمان او) باشید.
توضیح:
این آیه مبارک را مسلمانان بعد از نمازهای خود میخوانند و بر پیامبر
بزرگوار (ص) درود میفرستند. میفرماید وجود گرانبهای پیامبر اسلام مورد
توجه و رویکرد خدای متعال و مجموعه فرشتگان یعنی نیروهای دستاندرکار عالم
است که همراه با ارسال رحمت و تأئید میباشد(یصلون علی النبی) ، به ما نیز
دستور رویکرد و قبول دعوت آن بزرگوار و استقبال و استمداد از دستوراتش را
داده اند(صلوا علیه). پس ذکر صلوات و فرستادن درود و سلام تنها با زبان
کافی نیست و بایستی رویکرد واقعی به آن بزرگوار همراه با شناخت و اجرای
دستوراتش را داشته باشیم.
سعدی:
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
پایداری
در بینش توحیدی
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ
عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا
بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ
فصلت ۳۰
به یقین کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت
کردند، فرشتگان بر آنان نازل میشوند که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت
باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است!
توضیح:
میفرماید تنها گفتن توحید با زبان کافی نیست بلکه باید آنرا عمل کرد (ثم
استقاموا) یعنی توحید در تمام حالات و لحظات انسان حضور داشته باشد و واقعأ
به آن مؤمن باشد ، یعنی انسان در اوقات خلوت و تنهائی خدا را در کنار خود
حس کند و همان باشد که در جمع دیگران است. بر چنین انسانی فرشتگان و
نیروهای هستی سرازیر میشوند و در خدمت اویند و زندگی او با رشد و موفقیت و
سلامت به پیش میرود و چنین است که هیچ ترس و اضطراب و غم و اندوهی در این
گونه انسانها وجود ندارد و سراپا شادی و امید هستند و مسلمأ سعادت ابدی و
بهشت موعود را در ادامه مسافرت خود انتظار میکشند.
سعدی:
بنده وار آمدم به زنهارت
که ندارم سلاح پیکارت
متفق میشوم که دل ندهم
معتقد میشوم دگربارت
مشتری را بهای روی تو نیست
من بدین مفلسی خریدارت
غیرتم هست و اقتدارم نیست
که بپوشم ز چشم اغیارت
گر چه بی طاقتم چو مور ضعیف
میکشم نفس و میکشم بارت
تو ملولی و دوستان مشتاق
تو گریزان و ما طلبکارت
چشم سعدی به خواب بیند خواب
که ببستی به چشم سحارت
بشارت
بادها
وَهُوَ الَّذِي أَرْسَلَ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ
وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا
فرقان ۴۸
او کسی است که بادها را بشارتگرانی بصورت جلودار رحمتش فرستاد، و از آسمان
آبی پاککننده نازل کردیم.
توضیح:
امروزه میدانیم که بادها از تغییر درجه حرارت بین دریا و خشکی ایجاد شده و
چه نقش مهمی در کره زمین دارند و در اینجا قران میفرماید این خدای متعال
است که با ایجاد نظام خلقت در زمین بادها را ارسال مینماید و این بادها
دارای بشارت و مژده از رحمتهای بیشمار بعدی خداوند هستند ( بشری بین یدی
رحمته) و باز میدانیم که این رحمت بصورت حرکت ابرها در نقاط مختلف زمین و
ریزش باران پاک و زلال است(ماء طهورا) و یا جابجائی گرده گیاهان و البته
طبق دانش امروز فوائد بیشمار دیگری نیز برای بادها ذکر شده که موجب ادامه
حیات در روی کره زمین میباشد.
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
دریاهای
شیرین و تلخ
وَهُوَ الَّذِي مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ هَٰذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ وَهَٰذَا مِلْحٌ
أُجَاجٌ وَجَعَلَ بَيْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
فرقان ۵۳
او کسی است که دو دریا را در کنار هم قرار داد؛ یکی گوارا و شیرین، و دیگر
شور و تلخ؛ و در میان آنها برزخی قرار داد تا با هم مخلوط نشوند (گویی هر
یک به دیگری میگوید:) دور باش و نزدیک نیا!
توضیح:
(مرج )به معنی مخلوط شدن و کنار هم قرار گرفتن است و (عذب )یعنی گوارا و (فرات
)یعنی خوش طعم و (ملح )یعنی شور و (اجاج )یعنی تلخ و در اینجا خداوند از
قدرت و لطافت بیحد و مرز خود میگوید و آن عدم یکی شدن و بهمآمیختگی دو
مجموعه آبی است. مجموعه رودخانهها با آب شیرین و گوارا و مجموعه دریاها با
آب شور و تلخ که با قوانین خداوند در طبیعت از هم جدا میمانند هر چند در
کنار هم هستند مانند جریان رودخانهها که تا کیلومترها بدون تغییر در دریا
جلو میروند و این بعلت اختلاف وزن مخصوص و حرارت آنهاست و حتی میتوان خط
فاصل آنها را از بالا به تماشا نشست ولی بعد از مخلوط شدن مجددأ با همین
قوانین الهی بصورت بخار و ابر و آب گوارا درمیآید. این دو مجموعه در طبیعت
مشغول خدمت رسانی هستند تا زندگی ادامه یابد ولی هرگز بهم نمیآمیزند(حجرأ
محجورا). این شیرینی و تلخی در اجتماع انسانی نیز بصورت ایمان و کفر وجود
دارد که گاهی در کنار هم مثلأ در یک خانواده هستند ولی هرگز به یک راه نمیروند
که البته با اختیار و انتخاب خودشان است و چنین است که در دنیا و آخرت
متفاوتند.
مولوی:
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
نیکوان را هست میراث از خوشاب
آن چه میراث است اورثنا الکتاب
هر که را با اختری پیوستگیست
مر ورا با اختر خود همتگیست
طالعش گر زهره باشد در طرب
میل کلی دارد و عشق و طلب
ور بود مریخی خونریز خو
جنگ و بهتان و خصومت جوید او
رنگهای نیک از خُمّ صفاست
رنگ زشتان از سیاهابهٔ جفاست
صبغة الله نام آن رنگ لطیف
لعنة الله بوی این رنگ کثیف
بهترین
پشتیبان
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ
وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا
فرقان ۵۸
و توکّل کن بر آن زندهای که هرگز نمیمیرد؛ و تسبیح و حمد او را بجا آور؛
و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!
توضیح:
میفرماید انسان در این دنیا پشتیبان میخواهد و بهترین پشتیبان تو خدای
متعال است زیرا همیشه زنده و پایدار است( حی الذی لایموت) بقیه پشتیبانان
ضعیفند و زوال دارند چون مادی و دنیائی هستند. بعد میفرماید حال که
پشتیبان خود را شناختی در خدمت او باش و دستوراتش را بکار ببر و برای او
خدمتی در جهان انجام بده( سبح بحمده) و بدان که او از تمامی خطاهای بندگانش
آگاه است چون محیط بر این عالم است و نظام جهان را او برپا نهاده است و لذا
از آثار اعمال انحرافی انسانها (ذنوب عباده) بسیار آگاه و خبیر است یعنی
اگر انسان کوشش کند آنها را پاک میکند و گرنه باید پاسخگوی کوچکترین آنها
هم باشد.
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
نور ایمان
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ
وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا
نساء ۱۷۴
ای مردم! دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ و نور آشکاری به سوی
شما نازل کردیم.
توضیح:
روی سخن با همه مردم است که با ارسال پیامبران و کتب الهی (برهان) یا دلیل
و حجت واضح برای ایشان آمده است و لذا با تفکر و بینش در نظام عالم میتوان
این برهان را حس کرد و حضور خداوند و قدرت او را در زندگی دید و این مانند
نوری برای انسان است و قابل دیدن و حس کردن است و راه تاریک انسان را روشن
میکند و دلیل وجود خالق هستی است. البته خود قران بهترین نشانه این نور
است و گویای حقایق عالم هستی است بشرط آنکه خوانده و فهمیده شود.
بقول الکسیس کارل جراح معروف فرانسوی : ایمان و مذهب قدرت درونی و نور
معنوی و آرامش توصیف نشدنی به انسان میدهد.
Religion brings to man an inner strength, spiritual light, and ineffable
peace.
Alexis Carrel (1873-1944 )French surgeon and Biologist , Nobel prize
winner 1912(Vascular Suturing and Perfusion Pump)
بخشش
گناهان
قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا
تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ
جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
زمر ۵۳
بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید
نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
توضیح:
این آیه شریفه بسیار امیدوارکننده است و نوید رحمت و مغفرت الهی را برای
بندگان دارد.
منظور از اسرافکردن به خود، گناهانیست که انسان در حق خود انجام میدهد و
سلامتی و امنیت خود را به خطر میاندازد(اسرفوا علی انفسهم) و خدای متعال میفرماید
از رحمت و بخشش او مأیوس نشوید زیرا امکان عفو و بخشش همه گناهان وجود
دارد(لا تقنطوا من رحمت الله). خداوند خود را بسیار آمرزنده و مهربان
مینامد و بشارت بخشندگی همه گناهان را میدهد. البته این بخشش به خود
انسانها هم مربوط میشود و اینکه متوجه آن گناه بشوند و دست از ادامه انجام
آن بردارند و در التیام آن بکوشند و از اسراف در مورد خود باز ایستند .
غفور به معنی بینهایت پاککننده و رحیم به معنی بینهایت بخشنده و مهربان
است.
سعدی:
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز
عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن
پروردگار
بخشنده
وَالَّذِي هُوَ يُطْعِمُنِي وَيَسْقِينِ
شعراء ۷۹
و کسی که مرا غذا میدهد و سیراب مینماید،
توضیح:
حضرت ابراهیم(ع) میفرماید او خدائیست که شرائط تولید آب و غذا را در زمین
فراهم کرده و اکنون انسان از آن بهره میبرد. امروزه علم به ما میگوید که
۴/۵ میلیارد سال قبل زمین کره آتشینی بوده که از جمع شدن سنگهای سرگردان در
منظومه شمسی شکل میگیرد و طی میلیونها سال بتدریج پوسته خارجی آن با ورود
آب توسط هجوم ستارههای دنبالهدار سرد گشته و اقیانوسها شکل گرفتهاند و
از ۳/۸ میلیارد سال قبل ابتدا DNA و سپس موجودات تکسلولی در دریاها بوجود
آمده و به گیاهان و حیوانات مختلف تکامل یافتهاند و چرخه تولید و تکثیر
باعث پیداشدن آب و غذا برای موجودات از جمله انسان میگردد. انسان خداشناس
همه این تحولات را از جانب پروردگار عالم میداند و زمانیکه غذا میخورد
یا آب مینوشد خدای خود را سپاس میگوید.
سعدی:
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا
از در بخشندگی و بنده نوازی
مرغ هوا را نصیب و ماهی دریا
قسمت خود میخورند منعم و درویش
روزی خود میبرند پشه و عنقا
حاجت موری به علم غیب بداند
در بن چاهی به زیر صخرهٔ صما
جانور از نطفه میکند شکر از نی
برگ تر از چوب خشک و چشمه ز خارا
شربت نوش آفرید از مگس نحل
نخل تناور کند ز دانهٔ خرما
بار خدایا مهیمنی و مدبر
وز همه عیبی مقدسی و مبرا
سعدی از آنجا که فهم اوست سخن گفت
ور نه کمال تو وهم کی رسد آنجا
مرگ
و زندگی از اوست
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ
شعراء ۸۱
و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند،
توضیح:
حضرت ابراهیم(ع) میفرماید خدای من خدائی است که مرگ و زندگی را رقم میزند.
انسان مرگ و زندگی طبیعت را در هر سال و در زمستان و بهار شاهد است در مورد
وفات و تولدهای آدمیان نیز همین صحنه ها مرتب تکرار میشود ، حتی در
کهکشانها هم مرگ و تولد ستارگان دیده میشود که توسط تلسکوپهائی مانند
پالومار در زمین و هابل در فضا دیده و ثبت میشود، پس این نیروی خداوند است
که این تغییر و تحول را در جهان انجام و ادامه میدهد در نتیجه حیات جاودان
پس از مرگ انسان نیز دور از واقعیت نیست و با دیدن این شواهد و قدرت ایمان
میتوان به آن رسید.
مولانا:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد
پندی
در تجارت
وَأَوْفُوا الْكَيْلَ إِذَا كِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ
الْمُسْتَقِيمِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا
اسراء ۳۵
و هنگامی که پیمانه میکنید، حق پیمانه را ادا نمایید، و با ترازوی درست
وزن کنید! این برای شما بهتر، و عاقبتش نیکوتر است.
توضیح:
میفرماید به پیمانه وفا کنید تا روزگار بر شما وفا کند. یعنی انسان با
وجدان آگاه درهر شغل و مقامی که هست بدون کم و کاست کالای خود را ارائه
دهد(از کارگر و معلم و پزشک و خلبان و غیره) و ذرهای فریب و حیله و کمفروشی
در کار او نباشد. قسطاس به معنی ترازو است پس باید ترازوی خود را مستقیم
کنیم یعنی سنجش و ارزیابی خود را در تدبیر امور و درک واقعیتها و همچنین در
تبادلات و داد و ستدها با راستی و درستی انجام دهیم و از کجروی و دروغ
پرهیز کنیم. میفرماید اینگونه زندگی بسیار بهتر است و عاقبت خوشتری دارد
یعنی اجتماع سالمتری میسازد پس شما هم در آن اجتماع خوشحالتر و سالمتر
هستید.
سعدی:
اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت بجای
که را دانش و جود و تقوی نبود
به صورت درش هیچ معنی نبود
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل
غم خویش در زندگی خور که خویش
به مرده نپردازد از حرص خویش
زر و نعمت اکنون بده کان تست
که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
ایمان
مصلحتی
فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ
فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ
عنکبوت ۶۵
هنگامی که سوار بر کشتی شوند، خدا را با اخلاص میخوانند (و غیر او را
فراموش میکنند)؛ امّا هنگامی که خدا آنان را به خشکی رساند و نجات داد،
باز مشرک میشوند!
توضیح:
صحبت از ایمان مصلحتی بعضی انسانهاست که در سختی و بیماری و ترس و خطر
خداشناس میشوند و از پروردگار خود نجات میطلبند زیرا فطرت پاک و الهی
انسان غیر از خدا نمیشناسد و قطعأ به خالق عالم روی میاورد(مانند ایمان
فرعون در لحظه غرق شدن) ، اما اگر خداوند آنها را از خطر رهائی دهد و به
آرامش و سلامتی برساند، ایمان خود را فراموش میکنند و به افکار شرکآلود
خود ادامه میدهند و مسلمأ این ایمان سعادتی را برای آنان به ارمغان نمیآورد.
شعر:
در مصیبت بفکر الهی ؟
ظلمتی گشته در پی ماهی ؟
در سلامت خدای را بشناس
جستجو کن بسوی او راهی
بخشیدن
لغزشها
وَالَّذِي أَطْمَعُ أَن يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ
شعراء ۸۲
و کسی که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد!
توضیح:
ابراهیم( ع) میفرماید خدای من خدائیست که قادر به پاک کردن آثار گناهان و
خطاهای من ( یغفر لی خطیئتی) در روز پاسخگوئیست ( یوم الدین) که منظور روز
قیامت است پس این امیدواری بزرگی برای شخص با ایمان است که از رحمت و بخشش
خدای خود حتی در آخرین لحظه ناامید نیست و پیوسته با امید زندگی میکند.
البته این (روز پاسخ )هر روز ما و هر لحظه ما نیز میتواند باشد و امروزه
میدانیم که چه مکانیسمهای پیچیدهای در بدن انسان و در طبیعت برای پاک
کردن آثار بدخوریها و بد کرداریهای او پیوسته در کار است. پس شناخت خداوند
و ایمان به پروردگار ، شناخت و ایمان به واقعیت جهان و خالق عالم است و
باعث امید و اطمینان و پیشرفت برای انسان میشود.
سعدی:
اگر حاجتی داری این حلقه گیر
که سلطان از این در ندارد گزیر
برو خوشه چین باش سعدی صفت
که گردآوری خرمن معرفت
بخشش و نه
ریخت و پاش
وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا
تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا
اسراء ۲۶
و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و
هرگز اسراف و تبذیر مکن،
توضیح:
در اینجا دستور رسیدگی به اقوام و خویشاوندان بینوا و مستمند در جامعه ( ذا
القربی حقه و المسکین) و مسافران در راه مانده ( ابن السبیل)و یا برای
خانواده آنانکه در راه خدا تلاش میکنند مانند شهداء و اسراء و پرداختن کمک
به آنان است و این بعنوان یک حق بر عهده انسان است( حقه). نکته دیگری که میفرماید
اینکه زیادهروی نکنید ( لا تبذر ) و کلمه تبذیر از ریشه بذر به معنی
پاشیدن دانه و در اینجا پاشیدن مال است و گزافه خرجی و ریخت و پاش را گویند
، یعنی حتی در انفاق هم حد و اندازهای را نگه دارید. پس دستور اینست که
انسان در زندگی باید میانهرو باشد و از خرج کردن بیش از حد بپرهیزد. چون
ممکنست خود و خانواده او در رنج افتند و یا کسیکه به او کمک میکند تنبل و
بیعار شود. این برای ثبات و بقای زندگی و دانستن ارزش نعمتهای خداوند و
استحکام جامعه و مبتلا نشدن به تنگدستی است.
فردوسی:
ببخشای بر مردم مستمند
ز بد دور باش و بترس از گزند
بنوش و بپوشو ببخش و بده
برای دگر روز چیزی بنه
هزینه مکن سیمت از بهر لاف
به بیهوده مپراکن اندر گزاف
مبادا که در دهر دیر ایستی
مصیبت بود پیری و نیستی
مرگ و
زندگی از اوست
وَالَّذِي يُمِيتُنِي ثُمَّ يُحْيِينِ
شعراء ۸۱
و کسی که مرا میمیراند و سپس زنده میکند،
توضیح:
حضرت ابراهیم(ع) میفرماید خدای من خدائی است که مرگ و زندگی را رقم میزند.
انسان مرگ و زندگی طبیعت را در هر سال و در زمستان و بهار شاهد است در مورد
وفات و تولدهای آدمیان نیز همین صحنه ها مرتب تکرار میشود ، حتی در
کهکشانها هم مرگ و تولد ستارگان دیده میشود که توسط تلسکوپهائی مانند
پالومار در زمین و هابل در فضا دیده و ثبت میشود، پس این نیروی خداوند است
که این تغییر و تحول را در جهان انجام و ادامه میدهد در نتیجه حیات جاودان
پس از مرگ انسان نیز دور از واقعیت نیست و با دیدن این شواهد و قدرت ایمان
میتوان به آن رسید.
مولانا:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد
رسالت
پیامبر ص
فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ الْمُبِينُ
(نحل ۸۲)
(با این همه،) اگر روی برتابند، (نگران مباش؛) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار
داری.
توضیح:
وظیفه پیامبر بزرگوار اسلام ابلاغ و رساندن کلام خداوند به صورت آشکار و
روشن به مردم است که هم در زمان خودشان و هم بعد از ایشان این رسالت برای
مردم باقیست. پس اختیار دین و اعتقاد به کلام الهی مسئلهای اختیاری و قلبی
است و با زور و اجبار انجام شدنی نیست و زیبائی ایمان در همین نکته است و
اگر مسلمانان به همین یک آیه توجه میکردند بسیاری از جنگها و ظلم و ستمها
بوجود نمی آمد.
سعدی:
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
دستوری
جامع
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ
الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ
أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ
عنکبوت ۴۵
آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که
نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و
خداوند میداند شما چه کارهایی انجام میدهید!
توضیح:
دستورات خدای متعال به پیامبر اکرم(ص) و تبعأ به همه مؤمنین است و اینکه
وحی خداوند (قران) را تلاوت کنید و( تلاوت ) خواندن با اندیشه و تفکر است.
پس باید قران را با فکر و بصیرت فراگیریم و پیوسته مطالعه کنیم( قران به
معنی خواندنی است) . دیگر رویکرد دائمی به خداوند است ( صلاة) پس تنها
نمازهای پنجگانه کفایت نمیکند بلکه این رویکرد و خداشناسی باید تداوم داشته
باشد و دلیل آنرا میفرماید اینکه (صلاة ) از انحراف و گناه پیشگیری مینماید
و مانند سپر محکمی انسان را از انجام تخلف حفظ میکند. بعد میفرماید
یادآوری و (ذکر) خدا و صفات خدا و نعمتهای او را داشته باشید که با این ذکر
دائمی و متفکرانه انسان خداگونه میشود و صفات خداوند را در خود ایجاد مینماید
و در انتها میفرماید خداوند از آنچه میسازید (یصنعون) یعنی اعمال و
ارتباطات دنیائی شما که در برابر خدا قرار میدهید آگاه است پس انسان تنها
با دنیای خود و بدون خدا راه بجائی نمیبرد.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
خدای
مهربان و بخشنده
الرَّحْمَٰنُ
الرحمن ۱
خداوند رحمان،
توضیح:
خدای متعال خود را (الرحمن) معرفی مینماید و این از صفات و اسامی پروردگار
عالم است و به معنی بخشندکی و مهربانی برای عموم مخلوقات است. خلقت این
جهان بر اساس همین رحمانیت شکل گرفته و ادامه دارد و حاصل آن موجوداتی است
که از نیستی بوجود آمدهاند و شخصیت یافتهاند و هر لحظه این بخشندگی ادامه
دارد و باعث بقاء و توسعه عالم میگردد. انسان که سرآمد این مخلوقات است میتواند
رشد بیشتری یابد و با علم و دانشی که کسب میکند آثار رحمانیت خداوند را
بهتر و بیشتر درک نماید. نتیجه دیگری که از ذکر صفات خداوند میگیریم اینکه
ما نیز آن صفات را به خود گیریم و آئینه خدا گردیم و (عبد) شویم.
سعدی:
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
گدا چون کرم بیند و لطف و ناز
نگردد ز دنبال بخشنده باز
چو ما را به دنیا تو کردی عزیز
به عقبی همین چشم داریم نیز
عزیزی و خواری تو بخشی و بس
عزیز تو خواری نبیند ز کس
مقام
پروردگار
وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَىٰ
فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَىٰ
نازعات ۴۰ و ۴۱
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد،
قطعاً بهشت جایگاه اوست!
توضیح:
می فرماید کسی که از موقعیت و قانونمندی خداوند و حساب و کتاب در جهان(
مقام ربه) با خبر باشد و عظمت و بزرگی آنرا احساس کند ، از اینکه منحرف شود
هراسناک است ( خاف) و مسلمأ چنین شخصی نفس سرکش خود را از تمایلات سقوط
دهنده ( هویٰ) و انحرافات دنیائی باز میدارد و تحقیقأ قابلیت زندگی سرسبز
بهشتی را خواهد داشت( الجنه هی المأوی) زیرا وجود خود را در همین جهان با
آرامش و سلامتی و سرسبزی آشنا نموده است و در جهان دیگر نیز ادامه همین
حالت را خواهد دید.
عطار:
کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن
تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت
روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم
تا که بعداز رنج گنج شایگانی باشدت
روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت
گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار
عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت
صبحدم درهای دولتخانهها بگشادهاند
عرضه کن گر آن زمان راز نهانی باشدت
گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت
حرکت
خورشید و ماه
الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ
الرحمن ۵
خورشید و ماه با حساب منظّمی میگردند،
توضیح:
حُسبان به معنی شمار کردن و اندازه کردن است و این برای کُرات آسمانی با
چرخش و حرکت پیش میآید در حالیکه نظم و دقت در آنست. قران در اینجا از
حرکت خورشید و ماه صحبت میکند و اینکه با نظم و حساب خاصی در گردشند (بحُسبان)
، و پس از ۱۴ قرن امروزه علم به ما میگوید که خورشید بعنوران تنها ستاره
فروزان منظومه شمسی و ماه یکی از اقمار این منظومه چه اهمیت مهمی در شروع و
ادامه زندگی انسان و بقیه موجودات بر کره زمین دارند و با چه سرعتی و در چه
مداری در حال چرخش هستند و پس از ۴/۶ میلیارد سال ذرهای انحراف و تغییر
مسیر یا تغییر سرعت نداشته اند( در آنزمان انسان بوئی از این واقعیتهای
علمی نداشته است).پس قران به انسان میگوید به بالای سر خود نگاه کنید و به
تحقیق بپردازید و به قدرت خالق هستی پی ببرید.
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
کالای
اندک
وَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَزِينَتُهَا
وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ أَفَلَا تَعْقِلُونَ
قصص ۶۰
آنچه به شما داده شده، متاع زندگی دنیا و زینت آن است؛ و آنچه نزد خداست
بهتر و پایدارتر است؛ آیا اندیشه نمیکنید؟!
توضیح:
میفرماید دارائی این دنیا( شئ) هر قدر هم باشد کالای فریب و اندک است(
متاع الحیاة الدنیا) و فقط زینت و ظاهری دارد و باقیماندنی و اصل نیست و
انسان این را در طول زندگی دنیائی خود به چشم میبیند که چگونه سرمایههای
کلان یک شبه از میان میروند و اثری از آنان باقی نیست. بعد میفرماید آن
کالائی که نزد خداوند است خیر و واقعی و همیشگی است( خیر و ابقی) و آن کالا
نتیجه عمل نیک انسان است که بصورت بینیازی و بلندنظری و آرامش در این دنیا
و نعمت و رحمت و بهشت جاودان در عالم دیگر خواهد بود. بعد انسانها را به
تعقل و بکاربردن فکر و اندیشه دعوت میکند.
سعدی:
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت
مگر خفته بودی که بر باد رفت؟
همه برگ بودن همی ساختی
به تدبیر رفتن نپرداختی
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آگندهتر
تهیدست را دل پراگندهتر
شهادت
وَلَا تَقُولُوا لِمَن يُقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ
أَحْيَاءٌ وَلَٰكِن لَّا تَشْعُرُونَ
بقره ۱۵۴
و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند،
ولی شما نمیفهمید!
توضیح:
میفرماید مرگ در راه خدا با بقیه مرگها فرق دارد چونکه شهید زنده است و
مثل اینستکه او به منبع حیات متصل است و علیرغم مرگِ ظاهری ، او زندهتر و
شادابتر به زندگی و رشد و کمال ادامه میدهد. شهادت در راه خدا به معنی
حاضر بودن همیشگی در صحنه زندگی است و بزرگترین نمونه تعالی و رشد بشر است.
چنین انسانی همیشه الگو و مدل و راهنمای بقیه زندهها است (شاهد) و پیوسته
به یگانگی خدا و حقایق عالم گواهی میدهد(شهادت) و هیچگاه از بین نمیرود و
تمام نمیشود هر چند در ظاهر ما متوجه حیات آنها نمیشویم اما آنها زندهاند
و راهشان پاینده است و بدین جهت است که کلمه حقیقت هیچوقت در جهان گم
نمیشود و مانند خورشیدی است که پشت ابر نمیماند.
مولانا:
حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان میروی مستانه شو مستانه شو
بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را
کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو
گر چهره بنماید صنم پر شو از او چون آینه
ور زلف بگشاید صنم رو شانه شو رو شانه شو
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن بیچانه شو بیچانه شو
معرفی
پروردگار
وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَىٰ
وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
قصص ۷۰
و او خدایی است که معبودی جز او نیست؛ ستایش برای اوست در این جهان و در
جهان دیگر؛ حاکمیت (نیز) از آن اوست؛ و همه شما به سوی او بازگردانده میشوید!
توضیح:
میفرماید نام خدای عالم (الله) است و جز او معبودی نیست ، لذا خدایان دیگر
را رها کنید و از شرک دست بردارید و شرک بجز سرنهادن به بُتهای فیزیکی به
هر نوع دلبستگی فکری بجای خداوند متعال گفته میشود. سپاس و حمد در هر زمان
و هر مکان در این جهان و جهان دیگر فقط و فقط برای اوست زیرا نیروی دیگری و
وجود دیگری در عالم بجز او نیست. فرمان فرمان اوست و قانون قانون اوست و
نظام او در همه جا گسترده است و بازگشت خلقت بسوی اوست.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهٔ بر شده پیکرست
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
پنهان
و آشکار
وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ
قصص ۶۹
و پروردگار تو میداند آنچه را که سینههایشان پنهان میدارد و آنچه را
آشکار میسازند!
توضیح:
میفرماید اولأ پروردگار تو (رَبُّک) ، پس او خدای تکتک انسانهاست و بطور
اختصاصی خدای من و شماست و این اهمیت هر انسان را در پیشگاه خداوند میرساند.
این خدا چون پیوسته همراه تکتک انسانهاست از راز سینههای آنان آگاه است
یعنی از نوع نگرش و خوبی و بدی افکار و نقشهها و برنامههای انسان بیکم و
کاست مطلع است ( ما تُکِن صدورهم) و مسلمأ آنچه در آشکار انجام میدهیم همه
ثبت و ضبط میگردد( و ما یُعلنون) و خلاصه هیچ موضوعی در جهان قابل پردهپوشی
و پنهان کردن نیست. پس سعی کنیم پنهان و آشکارمان در راه خدا و برای خدا
باشد.
سعدی:
چو پاک آفریدت بهش باش و پاک
که ننگ است ناپاک رفتن به خاک
پیاپی بیفشان از آیینه گرد
که مصقل نگیرد چو زنگار خورد
تو قائم به خود نیستی یک قدم
ز غیبت مدد میرسد دم به دم
کار
خوب کار بد
مَن جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِّنْهَا وَمَن جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ
فَلَا يُجْزَى الَّذِينَ عَمِلُوا السَّيِّئَاتِ إِلَّا مَا كَانُوا
يَعْمَلُونَ
قصص ۸۴
کسی که کار نیکی انجام دهد، برای او پاداشی بهتر از آن است؛ و به کسانی که
کارهای بد انجام دهند، مجازات بدکاران جز (به مقدار) اعمالشان نخواهد بود.
توضیح:
میفرماید عمل خوب (حسنه) پاداش خوبتر دارد یعنی کار خوب رشد میکند و وسعت
مییابد و پیوسته پاسخ نیکو میدهد اما کار ناشایست (سیئه)بدون رشد و کمال
است و پاسخ بد خود را به همان اندازه دریافت میکند. پس انسان در مقابل
اعمال خودش میباشد و نتیجه کار خوب را از همین دنیا بیشتر از آنچه بوده حس
میکند ، حالش نیکو میگردد و خوشحال میشود.
ناصرخسرو:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
هم امروز از پشت بارت بیفگن
میفگن به فردا مر این داوری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
به چهره شدن چون پری کی توانی؟
به افعال ماننده شو مر پری را
بسوزند چوب درختان بیبر
سزا خود همین است مر بیبری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
بازگشت
به زادگاه
إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَىٰ مَعَادٍ قُل
رَّبِّي أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَىٰ وَمَنْ هُوَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
قصص ۸۵
آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت [= زادگاهت] بازمیگرداند!
بگو: «پروردگار من از همه بهتر میداند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه
کسی در گمراهی آشکار است!»
توضیح:
این آیه شریفه بعد از خروج اجباری پیامبر بزرگوار(ص) در سال سیزده بعثت از
شهر مکه آمده است و نوید بازگشت ایشان را به زادگاه خود(معاد) میدهد و این
نیز از پیشگوئیهای قران مجید است که هشت سال بعد به حقیقت پیوست.
برداشت دیگر اینکه میفرماید کسیکه خواندن حقایق عالم را به تو عرضه کرد و
خواندن آنرا به تو آموخت (قران) و البته کتاب قران چکیده آن حقایق است که
خواندن آن را بر همه فرض نموده است ، چنین خداوندی تو را به میعادگاه
رستاخیز برمیگرداند و این مسافرت میدانی برای رشد و خلوص انسان بوده است و
اینکه با چه کیفیتی به مقصد میرسد ، پس در اینکه همه به معاد میروند شکی
نیست مهم چگونه رفتن است. البته میفرماید خدای متعال از وضعیت هدایت و
گمراهی بندگان خود حتی از خود آنان آگاهتر است و این انسان است که با
اختیاری که دارد باید خود را به کمال برساند.
مولوی:
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
یک خدا و
یک نظام
وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ
شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ
قصص ۸۸
معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک)
او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده می شوید!
توضیح:
میفرماید یک (اله) بیشتر نیست و آنهم (الله) نام دارد لذا حال که اختیار
داری او را بخوان یعنی انتخاب کن و با نظام و سیستم او خود را هماهنگ کن و
دستور او را بپذیر زیرا سایر (الههای ساختگی) و اصولأ همه موجودات از این
شکل مادی خود نیست میشوند ( هلاک) و فقط ذات او و راه او و قانونمندی او و
جهت او ( وجه) میماند و بعضی (وجه ) را به اعمال صالح و خدائی انسانها
تعبیر کردهاند که باقی میماند. قانونگذاری و حکومت برای او و سزاوار اوست(
له الحکم) و بازگشت همه جبرأ بسوی او خواهد بود.
سعدی:
به درگاه لطف و بزرگیش بر
بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب
تضرع کنان را به دعوت مجیب
بر احوال نابوده، علمش بصیر
بر اسرار ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدار بالا و شیب
خداوند دیوان روز حسیب
نه مستغنی از طاعتش پشت کس
نه بر حرف او جای انگشت کس
قدیمی نکوکار نیکی پسند
به کلک قضا در رحم نقش بند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب
روان کرد و گسترد گیتی بر آب
شکفتن
قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّىٰ
اعلی ۱۴
به یقین کسی که پاکی جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد.
توضیح:
فلاح به معنی رستن دانه از زمین ( فلاحت به معنی کشاورزی) و شکفتن و
رستگاری انسان را گویند. تزکیه به معنی پاک شدن و رشد یافتن است لذا میفرماید
تنها با زدودن آلودگیها و پاک شدن جسمی و روحی شکفته میشوید و به کمال
انسانی دست مییابید. مسلمأ این پاک شدن را میتوان با رعایت قانونمندی
خداوند و دستورات آسمانی پیدا کرد و به منظور خلقت که ساختن انسان کامل است
نائل آمد.
سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
یادکردن
آفریدگار
وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّىٰ
اعلی ۱۵
و (آن که) نام پروردگارش را یاد کرد سپس نماز خواند!
توضیح:
ذکرکردن به معنی یادآوری است پس انسان مؤمن نام پروردگار خود را پیوسته در
نظر دارد و صفاتش را بر خود میگوید . یعنی خواندن یک نام به تنهائی کافی
نیست بلکه انسان بایستی خود را به صفات و نامهای پروردگار نزدیک کند و شبیه
سازد لذا پیوسته مهربان و بخشنده است چون خدا رحمان است و عیبپوش است چون
پروردگارش غفور است ، همیشه دنبال علم است چون خدا علیم است و صبر و
شکیبائی دارد چون خداوند او صبور است و بقیه نامهای پروردگار را میخواند و
میفهمد و برخود هموار میکند( ذکر اسم ربه) . چنین انسانی رویکردش و مسیرش
در تمام مراحل زندگی خدای متعال است ( فصلی) و خواندن نمازهای پنچگانه با
درک صحیح و صفای باطن از مصادیق روشن آن است.
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را
سر به ملک جهان گران بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
دنیای فانی
بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا
اعلی ۱۶
ولی شما زندگی دنیا را مقدم میدارید،
توضیح:
تؤثرون از ریشه اثر و به معنی مؤثر دانستن و ترجیح دادن است و این خواسته
دنیادوستان و کافران است که دنیا را برگزیدهاند و اصولأ به آخرت و جهان
دیگر باوری ندارند و میگویند همه چیز در همین دنیا تمام میشود. این گروه
معمولأ وجدان را هم فراموش میکنند و برای کسب دنیا به هر قیمتی متوسل میگردند
و براحتی راه خطا میروند و از صفات نیکو دور میگردند.
سعدی:
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت
مگر خفته بودی که بر باد رفت؟
همه برگ بودن همی ساختی
به تدبیر رفتن نپرداختی
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آگندهتر
تهیدست را دل پراگندهتر
معرفی
جهان دیگر
وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
اعلی ۱۷
در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است!
توضیح:
قران از جهان دیگر (الاخره) صحبت میکند که با (ال) اول آن بصورت معرفه است
یعنی جهان مشخص و معینی را بیان میکند که در انتظار انسان است و خواهی
نخواهی به آنجا خواهیم رفت. میفرماید از خصوصیات آن جهان اینستکه بهتر از
این جهان است (خیر) و خیر به معنی (غلبه کردن در نیکوئی و برگزیدن ) است و
دیگر از صفات آخرت جاودانگی آنست(ابقی) پس آن جهان اولأ بسیار بهتر است و
ثانیأ زوال و نیستی و مرگ ندارد. اگر ایمان و باوری به این آیه باشد انسانِ
کمال یافته دنیای فانی و زودگذر را با آخرت زیباتر و جاودان معاوضه نمیکند.
سعدی:
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آگندهتر
تهیدست را دل پراگندهتر
دشواری
و آسانی
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْرًا
انشراح ۵
به یقین با (هر) سختی آسانی است!
توضیح:
(عُسر) به معنی دشواری و سختگردیدن روزگار است. و (یُسر) به معنی آسانگردیدن
و توانگری است. در اینجا قران یک قانون کلی آفرینش را بیان میکند که همیشه
با سختی و بیماریها و تنگدستیها گشایش و آسانی خواهیم داشت و اصولأ تا
سختی و خودسازی نباشد و انسان در کوره حوادث ساخته نشود به راحتی و آسایش
نخواهد رسید. پس میتوان گفت تمام زندگی دنیا را در آزمونِ سختی و بلاء (آزمایش)
هستیم تا به حالت بهشتی یعنی سرور و شادمانی و آرامش برسیم و البته این
حالت از همین دنیا آغاز میشود و آنرا احساس می کنیم وقتی بعد از هر آزمونِ
سخت به موفقیت میرسیم. پس بهشت را در همین دنیا هم میتوان تجربه کرد.
حافظ:
فاش میگویم و از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم
طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق
که در این دامگه حادثه چون افتادم
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت
یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم
کوبنده
الْقَارِعَةُ
قارعه ۱
آن حادثه کوبنده،
توضیح:
قارعه از نامهای قیامت است و به معنی کوبنده زیرا از ریشه قرع به معنی
کوفتن شدید است و به چکش مقرعه گویند. و نشان میدهد که فعل و انفعالاتی که
در پایان این جهان اتفاق میافتد بسیار پر سروصدا و عظیم است. شاید با از
بین رفتن قوه جاذبه بین سیارات و یا تمام شدن انرژی خورشید و خاموش شدن آن
، نظامات منظومه ما یا حتی کهکشان بهم ریزد و این مرحله همراه با انفجارات
عظیم و کوبندهای باشد. در قیامت کوبیدن غرور و تکبر کفرآلود بشر و شخصیتهای
شیطانی نیز اتفاق میافتد. در هر حال پایان عمر این جهان است و ما را بسمت
تولدی دیگر میبرند و از اعمالمان در این دنیا پرسش خواهند نمود و خوشا بحال
آنانکه سرافرازند.
خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند
ز کالاهای این آشفته بازار
محبت را پسندیدند و رفتند
خوشا آنان که در میزان وجدان
حساب خویش سنجیدند و رفتند
نگردیدند هرگز گرد باطل
حقیقت را پسندیدند و رفتند
خوشاآنان که بر این عرصه خاک
چو خورشیدی درخشیدند و رفتند
یک
خدا و یک حقیقت
إِنَّ هَٰذَا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولَىٰ
صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ
اعلی ۱۹٫۱۸
این دستورها در کتب آسمانی پیشین (نیز) آمده است، در کتب ابراهیم و موسی.
توضیح:
صُحُف جمع صحیفه و صفحه است و به آنچه که سطح صاف دارد و میتوان بر آن
نوشت گویند و حتی صفحه دل که مطالب بر آن نوشته و حک میشود نوعی صحفه است.
حقایق عالم و قوانین الهی تغییرناپذیرند و در طول زمان توسط پیامبران بر
بشر عرضه شدهاند و بر صفحه تاریخ نقش بستهاند. . می فرماید مطالب قران و
حقایق اسلام را در کتب پیشین (صحف الاولی) هم گفتهایم و لذا پیروان ادیان
قبلی نیز اگر عمیق بنگرند میتوانند اقرار کنند و با جان و دل اسلام را که
کاملتر و جامعتر است را هم بپذیرند.
عطار:
باز ابراهیم را بین دل شده
منجنیق و آتشش منزل شده
باز موسی را نگر ز آغاز عهد
دایه فرعون و شده تابوت مهد
باز عیسی را نگر کز پای دار
شد هزیمت از جهودان چند بار
کشتهٔ حیرت شدم یکبارگی
میندانم چاره جز بیچارگی
ای خرد در راه تو طفلی بشیر
گم شده در جست و جویت عقل پیر
گم شدم در بحر حیرت ناگهان
زین همه سرگشتگی بازم رهان
بیکاری
ممنوع
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ
وَإِلَىٰ رَبِّكَ فَارْغَب
انشراح ۷ ٫ ۸
پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز،و به سوی
پروردگارت توجّه کن
توضیح:
میفرماید انسان مؤمن هیچ لحظهای بیکار نیست و پیوسته باید بکار مفیدی
مشغول باشد و فراغت و گوشهنشینی ندارد و نَصب به معنی سختی و زحمت کشیدن
است پس قران انسان را به کارکردن و پیشرفت در این دنیا تشویق میکند هر چند
سخت و مشکل باشد و در آیه بعد سمت و سوی این تلاش را هم معنا میکند و
اینکه این سختی کشیدن و کارکردن در راه پروردگارت باشد یعنی بخاطر او و در
مسیر رسیدن به او و با رعایت قوانین او باشد. پس در این تلاش دروغ و فریب و
سرقت و ظلم و ستم جائی ندارد بلکه شالودهِ آن نوعدوستی و جوانمردی و صدق و
صفا و راستی و علمخواهی و در یک کلام خداخواهی است و چنین انسانی پیوسته
راه کمال را طی میکند و در دنیا و آخرت سعادتمند است.
سعدی:
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
هر کو عمل نکرد و عنایت امید داشت
دانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرد
دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
جای نشست نیست بباید گذار کرد
دارالقرار خانهٔ جاوید آدمیست
این جای رفتنست و نشاید قرار کرد
نعمتهای
فراوان
فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
الرحمن ۱۳
پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را تکذیب میکنید.
توضیح:
این سوره مبارک (الرحمن) است یعنی (بخشنده و مهربان) و خدای متعال در این
سوره بسیاری از نعمتها و بخششهای خود را در دنیا و آخرت بیان میکند و بعد
از توضیح هر بخشش این آیه مبارک تکرار میشود که کدامین از این نعمتها (
آلاء جمع اِلی و به معنی نعمت و نیکی است) را تکذیب میکنید. این سئوالیست
که پاسخ خود را همراه دارد و نشان میدهد که برای انسانِ بدون غرض جای
تردید و تکذیب نیست زیرا خلقت چنین نیکوئیهائی فقط از نیروی واحد و جامعی
منشاء میگیرد که همان خدای (رحمان) است.
سعدی:
نفس مینیارم زد از شکر دوست
که شکری ندانم که در خورد اوست
عطائی است هر موی از او بر تنم
چگونه به هر موی شکری کنم؟
ستایش خداوند بخشنده را
که موجود کرد از عدم بنده را
چو پاک آفریدت بهش باش و پاک
که ننگ است ناپاک رفتن به خاک
پیاپی بیفشان از آیینه گرد
که مصقل نگیرد چو زنگار خورد
بازگشت
به کودکی
وَمَن نُّعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ
یس ۶۸
هر کس را طول عمر دهیم، در آفرینش واژگونهاش میکنیم (و به ناتوانی کودکی
باز میگردانیم)؛ آیا اندیشه نمیکنند؟!
توضیح:
(نُعَمره) از ریشه عمر و به معنی زندگی است و (نُنَکسه) از ریشه نَکس به
معنی بازگردانیدن و واژگونیست و میفرماید با طول عمر شکسته میشوید و به دو
ان کودکی و احتیاجات اولیه برمیگردید و این از قوانین الهی و اراده
خداوند است. انسان دوران سالمندی خود و سایرین را پیوسته میبیند و اینکه
چگونه در سنین بالا آن قدرت و شوکت جوانی از بین میرود و نیاز و ناتوانی
جایگزین آن میگردد. اندیشه در این موضوع راهی برای شناخت پروردگار و ایمان
به قوانینِ حاکم بر جهان و بهبود عملکرد انسان است.
پروین اعتصامی:
جوانی چنین گفت روزی به پیری
که چون است با پیریت زندگی
بگفت اندرین نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقت پیری ندانی
تو، به کز توانائی خویش گوئی
چه میپرسی از دورهٔ ناتوانی
جوانی نکودار، کاین مرغ زیبا
نماند در این خانهٔ استخوانی
متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر میتوانی، مده رایگانی
هر آن سرگرانی که من کردم اول
جهان کرد از آن بیشتر، سرگرانی
چو سرمایهام سوخت، از کار ماندم
که بازی است، بیمایه بازارگانی
از آن برد گنج مرا، دزد گیتی
که در خواب بودم گه پاسبانی
درسی از
لقمان
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن
يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ
غَنِيٌّ حَمِيدٌ
لقمان ۱۲
ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس
شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند، (زیانی به
خدا نمیرساند)؛ چرا که خداوند بینیاز و ستوده است.
توضیح:
جناب لقمان پیامبر نبوده ولی شخصی حکیم و وارسته و راهیافتهای بوده که
قران از او و نصایح او یاد نموده است. میفرماید به او حکمت (معرفت و اخلاق
نیکو ) را آموختیم و این خود لقمان است که ظرفیت و استعداد این پذیرش و این
تکامل را در خود پرورش داده و رشد نموده است. از جمله موارد این حکمت شکر
برای خدا و در راه خداست و شکر به معنی استفاده صحیح از نعمت و امکانات است
که موجب فزونی آن نعمت میگردد (یشکر لنفسه). پس شکر فقط زبانی نیست و باید
آن نعمت را در عمل و در راه خدا بکار بست و فرونی آنرا دید. و کفر به معنی
پوشانیدن حقیقت و نادیدهگرفتن آنست و نفع شکر و زیان کفر به خود انسان باز
میگردد و خدای متعال بینیاز از شکر و کفر ما (غنی) و همواره مورد حمدو
ستایش( حمید) است.
مولوی:
شکر نعمت نعمتت افزون کند
کفر نعمت از کفت بیرون کند
شکر تنها گفتن الحمد نیست
شرح این مطلب بیانی گفتنیست
شکر نعمت بذل آن نعمت بود
شکر عزت رافت و رحمت بود
چیست دانی مر تو را شکر زبان
ذکر قرآن و نماز ای خوش لسان
شکر چشمت دیدن هر دیدنی است
شکر گوش امساک از نشنیدنی است
تجارت بدون
کسادی
إِنَّ الَّذِينَ يَتْلُونَ كِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ
وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِيَةً يَرْجُونَ تِجَارَةً
لَّن تَبُورَ
فاطر ۲۹
کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به
آنان روزی دادهایم پنهان و آشکار انفاق میکنند، تجارتی (پرسود و) بیزیان
و خالی از کساد را امید دارند.
توضیح:
در اینجا خدای متعال از تجارت و دادوستدی میگوید که کسادی و هلاکت
ندارد(لن تبور) و سرمایه آن را سه مورد عنوان میکند. ابتدا دریافتن و بکار
بردن نظامات الهی و قوانین جهان و البته تلاوت با اندیشه قران( یتلون کتاب
الله) و دوم داشتن رویکرد به خدای متعال و ارتباط دائمی با خالق عالم و
البته برپای داشتن واقعی نمازهای پنجگانه( اقاموا الصلاة) و سوم کمک مالی
به مستمندان و پرکردن حفرات فقر در اجتماع از مالی که صاحب همیشگی آن
نیستند و موقتأ به آنها داده شده است( انفقوا مما رزقناهم) البته در نهان و
آشکار (که هر حالت فوائد خاص خود را دارد). میفرماید اینچنین تجارتی زیان
و کسادی ندارد و برعکس رشد و نمو مییابد.
سعدی:
اگر هوشمندی به معنی گرای
که معنی بماند ز صورت بجای
که را دانش وجود و تقوی نبود
به صورت درش هیچ معنی نبود
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل
غم خویش در زندگی خور که خویش
به مرده نپردازد از حرص خویش
زر و نعمت اکنون بده کان تست
که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
نخواهی که باشی پراگنده دل
پراگندگان را ز خاطر مهل
امکان
بازگشت
وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَنُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ
سَيِّئَاتِهِمْ وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَحْسَنَ الَّذِي كَانُوا يَعْمَلُونَ
عنکبوت ۷
و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، گناهان آنان را میپوشانیم
(و میبخشیم) و آنان را به بهترین اعمالی که انجام میدادند پاداش میدهیم.
توضیح:
میفرماید ایمان به خداوند و انجام کارهای نیکو باعث پاک شدن لغزشها و
خطاها میگردد ، پس گناهان قابل بخشش هستند و این امیدواری بزرگی است که در
دین اسلام داریم یعنی در همین دنیا با توبه و بازگشت و تقویت ایمان و اعمال
نیکو با فرصتی که هست میتوان خانههای خراب و جسم و جانهای بیمار را آباد
کرد(لنکفرن عنهم سیئاتهم) و بجای آن ساختمانهای زیبا و بدنهای سالم
ساخت(لنجزینهم احسن).
سعدی:
چو پنجاه سالت برون شد ز دست
غنیمت شمر پنج روزی که هست
اگر مرده مسکین زبان داشتی
به فریاد و زاری فغان داشتی
که ای زنده چون هست امکان گفت
لب از ذکر چون مرده بر هم مخفت
چو ما را به غفلت بشد روزگار
تو باری دمی چند فرصت شمار
چگونه
دعا کنیم
فَسَقَىٰ لَهُمَا ثُمَّ تَوَلَّىٰ إِلَى الظِّلِّ فَقَالَ رَبِّ إِنِّي
لِمَا أَنزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
قصص ۲۴
موسی برای (گوسفندان) آن دو نفر آب کشید؛ سپس رو به سایه آورد و عرض کرد: «پروردگارا!
هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!»
توضیح:
داستان دورشدن حضرت موسی(ع) از فرعونیان بطرف مدین است که بعد از طی مسافت
طولانی با پای پیاده به سرزمین مدین میرسد. خسته و درمانده است ولی اهل کمک
و دستگیریست و روح خیرخواه او در هر حال بدنبال کمک است ، پس برای عدهای
از دختران تنهائی که اجازه راه یافتن بر سر چاه را نداشتند آب چاه را بالا
کشید و به سایهای بازگشت و دعای زیبائی نمود : ( خداوندا من به هر خیر و
نعمتی که برایم بفرستی نیازمندم) نه شکایتی و نه درخواست بیش از حدی و نه
کوچکترین خللی در ایمانش اتفاق میافتد ، بلکه او میداند که خداوند از
نیازهای او آگاه است و البته با تمام وجود خیر و برکت را از آفریدگار خود
میطلبد ، یعنی شکرِ نیرو و قوت خود را بجا میآورد (به همنوع نیازمند کمک
میکند ) و با زبان هم نیاز خود را بیان میدارد و بر خدا توکل میکند (معنای
دعا نمودن). در آیات بعد خواهیم دید که چگونه نعمات خدا بر حضرت موسی(ع)
جاری میشود.
سعدی:
یکی سیرت نیکمردان شنو
اگر نیکبختی و مردانه رو
که شبلی ز حانوت گندم فروش
به ده برد انبان گندم به دوش
نگه کرد و موری در آن غله دید
که سرگشته هر گوشهای میدوید
ز رحمت بر او شب نیارست خفت
به مأوای خود بازش آورد و گفت
مروت نباشد که این مور ریش
پراگنده گردانم از جای خویش
درون پراگندگان جمع دار
که جمعیتت باشد از روزگار
چه خوش گفت فردوسی پاک زاد
که رحمت بر آن تربت پاک باد
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
سیاه اندرون باشد و سنگدل
که خواهد که موری شود تنگدل
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی به پایش در افتی چو مور
نبخشود بر حال پروانه شمع
نگه کن که چون سوخت در پیش جمع
گرفتم ز تو ناتوان تر بسی است
تواناتر از تو هم آخر کسی است
قران و
نماز
اتْلُ مَا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ
الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَرِ وَلَذِكْرُ اللَّهِ
أَكْبَرُ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ
عنکبوت ۴۵
آنچه را از کتاب (آسمانی) به تو وحی شده تلاوت کن، و نماز را برپا دار، که
نماز (انسان را) از زشتیها و گناه بازمیدارد، و یاد خدا بزرگتر است؛ و
خداوند میداند شما چه کارهایی انجام میدهید!
توضیح:
دستورات خدای متعال به پیامبر اکرم(ص) برای رساندن پیام الهی است و البته
به همه مؤمنین برای پیروی از آن پیام است ، اینکه (قران) را تلاوت کنید و(
تلاوت ) خواندن با اندیشه و تفکر است. پس باید قران را با فکر و بصیرت
فراگیریم و پیوسته مطالعه کنیم( قران به معنی خواندنی است) تا بتوانیم آنرا
بکار بندیم. دیگر رویکرد دائمی به خداوند است ( صلاة) پس نمازهای پنجگانه
را هم باید حقیقتأ احترام گذاشت و شوکت بخشید و دلیل آنرا چنین میفرماید
که (صلاة ) از انحراف و گناه پیشگیری مینماید و مانند سپر محکمی انسان را
از انجام تخلف حفظ میکند چون انسان پیوسته خود را در حضور خدا میبیند. بعد
میفرماید یادآوری (ذکر) خدا و صفات خدا و نعمتهای او را داشته باشید که
بزرگترین است (و لذکر الله اکبر) و با این ذکرِ دائمی و متفکرانه انسان
خداگونه میشود و صفات خداوند را در خود ایجاد مینماید و در انتها میفرماید
خداوند از آنچه میسازید (یصنعون) یعنی اعمال و ارتباطات دنیائی که در
مخالفت با خدا قرار میدهید آگاه است پس انسان تنها با دنیای خود و بدون
خدا راه بجائی نمیبرد.
ناصر خسرو:
گزینم قران است و دین محمد
همین بود ازیرا گزین محمد
یقینم که من هردوان را بورزم
یقینم شود چون یقین محمد
کلید بهشت و دلیل نعیمم
حصار حصین چیست؟ دین محمد
محمد رسول خدای است زی ما
همین بود نقش نگین محمد
مکین است دین و قران در دل من
همین بود در دل مکین محمد
به فضل خدای است امیدم که باشم
یکی امت کمترین محمد
صبر
و آرامش
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ
لَا يُوقِنُونَ
روم ۶۰
اکنون که چنین است صبر پیشه کن که وعده خدا حق است؛ و هرگز کسانی که ایمان
ندارند تو را سبک نشمارند و خشمگین نسازند.
توضیح:
میفرماید در حوادث صبر پیشه کنید و صبر حالت آرامش در مقابل سختیها و تلاش
در جهت حل آنهاست(صبر فعال) و توصیه بعدی تحقیر نشدن در مقابل زندگی
انحرافی و ریشخند کافران و خشمگین نشدن و ادامه رفتار توحیدی است. بنابراین
در این حالت آرام و محکم است که انسان بهترین تصمیمات را میگیرد و دیگران
را بخود جذب میکند.
مولوی:
گفت من تیغ از پی حق میزنم
بندهٔ حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
من چو تیغم پر گهرهای وصال
زنده گردانم نه کشته در قتال
خون نپوشد گوهر تیغ مرا
باد از جا کی برد میغ مرا
کَه نیم کوهم ز حلم و صبر و داد
کوه را کی در رباید تند باد
آنک از بادی رود از جا خسیست
زانک باد ناموافق خود بسیست
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست
ور شوم چون کاه بادم یاد اوست
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام
خشم را هم بستهام زیر لگام
نمازهای
پنجگانه
فَاصْبِرْ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ
الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ
وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ
طه ۱۳۰
پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن؛
تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور؛ و همچنین (برخی) از ساعات شب و اطراف
روز (پروردگارت را) تسبیح گوی؛ باشد که (از الطاف الهی) خشنود شوی!
توضیخ:
میفرماید از ستیز کافران دلتنگ مشو و با صبر براه خود ادامه بده(فاصبر علی
ما یقولون) و رابطه خود با خداوند را محکمتر گردان (سبح بحمد ربک)و آن توجه
به پروردگار در اوقات مهمی از شبانهروز است . هر چند تسبیح خدا یعنی در
خدمت او بودن و به وظیفه عمل کردن در جهان است ولذا همه موجودات عالم در
حال تسبیح خدای متعال هستند و ما نیز مستثنی نیستیم ولی این تسبیح زمانمند
را به خواندن نمازهای پنجگانه معنی نمودهاند. اوقات نماز نقاط عطفی در
گردش زمین است و توجه به آن اهمیت دارد. مثلأ در طلوع خورشید انسان میبیند
شب تاریک و سختیها تمام میشود و صبح روشن و پیروزی آغاز میگردد و این
بهترین درس برای انسان مؤمن است(لعلک ترضی).
حافظ:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
آفرینش
باهدف
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا
تُرْجَعُونَ
مؤمنون ۱۱۵
آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم، و بسوی ما باز نمیگردید؟
توضیح:
میفرماید انسان عبث و بیهوده خلق نشده است بلکه علت مهمی در خلقت او وجود
دارد. خلقکردن و اعتبار دادن به مخلوق از صفات پروردگار جهان است و لذا
انسان را از نیستی به هستی آورده و راه کمال و تعالی را به او نشان داده و
او را از هیچ به همه چیز رسانده است و این رشد و تکامل همچنان تا رسیدن به
پروردگار ادامه دارد. پس با این گونه نگرش به خلقت ، آدمی به وجود خود
اهمیت میدهد و پیوسته در زندگی بدنبال کسب مدارج بالاتر خواهد بود و ارزش
زندگی خود را بهتر میداند و برای خود در این جهان مأموریت مهمی را میشناسد
و برای انسان کامل شدن تلاش مینماید.
مولوی:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
صبر
إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُم بِغَيْرِ حِسَابٍ
(زمر ۱۰)
به تحقیق پاداش صبرکنندگان بزرگ است.
توضیح:
صبر و شکیبائی یک عبادت است چون پاداش دارد(یوفی الصابرون)و فقط به معنی
تحمل سختیها از روی ناچاری نیست بلکه:
صبر قبول واقعیت و تلاش بیشتر است
صبر امید به آینده است،صبر ایمان به خدا است
صبر عدم احساس تنهائی در جهان است
صبر نگاه به پیروزی است،صبر اتکاء به نفس است
صبر تقویت وجدان است،صبر موفقیت است
صبر سپر شادمانی در حمله غم است
و صبر نزدیک شدن به خدا و در یک کلمه عبادت است
پس صبور باشیم تا بهتر زندگی کنیم و پاداش بیکران دریافت داریم( اجرهم بغیر
حساب).
حافظ:
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
مراقب
اعمال
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ(فجر ۱۴)
به یقین پروردگار تو در کمینگاه است!
توضیخ:
مرصاد از ریشه (رصد) به معنی چشمدوختن به چیزی و نگهبانی از اوست پس (خداوند
در کمین است) یعنی نظام او و قوانین او پیوسته حاکم بر این جهان است و همه
احوال و رفتار ما دیده میشود. سیستم الهی طوری طراحی شده است که کوچکترین
کارها و حتی افکار ما را ثبت و ضبط میکند و باور این حقیقت باعث میشود که
ما متوجه اعمال و حتی طرز فکرکردن خود باشیم و بدانیم هیچ چیز در عالم گم
نمیشود و هر لحظه باید پاسخگوی آن باشیم و از همین دنیا اثرات آنرا میبینیم.
البته این کمین اعمال متوجه کارها و فکرهای خوب ما هم هست و آنها هم ثبت
میشوند و پاسخ خوبیها را هم میبینیم و خواهیم دید. پس قانون عمل و عکسالعمل
جاریست. آنچه امروزه بنام انرژیهای مثبت و یا منفی در باور ما است
تأثیرپذیری و پاسخ همین سیستم جهان بر کارهای ماست.
مولوی:
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
ناصرخسرو:
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبید است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت
گفتا که «کرا کشتی تا کشته شدی زار؟
تا باز که او را بکشد آنکه تو را کشت؟»
انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس
تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت
معجزه
قران
أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ
عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ
عنکبوت ۵۱
آیا برای آنان کافی نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر
آنها تلاوت میشود؟! در این، رحمت و تذکّری است برای کسانی که ایمان میآورند
(و این معجزه بسیار واضحی است).
توضیح:
میفرماید خود قران بعنوان بزرگترین معجزه اسلام است ( انا انزلنا علیک
الکتاب) البته اگر خوانده شود و به آن توجه گردد(لقوم یؤمنون). از ترکیب
لغات و ادبیات زیبا گرفته (که سخنوران عرب را متحیر ساخته) تا مطالبی از
تاریخ گذشته و حال و آینده و مسائل تکوینی و حقایقی در آفرینش عالم و
همچنین مسائل تشریعی و اخلاقی که پس از قرنها بشر به بعضی از آنها راه
یافته است. بعد میفرماید این کتاب عظیم برای شما (رحمت ) است یعنی بهترین
هدیه خداوند به بشریت است و ضمنأ یادآوری(ذکر) است یعنی فطرت شما را بیدار
میکند و زنگار از آن پاک میگرداند.
سعدی:
بلغ العلی بکماله
کشف الدجی بجماله
حسنت جمیع خصاله
صلوا علیه و آله
(به سبب کمالش به بلندی رسید،
با روی نکوی خود تیرگی ها را برطرف ساخت،
همه ی روشهایش نکوست،
بر او و خویشانش درود باد)
حرف و عمل
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
صف ۲
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟!
توضیح:
میفرماید حرف و عمل مؤمن باید یکسان باشد، چون حرفها معمولأ قشنگ و اخلاقی
است ولی باید در عمل هم اجرا شود در غیر اینصورت ریا و نفاق پیش میاید و در
اجتماع اعتماد از بین میرود.پس با همین یک شاخص میتوان مؤمن را از
غیرمؤمن شناخت و اجتماع مؤمنین باید از راستی و حقیقت موج بزند و از دروغ
و فریب و نیرنگ خالی و در بین سایر اجتماعات نمونه باشد.
سعدی:
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی
صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست
گر گدایی کنی از درگه او کن باری
که گدایان درش را سر سلطانی نیست
یارب از نیست به هست آمدهٔ صنع توایم
وانچه هست از نظر علم تو پنهانی نیست
گر برانی و گرم بندهٔ مخلص خوانی
روی نومیدیم از حضرت سلطانی نیست
ایمان و
کار نیک
وَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا يَخَافُ ظُلْمًا
وَلَا هَضْمًا(سوره طه ۱۱۲)
(امّا) آن کس که کارهای شایسته انجام دهد، در حالی که مؤمن باشد، نه از
ظلمی میترسد، و نه از نقصان حقش.
توضیح:
پس انجام کارهای خوب (صالحات)در زمینه ایمان کارساز است یعنی اثر بخشی
بیشتری میدهد. ایمان بدون عمل نه دردی را از خود و نه از اجتماع میگشاید و
پسندیده نیست و همینطور کار نیکو اگر بدون ایمان و هدف الهی باشد هرچند
مقداری بدرد اجتماع میخورد ولی اثر کمی دارد و خود انسان هم بهره ای از آن
نمیبرد. پس در نظام خداوند کار انسان باید اولأ بهترین باشد و ثانیأ در
زمینه ایمان و اعتقاد توحیدی انجام شود تا حداکثر تأثیر و پیشرفت را داشته
باشد. چنین انسانی از ظلم و ستم به فعالیتش و شکست و پسرفت ترسی ندارد زیرا
کارش فقط بخاطر خدا بوده و اجر و پاداش خود را میبرد و اثر کار او هر چند
به هدف نرسد ولی در اجتماع و اذهان مردم تثبیت میگردد و مؤمنانی آن را
دنبال خواهند کرد و در آخرت هم از نقصان پاداش و ستم به خود هراسی ندارد
زیرا خدای متعال پاسخگوی آنست.
سعدی:
خبر داری ای استخوانی قفس
که جان تو مرغی است نامش نفس؟
چو مرغ از قفس رفت و بگسست قید
دگر ره نگردد به سعی تو صید
نگه دار فرصت که عالم دمی است
دمی پیش دانا به از عالمی است
سکندر که بر عالمی حکم داشت
در آن دم که بگذشت و عالم گذاشت
میسر نبودش کز او عالمی
ستانند و مهلت دهندش دمی
برفتند و هرکس درود آنچه کشت
نماند بجز نام نیکو و زشت
چرا دل بر این کاروانگه نهیم؟
که یاران برفتند و ما بر رهیم
هجرت
يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِي وَاسِعَةٌ فَإِيَّايَ
فَاعْبُدُونِ
عنکبوت ۵۶
ای بندگان من که ایمان آوردهاید! زمین من وسیع است، پس تنها مرا بپرستید
(و در برابر فشارهای دشمنان تسلیم نشوید)!
توضیح:
این آیه شریفه در سال دهم بعثت و در اوج آزار مسلمانان در مکه نازل شده و
آمادهساز آنان برای هجرت در سال سیزدهم بعثت است. روی سخن با عباد مؤمن
است یعنی کسانی که اولأ جادهای صاف برای فرامین خدا هستند و خود را صیقل
دادهاند و صفات خداوند را در خود میاندازند(عبد) و ثانیأ در حلقه امنیت و
آرامش قرار دارند و چون کوه استوارند(مؤمن) لذا به سرزمین مادری خود
نچسبیدهاند و میدانند که در این دنیا سکونت موقت دارند و در نهایت از این
دنیا مسافرند. پس فقط خدا را میجویند و راه او را انتخاب مینمایند و اگر
در شهر خود با حاکمان کفر و شرک روبرو گردیدند به سرزمین دیگری میروند(هجرت)
مانند مسلمانان صدر اسلام که علیرغم سختی مسافرت در ۱۴ قرن پیش و فقر و
تنگدستی، به پروردگارشان اعتماد نمودند و با پیامبر خود مهاجرت کردند و
سرآغاز تحول بررگی در تاریخ بشریت گشتند. .
حافظ:
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این دولتش صبا بکند
کلمات
خداوند
قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ
قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا
کهف ۱۰۹
بگو: «اگر دریاها برای (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکّب شود، دریاها پایان میگیرد.
پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان یابد؛ هر چند همانند آن (دریاها) را کمک
آن قرار دهیم!»
توضیح:
بحر به معنی دریا و در اینجا همه دریاهای عالم است و منظور از (مداد) چیزی
است که امتداد مییابد و اثر میگذارد مانند مرکب و البته اکنون به وسیله
نوشتن هم مداد گویند. میفرماید اگر همه دریاها و دریاهای دیگری مانند آن
مرکب شوند و با آن قوانین و حقایق این جهان و آیات پروردگار را بنویسند (
کلمات ربی) آب دریاها تمام میشود ولی حقایق عالم به انتها نمیرسد. (کلمه)
به معنی چیزی است که تأثیر میگذارد پس در اینجا نیروهای الهی و قوانین
عالم است که هر کدام وظیفهای دارند و جهان را بگردش میآورند و به موجودات
عالم نیز که حاصل خلقت خداوند هستند کلمه میگویند. در قرن ۲۱ هستیم و بشر
مقداری از این کلمات و اثرات آنها را دریافته ولی هنوز در ابتدای راه است.
ایمان به پروردگار و رعایت دستورات او همراه شدن با این کلمات و یافتن
سعادت واقعیست.
مولوی:
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد پر در نشد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
جمله معشوق است و عاشق پردهای
زنده معشوق است و عاشق مردهای
آینهت دانی چرا غماز نیست
زآن که زنگار از رخش ممتاز نیست
زمستان
و بهار
فَانظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ
مَوْتِهَا إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ
قَدِيرٌ
روم ۵۰
به آثار رحمت الهی بنگر که چگونه زمین را بعد از مردنش زنده میکند؛ چنین
کسی (که زمین مرده را زنده کرد) زندهکننده مردگان (در قیامت) است؛ و او بر
همه چیز تواناست!
توضیح:
میفرماید جهان یک خالق و یک قانون دارد و اگر ژرف بنگرید این قانون را در
همین دنیا میبینید و یکی از موارد این قانون ، مردن و زنده شدن طبیعت
اطراف ما در فصول مختلف سال است. زمین در زمستان سرد و بیجان میشود و
گیاهان خشک و مرده میگردند و اثار حیات به پائینترین حد خود میرسد اما در
بهار اوضاع دگرگون گشته و زندگی باز میگردد. میفرماید همین قانون در
قیامت نیز حاکم است و به همین شکل زندگی به مردگان باز میگردد و البته چون
انسان اختیار داشته است از این اختیار سئوال میشود و نتیجه آن نحوه زندگی
بعدی انسان است. قدیر از ریشه قدر و اندازه میآید و به صاحب آن قدرت میدهد
پس خداوند قادر متعال است و این قانون را مو به مو و به موقع اجرا میفرماید
و همانطورکه بهار و زمستان پیوسته اتفاق میافتد ، قیامتی نیز در کار است.
حافظ:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
دومشرق
و دومغرب
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَرَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ
الرحمن ۱۷
او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است!
توضیح:
مشرق محل طلوع خورشید و مغرب محل غروب آنست. در اینجا میفرماید خدای دومشرق
و دو مغرب که منظور از آنرا تغییر محل خورشید در زمستان و تابستان نسبت
بزمین میدانند که به دو حد نهائی بالا(تابستان) و پائین(زمستان) میرسد پس
دو مشرق و دو مغربِ کلی داریم یعنی دو موقعیت مکانی خورشید در آسمان که
مشرقها و مغربهای زیادی بین این دو حالت است ( که بصورت مشارق و مغارب در
آیه دیگری آمده است). در هر حال گوشزد کردن این نکته مهمِ فضاشناسی در ۱۴
قرن پیش از معجزات علمی قران است که حرکت زمین بدور خورشید و تغییر زاویه
زمین را در فصول مختلف به اینصورت بیان میفرماید که بشر از حدود ۴ قرن پیش
به آن دست یافته است.
حافظ:
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
پیامبر
و راه او
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا
إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ
فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
کهف ۱۱۰
بگو: «من فقط بشری هستم مثل شما؛ به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود
یگانه است؛ پس هر که به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام
دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!
توضیح:
خدای متعال وظیفه رسالت را بر بشری اعلام میدارد که مانند بقیه انسانهاست
ولی با رشد و تعالی توانسته پیامآور وحی شود(یوحی الی) و خداوند هدف از
این رسالت را سه مورد بیان میکند اول توحید است یعنی این جهان یک خالق و
یک مدیر دارد (الله) که باید به او ایمان داشت و پیوسته او را در همه جا
احساس کرد و شریکی برای او نساخت(لا یشرک) و نکته دوم معاد است و اینکه ما
به جهان دیگری میرویم و از اعمال و رفتارمان سئوال خواهد شد( یرجو لقاء
ربه)و سوم انجام کارهای نیکوست (عمل صالح) و چنین انسانی راه یافته است.
سعدی:
ماه فروماند از جمال محمد
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست
در نظر قدر با کمال محمد
وعدهٔ دیدار هر کسی به قیامت
لیلهٔ اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی
آمده مجموع در ظلال محمد
عرصهٔ گیتی مجال همت او نیست
روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس
بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد
تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتابد
نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند
پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش
خواب نمیگیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی
عشق محمد بس است و آل محمد
تأثیر
اعمال ما در جهان
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي
النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ
روم ۴۱
فساد، در خشکی و دریا بخاطر کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شده است؛
خدا میخواهد نتیجه بعضی از اعمالشان را به آنان بچشاند، شاید (بسوی حق)
بازگردند!
توضیح:
فساد از ریشه فسق و آن پاره شدن پوسته میوه و شروع تباهی در آنست و در بُعد
جامعهشناسی به ناهنجاریو تباهی در اجتماع معنی میشود و میفرماید بدلیل
دستآوردهای اشتباه و انحراف مردم و اعمال نادرست شاهد این تباهی در دریا و
خشکی میگردید. این موضوع مهم را اکنون و در قرن ۲۱ بصورت تغییرات اقلیمی
شاهد هستیم که در اثر اشتباه انسانها در کاربرد انرژیهاست و باعث گرم شدن
زمین و تبعات مخرب آن در دریاها و خشکیها میشود. از منظر دیگر اخلاق ناپسند
انسانها در روابط اجتماعی بسیار اثرگذار است و باعث عدم اطمینان اجتماعی و
افزایش سرقتها و تبهکاریها و انحرافات و از هم پاشیدگی خانوادهها میگردد
(ظهرالفساد) و این قانون الهیست که بروز مشکلات انسانها عکسالعمل کارهای
خود آنهاست. پس تمام ابعاد عالم بصورت شبکه بهم وصل است و اعمال انسان بر
کارکرد کل عالم اثرگذار است و فهم این موضوع اهمیت مسئولیت پذیری هر انسانی
را در اجتماع روشن میسازد. البته در زندگی دنیا امکان بازگشت و ترمیم گذشتهها
وجود دارد( لعلهم یرجعون).
سعدی:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
روز
آشکارشدن
قُلْ يَوْمَ الْفَتْحِ لَا يَنفَعُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِيمَانُهُمْ وَلَا
هُمْ يُنظَرُونَ
سجده ۲۹
بگو: «روز پیروزی، ایمان آوردن، سودی به حال کافران نخواهد داشت؛ و به آنها
هیچ مهلت داده نمیشود!»
توضیح:
فتح به معنی گشایش درها و بازشدن مشکلات و پیروزیست و به کلید مفتاح گویند.
در اینجا قران به یکی از نامهای قیامت اشاره دارد و آن (یوم الفتح) است.
روز گشایش محدودیتهای ماده و روز پیروزی حق بر باطل و روز باز شدن درهای
سعادت بر روی مؤمنین واقعی و البته بازشدن حقایق عالم بر مردم و باز شدن
چشم بسته ستمکاران است. میفرماید ایمان آوردن در آنروز سودی ندارد(لا ینفع)
، مانند شاگردی که در لحظه امتحان بفکر درس خواندن بیفتد زیرا صحنه عوض
میشود حقایق آشکار میگردد(یوم الفتح) و لذا مهلت و زمان دیگری در اختیار
انسان قرار نمیگیرد(ولا هم ینظرون). پس بهتر است انسان از همین حالا با
ایمان به آمدن چنین روزی اسب سرکش خویش را لگام زند و در جاده مستقیم براند.
سعدی:
روز وصلم قرار دیدن نیست
شب هجرانم آرمیدن نیست
طاقت سر بریدنم باشد
وز حبیبم سر بریدن نیست
مطرب از دست من به جان آمد
که مرا طاقت شنیدن نیست
دست بیچاره چون به جان نرسد
چاره جز پیرهن دریدن نیست
ما خود افتادگان مسکینیم
حاجت دام گستریدن نیست
دست در خون عاشقان داری
حاجت تیغ برکشیدن نیست
با خداوندگاری افتادم
کش سر بنده پروریدن نیست
گفتم ای بوستان روحانی
دیدن میوه چون گزیدن نیست
گفت سعدی خیال خیره مبند
سیب سیمین برای چیدن نیست
مُردگان
متحرک
فَإِنَّكَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَىٰ وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ
إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِينَ
روم ۵۲
تو نمیتوانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران
هنگامی که روی برگردانند و دور شوند!
توضیح:
میفرماید زندههائی که هدف از خلقت خود را درنیابند و به حقایق عالم بیتوجه
باشند مُردهاند پس زندهبودن از نظر قران فقط نفسکشیدن و غذاخوردن نیست
بلکه بالارفتن از سطح حیوانی و شناخت جهان است یعنی انسان باید صدای حقیقت
را بشنود و آیات خداوند را در عرصه خلقت ببیند و قلبش بیدار و هشیار باشد
تا به (حیات) برسد . لذا اگر آدمی کمال نیابد مانند انسان مرده( الموتی) و
ناشنوا (الصم) است بخصوص اگر به مرکز صدا پشت کند و از آن دور شود( ولوا
مدبرین). پس قران با این آیه انسانها را به یافتن (زندگی واقعی) تشویق میکند.
سعدی:
آهنی را که موریانه بخورد
نتوان برد از او به صیقل زنگ
با سیه دل چه سود گفتن وعظ
نرود میخ آهنین در سنگ
انتخابِ
آزاد
لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ
قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَن يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ
وَيُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىٰ لَا
انفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
بقره ۲۵۶
در قبول دین، اکراهی نیست. راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر
این، کسی که به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ
زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.
توضیح:
این آیه شریفه جزو آیات معروف به آیتالکرسی است و بسیاری از مسلمانان برای
حفظ سلامتی و امنیت زندگی پیوسته آنها را میخوانند ولی متأسفانه بسیاری به
معنای پربار آن توجه ندارند. میفرماید در مقوله دین و مذهب اکراه و اجباری
در کار نیست و نمیتوان شخصی را با زور دیندار کرد بلکه دین و ایمان با
قلبها سر و کار دارد و باید به دل و جان بنشیند. این انتخاب اختیاری باعث
میشود که انسان مال و جان خود را با خلوص و خوشحالی ایثار کند و عشق و
هدفی بجز خدای متعال و راه او نداشته باشد و با انتخابی اینگونه بهشت موعود
از همین دنیا شکل میگیرد . بعد میفرماید راه درست (رشد) و راه انحرافی(غی)
در فطرت انسان روشن گردیده است و اگر دست از طغیان(سرکشی و ستم) بردارید و
راه الله را انتخاب کنید به ریسمانی محکم (عروه الوثقی) چنگ زدهاید که
آسیب ناپذیر است( لا انفصام لها) ، تکیهگاهی که در مشکلات زندگی گسسته
نمیشود و انسان را نگاه میدارد. و در آخر میفرماید انتخاب با شماست ولی
بدانید که انتخابتان در پیشگاه خداوند ثبت میگردد( والله سمیع علیم).
حافظ:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
اعمال
انسان
لَن تَنفَعَكُمْ أَرْحَامُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ
يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
ممتحنه ۳
هرگز بستگان و فرزندانتان روز قیامت سودی به حالتان نخواهند داشت؛ میان شما
جدایی میافکند؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست.
توضیح:
میفرماید روابط دنیائی در عالم دیگر کارساز نیست و لذا اگر در این جهان
خویشان و فرزندان همراه انسان و کمک او هستند در آخرت چنین نخواهد بود و در
آنروز بین انسان و اقوام و فرزندانش جدائی میافتد(یفضل بینکم) و فقط اعمال
آدمی او را همراهی میکنند.
و خداوند بسیار ناظر و قاضی بر چگونکی این اعمال است و ذرهای نادیده گرفته
نمیشود(بصیر).
حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
پیامبر
رحمت
وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ
انبیاء ۱۰۷
ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم.
توضیح:
خداوند وجود پیامبر اسلام (ص) را رحمت برای همه جهانیان معرفی میکند. پس
اولأ اسلام یک دین جهانی و برای همه عالمیان است و ثانیأ پیامآور آن برای
همه رحمت است یعنی بخشش و مهربانی و شفقت میباشد پس ما هم باید همینطور
شویم یعنی مهربان و بخشایشگر و خیرخواه برای همه باشیم ، به دیگران کمک
کنیم و کینهها را به دل نگیریم. چنین دنیائی بهشت روی زمین خواهد شد.
سعدی:
چو صیتش در افواه دنیا فتاد
تزلزل در ایوان کسری فتاد
به لا قامت لات بشکست خرد
به اعزاز دین آب عزی ببرد
نه از لات و عزی برآورد گرد
که تورات و انجیل منسوخ کرد
شبی بر نشست از فلک برگذشت
به تمکین و جاه از ملک برگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند
که در سدره جبریل از او بازماند
بدو گفت سالار بیتالحرام
که ای حامل وحی برتر خرام
چو در دوستی مخلصم یافتی
عنانم ز صحبت چرا تافتی؟
بگفتا فراتر مجالم نماند
بماندم که نیروی بالم نماند
اگر یک سر مو فراتر پرم
فروغ تجلی بسوزد پرم
نماند به عصیان کسی در گرو
که دارد چنین سیدی پیشرو
چه نعت پسندیده گویم تورا؟
علیک السلام ای نبی الوری
درود ملک بر روان تو باد
بر اصحاب و بر پیروان تو باد
شکر
و کفر
وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ وَمَن
يَشْكُرْ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ
غَنِيٌّ حَمِيدٌ
لقمان ۱۲
ما به لقمان حکمت دادیم؛ (و به او گفتیم:) شکر خدا را بجای آور هر کس
شکرگزاری کند، تنها به سود خویش شکر کرده؛ و آن کس که کفران کند، (زیانی به
خدا نمیرساند)؛ چرا که خداوند بینیاز و ستوده است.
توضیح:
جناب لقمان از انسانهای رشدیافته است و قران نصایح و زندگی او را برای
راهنمائی ما بازگو میکند. در اینجا میفرماید به لقمان حکمت دادیم و حکمت
یعنی تفکر حکیمانه در خلقت و شناخت قوانین الهی و داشتن اخلاق انسانی است
که البته لقمان بدلیل جهد و کوشش خود به این مقام راه یافت و نتیجه این
حکمت شکر است و شکر یعنی استفاده از نعمتها و داشتههای زندگی که موجب
افزایش آنها میشود. پس شکر فقط قلبی و زبانی نیست بلکه در مرحله سوم با عمل
ثابت میشود( مانند شکر بر سلامتی که آنرا افزایش و تداوم میدهد). این گفته
خداوند به لقمان برای همه انسانهاست که پیوسته شکر کنید و با اینگونه
شکرکردن نفع آن به خودتان بر میگردد و در صورت (کفران) یعنی نادیده گرفتن
نعمتها و پوشاندن حقایق جهان خود انسان ضرر میکند و مسلمأ پروردگار عالم
به شکر و کفر ما بینیاز است ( غنی) زیرا کل جهان هستی و حتی اجزاء بدن
انسان با رعایت قوانین و مقررات او مشغول حمد و سپاس هستند( فان الله غنی
حمید).
ضربالمثل:
گر جمله کائنات کافر گردند
بر دامن کبریاش ننشیند گرد
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
ایمان
و عمل
فَمَن يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَا كُفْرَانَ
لِسَعْيِهِ وَإِنَّا لَهُ كَاتِبُونَ
انبیاء ۹۴
و هر کس چیزی از اعمال شایسته بجا آورد، در حالی که ایمان داشته باشد، کوشش
او ناسپاسی نخواهد شد؛ و ما تمام اعمال او را (برای پاداش) مینویسیم.
توضیح:
میفرماید سعادت و خوشبختی نهائی انسان به ایمان و کار نیک وابسته است.
یعنی انسان باید ابتدا خود را در محدوده امنیت اخلاقی و فکری قرار دهد(مؤمن)
و سپس پیوسته اعمال نیکو انجام دهد یعنی اعمالی که بر اساس فطرت پاک آدمی و
دستورات الهی در صحنه اجتماعات بشری انجام میگیرد و دردی را در جامعه
درمان میکند. سعی و کوشش چنین انسانی گُم نمیگردد و نادیده گرفته نمیشود
زیرا در تفکر توحیدی کلیه کارهای انسان چه خوب باشد و چه بد ، کم باشد یا
زیاد در نظام خلقت ثبت و ظبط میگردد و پاسخ مناسب به آن داده خواهد شد.
ضربالمثل:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
سعدی:
کسی خسبد آسوده در زیر گل
که خسبند از او مردم آسوده دل
غم خویش در زندگی خور که خویش
به مرده نپردازد از حرص خویش
زر و نعمت اکنون بده کان تست
که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
نخواهی که باشی پراگنده دل
پراگندگان را ز خاطر مهل
پریشان کن امروز گنجینه چست
که فردا کلیدش نه در دست تست
تو با خود ببر توشه خویشتن
که شفقت نیاید ز فرزند و زن
کسی گوی دولت ز دنیا برد
که با خود نصیبی به عقبی برد
به غمخوارگی چون سرانگشت من
نخارد کس اندر جهان پشت من
کفر
نافرجام
وَمَن كَفَرَ فَلَا يَحْزُنكَ كُفْرُهُ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ
فَنُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
لقمان ۲۳
و کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد؛ بازگشت همه آنان به سوی ماست
و ما آنها را از اعمالی که انجام دادهاند آگاه خواهیم ساخت؛ خداوند به
آنچه درون سینههاست آگاه است.
توضیح:
میفرماید عدهای علیرغم دعوت پیامبران و دستورات الهی حقیقت را نمیبینند
و راه دیگری میروند( کفر) لذا از این موضوع غمگین مباش زیرا خودشان ساز
مخالف را انتخاب کردهاند و از ارکستر عالم جدا گردیدهاند، آنها نمیدانند
که همه برگشتها به خدا ختم میشود و مرجعی بجز پروردگار عالم وجود ندارد (
الینا مرجعهم) و قانون جهان همان قانون خداوند است و نتیجه عمل خود را از
همین دنیا میبینند و در زمان بازگشت هم آنان را از اعمال خود در دنیا و
راهی که رفتهاند و کارهائی که کردهاند آگاه میسازیم ( فننبئهم بما عملوا)
چون خدای متعال محیط بر عالم است و از همه قصد و غرضها و فکرها و اعمال
مردمان بسیار آگاه است( علیم بذات الصدور) ، و با چنین توحیدی است که
انسانها در اوج قدرت و یا در گرفتاری و ذلت ، همچنان مؤمن و موحد باقی میمانند.
ناصرخسرو:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
حساب
نزدیک میشود
اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسَابُهُمْ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ مُّعْرِضُونَ
انبیاء ۱
حساب مردم به آنان نزدیک شده، در حالی که در غفلتند و روی گردانند!
توضیح:
میفرماید حساب نزدیک است(اقترب) ولی انسانها در غفلت و بیخبری راه دیگری
میروند(معرضون) ، پس یک مسیرِ هموار بسمت خدا و راه خدا وجود دارد که انسان
را به رشد و تکامل میرساند و البته آدمیان در انتخاب این مسیر مختار هستند.
منظور از نزدیک شدن حساب ، آمدن روز قیامت است و جالب است که او به ما
نزدیک میشود یعنی کارهای انسان است که آنرا میسازد و به آدمی نزدیک میکند
و اعمال انسان حتی به اندازه ذرهای در آنجا سنجیده میشود ولی میتوان گفت
هر روز و هر لحظه در این دنیا هم زمانِ حساب است چون قانون الهی در همه جا
و هر زمان گسترده است و جهان پیوسته آماده حسابگری برای انسان است و نتیجه
اعمال آدمی از همین دنیا آشکار میگردد.
سعدی:
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت
مگر خفته بودی که بر باد رفت؟
همه برگ بودن همی ساختی
به تدبیر رفتن نپرداختی
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آگندهتر
تهیدست را دل پراگندهتر
ز پنجه درم پنج اگر کم شود
دلت ریش سرپنجهٔ غم شود
چو پنجاه سالت برون شد ز دست
غنیمت شمر پنج روزی که هست
اگر مرده مسکین زبان داشتی
به فریاد و زاری فغان داشتی
که ای زنده چون هست امکان گفت
لب از ذکر چون مرده بر هم مخفت
چو ما را به غفلت بشد روزگار
تو باری دمی چند فرصت شمار
یادآوری
فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنتَ مُذَكِّرٌ
غاشیه ۲۱
پس تذکّر ده که تو فقط تذکّر دهندهای!
توضیح:
ذکر به معنی یادآوری دانستههاست. پس حقایق عالم و اخلاق نیکو و شناخت
توحید از ابتدا در فطرت انسانها وجود دارد(فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ
النَّاسَ عَلَيْهَا ) و پیامبران خدا این فطرت را بیدار میکنند و دانستهها
را یادآور میشوند. بقیه کارها مربوط به انسان و اختیار اوست که به فطرت
پاک خود احترام گذارد و بیدار شود یا در خواب بماند ، البته اثرات این
انتخاب را در زندگی دنیا و آخرت خود خواهد دید.
حافظ:
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش
دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف میشکند بازارش
بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
ای که در کوچه معشوقه ما میگذری
بر حذر باش که سر میشکند دیوارش
آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
جانب عشق عزیز است فرومگذارش
صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه
به دو جام دگر آشفته شود دستارش
دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
بیتوجه
به ذکر
مَا يَأْتِيهِم مِّن ذِكْرٍ مِّن رَّبِّهِم مُّحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ
وَهُمْ يَلْعَبُونَ
انبیاء ۲
هیچ یادآوری تازهای از طرف پروردگارشان برای آنها نمیآید، مگر آنکه با
بازی (و شوخی) به آن گوش میدهند!
توضیح:
میفرماید ذکر و یادآوری در کافران بدلیل زنگاری که بر قلبشان گرفته است
کارگر نیست و علیرغم شنیدن و دیدن پیوسته به بازی و بیهودگی مشغولند. قران
مهمترین ذکر است و معنی آن (خواندنی) است پس یک مؤمن هیچوقت از قران جدا
نمیشود و از آن راهنمائی و بصیرت میگیرد. آیات خدا در طبیعت نیز برای مؤمن
یادآوری و ذکر است و از هر لحظه زندگی درس میگیرد و رشد و تکامل مییابد.
حافظ:
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندی من سوخته زار و نزار
ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
دوزخ
درون
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا
وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ
لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ
تحریم ۶
ای کسانی که ایمان آوردهاید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن
انسانها و سنگهاست نگه دارید؛ آتشی که فرشتگانی بر آن گمارده شده که
سختگیرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند
(به طور کامل) اجرا مینمایند!
توضیح:
روی سخن با کسانی است که وارد منطقه امنیت گشتهاند(آمنوا) که خود و
خانواده و اطرافیان را از زندگی آتشآلود حفظ کنند (دست آنان را بگیرند و
راه درست را نشان دهند) از آتشی حفظ کنند که در وجود خود انسان است و از
قلبهای سنگشده شعله میگیرد (الناس والحجاره). پس آتش دوزخ در درون انسان
است. بعد میفرماید یک مجموعه نیرویهای قوی بر اجرای قوانین الهی حاکم
هستند ( ملائکه غلاظ) و دقیقأ دستورات خداوند را اجرا میکنند (قانون عمل و
عکسالعمل) پس پاسخ کجرویها از همین دنیا گریبان مجرمین را خواهد گرفت و
جهنم آنان آغاز میگردد.
صائب تبریزی:
از درون سیه توست جهان چون دوزخ
دل اگر تیره نباشد همه دنیاست بهشت
دارد از خلد ترا بی بصریها محجوب
ورنه در چشم و دل پاک مهیاست بهشت
عمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت
نشد آگاه که در ترک تمناست بهشت
صائب از روی بهشتی صفتان چشم مپوش
که درین آینه بی پرده هویداست بهشت
نامگذاری
قران
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ
بروج ۲۱
بلکه قرآن باعظمت است...
توضیح:
این آیه شریفه نامگذاری رایجترین نام قران توسط خداوند است، (قران) به
معنی کتاب خواندنی و چیزی که باید توسط زندگان قرائت شود( نه اینکه فقط
زینت بخش مجالس عروسی بوده و یا برای مردگان خوانده شود) و مجید به معنی با
مجد و عظمت و شکوه است ، در ضمن مجید از جود و بخشش هم میاید ، پس این کتاب
هم خواندنی است و هم برای بخشیدن و انتقال مطالب حیاتی به بشریت است. پس
باید آنرا خواند و فهمید و بکار برد و طوری نشود که در پیشبینی حدیث معروف
آمده که دیگران در عمل به آن از مسلمانان پیشی گیرند.
حافظ:
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
قران
شفابخش
وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ
وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا
اسراء ۸۲
و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است برای مؤمنان، نازل میکنیم؛ و ستمگران را
جز خسران (و زیان) نمیافزاید.
توضیح:
میفرماید قران شفا و درمان و رحمت است اما برای مؤمن یعنی کسیکه خود و
دیگران را در امنیت قرار میدهد ، چنین انسانی به خداوند عالم یعنی
بزرگترین نیروی ماوراء ماده ایمان داشته (ایمان به غیب) و به خالق خود تکیه
دارد ، پس با خواندن راهنمائیها و بکار بردن دستورات او (قران) بطور
پیوسته این امنیت را تداوم میدهد و شفا میگیرد . این شفا از روح و روان
انسان آغاز میشود و میتواند در جسم او هم ادامه یابد(روح و جسم در رابطه
تنگاتنگ با هم هستند). البته این اثرات در ظالمین راهی ندارد و ظالم کسی
است که اول به خود ظلم میکند و سپس به دیگران ، او در زندگی هیچ حد و مرزی
را نمیشناسد و حقایق عالم را نادیده میگیرد(کفر) لذا انسان ظالم همیشه
مخالف دستورات خالق خود عمل میکند و بدین جهت زیان و خسارت عاید او میگردد.
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
نوع
نگاه به مال و فرزند
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا
أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ
الْخَاسِرُونَ
منافقون ۹
ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل
نکند! و کسانی که چنین کنند، زیانکارانند!
توضیح:
روی سخن با مؤمنین است و میفرماید دارائی و بچههایتان شما را از راه خدا
دور نکند (تلهکم از ریشه لهو و سرگرمی )زیرا ما در زندگی خود در مسیری در
حال اوج گرفتن و بالا رفتن هستیم و دوچیز مهم که میتواند باعث عقب افتادن
انسان در این مسیر شود هدف قرار دادن مال و فرزند است لذا باید فکر و راه
خدائی باشد و اینها هدف نشوند. میدانیم که در ادیان الهی تأکید فراوان به
محبت به زن و فرزند و استفاده صحیح از مال و دارائی شده است ولی باید
همواره خدا را در نظر داشت زیرا اگر تمام هدف انسان به دنیا و وابستگی دنیا
باشد زیان خواهد کرد یعنی راهی به رشد و کمال نیافته است(فاولئک هم
الخاسرون).
شعر:
عمر ما همچو باد در گذر است
مصرف هر دقیقه اش هنر است
ذرهای کار مثبت و نیکو
بهتر از صدهزار سیم و زر است
روز آخر ز فعل ما پرسند
کار نیکت جواهر و گهر است
هر چه دارم در این سرا ماند
جای دیگر ، تجارت دگر است
هر عمل کردهام ببینم من
فعل نیکو برای من سپر است
نه بدردم پسر خورد نی زن
نه ز مادر کمک ، نه از پدر است
آنهمه شور و شوکت دنیا
در سرای دگر چه بی ثمر است
دست و پا ، اعتراف میدارند
نه سئوالی از این زبان سر است
بایدم پر زدن بسوی کمال
علم و ایمان مثال بال و پر است
بایدم تکیه ، بر خدا باشد
آنچه آید ز سوی او خبر است
هرچه گفت این سعید با خود گفت
چونکه او شاخهای بدون بر است
مراحل
خلقت جهان
اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا فِي
سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ مَا لَكُم مِّن دُونِهِ
مِن وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ
سجده ۴
خداوند کسی است که آسمانها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [=
شش دوران] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت؛ هیچ سرپرست و شفاعت کنندهای
برای شما جز او نیست؛ آیا متذکّر نمیشوید؟!
توضیح:
میفرماید خداوند متعال کل یونیورس و عالم ماده (السماوات و الارض و ما
بینهما) را در شش دوران که (هر دوره میلیاردها سال طول کشیده ) بوجود آورده
است. و از خلقت بین کرات آسمانی برای ما میگوید و اکنون میدانیم که بین
ستارگان و سیارات هم خالی نیست. مادهای رقیق و فشرده بهنام محیط میانسیارهای
در فاصلهٔ میان سیارات و اجسام دیگر وجود دارد. اجزای سازندهٔ محیط میانسیارهای
را هیدروژن خنثی و غیر یونیزهشده، گاز پلاسما، پرتوهای کیهانی و ذرات گرد
و غبار تشکیل میدهند. در واقع این پنداشت که فضا یک خلأ کامل است، نادرست
است و مواد محیط میانسیارهای در فضا وجود دارد و بین کهکشانها نیز (ماده
تاریک )را کشف نمودهاند . با علم امروز تا کنون ۱۳/۷ میلیارد سال از عمر
جهان میگذرد و دانشمندان فضاشناسی این زمان را به دوران مختلفی تقسیم
نمودهاند که به شکلگیری کهکشان راه شیری و منظومه شمسی و کره زمین
انجامیده است. بعد میفرماید تدبیر امور این جهان نیز بدست همان خالق است(
ثم استوی علی العرش) و نیروی مؤثر و قانونگذار دیگری حاکم و مدیر نیست( ولی
و لا شفیع) و بعد با سئوالی که جواب را در خود دارد میفرماید پس چرا این
یادآوری شما را بیدار نمیکند ( افلا تتذکرون).
فردوسی:
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
سرمایهٔ گوهران این چهار
بر آورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی بر شده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
و زان پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
پدید آمد این گنبد تیز رو
شگفتی نمایندهٔ نو به نو
چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ
زمین شد به کردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بر دمید
سر رستنی سوی بالا کشید
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره بر او بر شگفتی نمود
به خاک اندرون روشنایی فزود
همی بر شد آتش فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
گیا رست با چند گونه درخت
به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت
چنین است فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
انسان رها
نیست
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ
إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
سجده ۵
امور این جهان را از آسمان به سوی زمین تدبیر میکند؛ سپس در روزی که مقدار
آن هزار سال از سالهایی است که شما میشمرید بسوی او بالا میرود.
توضیح:
میفرماید تدبیر امور و قوانین حاکم بر این جهان از مکانی که محیط بر شما و
بالاتر از موقعیت شماست بر شما وارد میشود و سماء از ریشه سمو به معنی
بالاست و در باور توحیدی خالق این جهان محیط بر عالم و بالاترین و بزرگترین
است(الله اکبر). البته زندگی در کره زمین وابسته به آسمان بالا هم هست زیرا
نور و حرارت از ستاره خورشید و آب از طبقات بالادست زمین بسوی ما میآیند.
بعد میفرماید پاسخ این امور و قوانین و عملکرد مخلوقات بسوی پروردگار برمیگردد(یعرج
الیه) پس هیچ عملی گم نمیشود بلکه در پیشگاه خداوند ثبت میگردد و سرعت این
برگشت در زمانی با سرعت نور و حتی بیشتر از آنست (در روزی که معادل هزار
سال بشریست و طبق محاسبات ریاضی این زمان میتواند با سرعت نور مطابق باشد).
در هر حال پیام این آیه شریفه در اینست که انسان رها نیست و بر طبق حکومت و
تدبیر خالق خود زندگی میکند و نتیجه کارهای او به نزد همان خالق برمیگردد.
این برگشت و عروج در هر لحظه و با سرعت زیاد وجود دارد و مسلمأ در روز
قیامت ( فی یوم) و پایان زندگی دنیائی بصورت کامل آشکار میگردد.
حافظ:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
ما را ز منع عقل مترسان و می بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست
از چشم خود بپرس که ما را که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را به چشم پاک توان دید چون هلال
هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج بر همه کس آشکاره نیست
نگرفت در تو گریه حافظ به هیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست
کتاب
آگاهی
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ لِتُنذِرَ
قَوْمًا مَّا أَتَاهُم مِّن نَّذِيرٍ مِّن قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ
سجده ۳
ولی آنان میگویند: «(محمّد) آن را بدروغ به خدا بسته است»، امّا این سخن
حقّی است از سوی پروردگارت تا گروهی را انذار کنی که پیش از تو هیچ
انذارکنندهای برای آنان نیامده است، شاید (پند گیرند و) هدایت شوند!
توضیح:
میفرماید کافران حقایق قران را افترا و دروغ مینامند
چون ایمان ندارند و ظاهر دنیا آنها را فریفته است و قلبشان زنگار بسته و
شیطان شدیدأ در کار است. خدای متعال از حقانیت و راستی قران که از سوی رب و
مدیر جهان نازل شده سخن میراند و اینکه این کتاب برای (انذار) است یعنی
هشداردهنده و آگاهکننده بشریت است و خود انسانها باید انتخاب راه نمایند،
جهانیکه بیش از پانصد سال پس از مسیح(ع) پیامبری و کتابی نداشته است ، پس
با ارسال پیامبر اسلام و کتاب قران امید هدایت و راهنمائی در دلها زنده
میشود.
حافظ:
اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها
که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
به بویِ نافهای کآخر صبا زان طُرّه بگشاید
ز تابِ جعدِ مشکینش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزلِ جانان چه امنِ عیش چون هر دَم
جَرَس فریاد میدارد که بربندید محملها
به می سجّاده رنگین کن گرت پیرِ مُغان گوید
که سالِک بیخبر نبود ز راه و رسمِ منزلها
شبِ تاریک و بیمِ موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حالِ ما سبکبارانِ ساحلها
همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر
نهان کِی مانَد آن رازی کزو سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غایب مشو حافظ
مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها
راه بازگشت
إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا فَأُولَٰئِكَ أَتُوبُ
عَلَيْهِمْ وَأَنَا التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
بقره ۱۶۰
مگر آنها که توبه و بازگشت کردند، و (اعمال بد خود را، با اعمال نیک،)
اصلاح نمودند، (و آنچه را کتمان کرده بودند؛ آشکار ساختند؛) من توبه آنها
را میپذیرم؛ که من توّاب و رحیمم.
توضیح:
اینجا شروط توبه و بازگشت به محدوده امنیت و بستن پیمان با خدا اعلام گشته
و اینکه درهای رحمت خداوند همیشه برای بازگشت بندگان باز است. میفرماید
کسانی که به راه کفر رفتهاند و خیال بازگشت دارند در ابتدا باید راه خود
را عوض نمایند(تابوا) و دیگر آن روش قبلی را ادامه ندهند و بسوی خدای
مهربان برگردند. سپس نیکی کنند ( اصلحوا) و به کارهای خیر و اصلاح امور
مردم بپردازند و حقوق ضایعکرده دیگران را ادا نمایند. و سوم اینکه مرتبأ
این تغییر و تحول درونی را اعلام دارند( بینوا) و مردم را آگاه سازند و این
انقلاب درونی خود را بازگویند و دیگران را به آن تشویق کنند. در چنین حالتی
است که پروردگار عالم و نظام خلقت با آنان همراه و هماهنگ میشود( اتوب
علیهم) و فایده ایمان خود را در زندگی همین دنیا خواهند دید زیرا خدای
متعال بسیار توبهپذیر است و درهای رحمتش همیشه باز است (تواب) و بسیار
مهربان و دوستدار بندگان خویش است(رحیم).
سعدی:
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
به فصل خزان درنبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت
برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست
قضا خلعتی نامدارش دهد
قدر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
یکسانی
گفتار و کردار
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ
صف ۲
ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید؟!
توضیح:
صحبت از همراهی سخن و کردار است و اینکه آنچه یک مؤمن میگوید باید به آن
عمل کند در غیراینصورت علاوه بر تحقیر شخصیت خود در اجتماع هم اثرات بدی میگذارد
زیرا باور و اعتماد مردم از بین میرود و جای آن شک و سوءظن مینشیند لذا
اجتماع از رشد و پیشرفت باز میماند و صداقت و راستی جای خود را به دروغ و
دوروئی میدهد و این سم مهلکی برای جمعیتهای انسانی است.
سعدی:
ایهاالناس جهان جای تن آسانی نیست
مرد دانا، به جهان داشتن ارزانی نیست
خفتگان را چه خبر زمزمهٔ مرغ سحر؟
حیوان را خبر از عالم انسانی نیست
داروی تربیت از پیر طریقت بستان
کادمی را بتر از علت نادانی نیست
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
تا به خرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارهٔ کار به جز دیدهٔ بارانی نیست
زنده
واقعی
لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ
یس ۷۰
تا افرادی را که زندهاند بیم دهد و فرمان بر آنان مسلّم گردد!
توضیح:
میفرماید تمام رسالت پیامبران و کتب الهی و آخرین آنها پیامبر بزرگوار
اسلام و قران شریف، کارشان انذار و هشدار بیداردلان است (من کان حیا ) یعنی
زنده واقعی ، یعنی کسی که فقط نفس نمیکشد بلکه از خودش بیرون آمده و در
جهان خلقت به تفکر مشغول است و لحظاتی از زندگی خود را اندیشه میکند. پس
از انسان فقط زندگی حیوانی انتظار نمیرود بلکه باید زنده واقعی باشد. چنین
انسانی خلقت این عالم و جهان پهناور را عبث نمیداند و پیوسته در پی یافتن
حقیقت است. در هر حال قوانین الهی در عالم در حال اجرا است و کافران(کسانی
که حقیقت را میپوشانند) نتیجه عمل خود را میبینند (یحق القول).
حافظ:
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصهاش دراز کنید
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
به جان دوست که غم پرده بر شما ندرد
گر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
وگر طلب کند انعامی از شما حافظ
حوالتش به لب یار دلنواز کنید
پنج صفت
مؤمنین
الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ
وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ
آل عمران ۱۷
آنها که (در برابر مشکلات، و در مسیر اطاعت و ترک گناه،) استقامت میورزند،
راستگو هستند، (در برابر خدا) خضوع، و (در راه او) انفاق میکنند، و در
سحرگاهان، استغفار مینمایند.
توضیح:
در این آیه خداوند پنج خصوصیت مؤمنین را یادآوری میکند. اول صبر مثبت و
اکتیو یعنی تحمل مشکلات و کوشش برای حل آنها و ناامید نشدن است. دوم صدق و
راستی و نگفتن دروغ و مانند بقیه مخلوقات عالم یکدست بودن است. سوم قنوت و
خضوع و افتادگی در برابر نظام هستی و قوانین الهی و غرور و تکبر نداشتن و
با بدنه اجتماع همراه بودن است. چهارم انفاق و بخشش و کمک بدیگران و اینکه
انسان بداند این مال و ثروت چند روزی مهمان او است و مالک حقیقی آن نیست.
پنجم رابطه دائمی با خداوند بخصوص در سکوت سحرگاهان و اندیشیدن در دگرگونی
طبیعت و نزدیکترتر شدن به خالق هستی و استغفار یعنی بازنگری پرونده دیروز
و طلب بخشش از خداوند برای اشتباهات و سعی در ترمیم آنها است. از نظر
روانپزشکی و جامعهشناسی این پنج صفت اثرات مثبت عمیقی بر خود انسان و
اجتماع میگذارد که صدها جلد کتاب هم برای شرح آن کافی نیست.
حافظ:
بیا که قصر امل سخت سست بنیادست
بیار باده که بنیاد عمر بر بادست
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژدهها دادست
که ای بلندنظر شاهباز سدره نشین
نشیمن تو نه این کنج محنت آبادست
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
غم جهان مخور و پند من مبر از یاد
که این لطیفه عشقم ز ره روی یادست
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزاردامادست
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل
بنال بلبل بی دل که جای فریادست
حسد چه میبری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
ایمان
و اجرای عدالت
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ
بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا
تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَىٰ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ
اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ
مائده ۸
ای کسانی که ایمان آوردهاید! همواره برای خدا قیام کنید، و از روی عدالت،
گواهی دهید! دشمنی با جمعیّتی، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت
کنید، که به پرهیزگاری نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه
انجام میدهید، با خبر است!
توضیح:
روی سخن با مؤمنین است که همه اعمال و رفتارتان برای خدا و در راه خدا و
منطبق با قوانین او باشد (قوامین لله) و این حالت انسان را از انحراف و خطا
دور نگه میدارد و جامعهای سالم میسازد. عدالت و دادگستری در اجتماع از
ارکان مهم ادیان الهی است و میفرماید حتی در مورد دشمنان عدالت داشته
باشید و این از بالاترین فوائد ایمان و تقوا است که خداوند در مورد دشمن
نیز بیعدالتی و ظلم و ستم را نمیپذیرد. زیرا محدوده تقوا چهارچوبی دارد
که نمیتوان از آن فراتر رفت( اقرب للتقوی). و در انتها میفرماید خداوند
به کارهای شما بسیار آگاه و مطلع است( خبیر ).
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
سرزمین
ایمان
وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم
مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ
مائده ۹
خداوند، به آنها که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده آمرزش و
پاداش عظیمی داده است.
توضیح:
نادیده گرفتن آثار گناه ( مغفرت) و پاداش بزرگ ( اجر عظیم) وعده خدای متعال
به مؤمنین درستکار است. پس برای رسیدن به این توفیق بزرگ دو صفت لازم است،
ابتدا داشتن ایمان یعنی ورود به محدوده امنیت و آرامش که در این محدوده
انسانها به کسی آزار نمیرسانند و خود نیز آزار نمیبینند و در آن محیط
سلامت و شادی و امید و بخشش موج میزند و دیگر انجامدادن کارهای نیکوست ،
پس انسان مؤمن بیکار نمینشیند و پیوسته مشغول انجام کار مثبتی برای اجتماع
است. در این اجتماع گناهی انجام نمیگیرد و اگر اتفاق افتد بسرعت آثار آن
پاک میگردد و پیوسته خیر و برکت جاری است.
خاقانی:
مرا تا جان بود جانان تو باشی
ز جان خوشتر چه باشد آن تو باشی
دل دل هم تو بودی تا به امروز
وزین پس نیز جان جان تو باشی
به هر زخمی مرا مرهم تو سازی
به هر دردی مرا درمان تو باشی
بده فرمان به هر موجب که خواهی
که تا باشم، مرا سلطان تو باشی
اگر گیرم شمار کفر و ایمان
نخستین حرف سر دیوان تو باشی
به دین و کفر مفریبم کز این پس
مرا هم کفر و هم ایمان تو باشی
ز خاقانی مزن دم چون تو آئی
چه خاقانی که خود خاقان تو باشی
صداقت
در پیمان
مِّنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ
فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن يَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا
تَبْدِيلًا
احزاب ۲۳
در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه
ایستادهاند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت
نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان
خود ندادند.
توضیح:
خدای متعال در اینجا از مؤمنینی سخن میگوید که در انجام عهد و پیمان خود
با او صادق هستند یعنی راستگفتار و راستکردارند و در ناملایمات زندگی
پیمان خود را نمیشکنند و البته بالاترین مرحله این صداقت صحنه جنگ و دفاع
در راه خداست که جان خود را هم تقدیم میدارند( من قضی نحبه) و گروهی هم
منتظرند و هیچ تغییری و برگشتی از سر پیمان ندارند( و ما بدلوا تبدیلا). پس
ایمان انسانها سه مرحله گفتاری و قلبی و عملی دارد و مؤمنین راستین تا
انتها ایستادهاند.
حافظ:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینهها در مقابل رخ دوست
صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودروست
آگاهترین
إِن تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ
عَلِيمًا
احزاب ۵۴
اگر چیزی را آشکار کنید یا آن را پنهان دارید، خداوند از همه چیز آگاه است!
توضیح:
(تبدوا) از ریشه بداء به معنی آشکارساختن است و (تخفوه ) از ریشه خفی و به
معنی پنهان کردن است میفرماید خداوند از تمام کارهای انسان آگاه است ، این
آشکار و پنهان ظاهری در محیط زندگی ماست و خدائی که در هر لحظه و در هر کجا
حاضر و بیدار است از کوچکترین اعمال و حتی افکار ما مطلع است و با شناخت
توحید واقعی هیچ پنهانی برای پروردگار عالم وجود ندارد. پس انسان مؤمن
همیشه یک ناظرِ آگاه را در کنار خود حس میکند و این گونه شناخت از انجام
گناه میکاهد و فکر و عمل خیر را افزایش میدهد و چنین دنیائی گلستان میگردد.
سعدی:
اوّلِ دفتر به نامِ ایزدِ دانا
صانعِ پروردگارِ حیِّ توانا
اکبر و اعظم خدایِ عالَم و آدم
صورتِ خوب آفرید و سیرتِ زیبا
از درِ بخشندگیّ و بندهنوازی
مرغْ هوا را نصیب و ماهیْ دریا
قسمتِ خود میخورند مُنعِم و درویش
روزیِ خود میبَرند پشّه و عَنقا
حاجتِ موری به علمِ غیب بداند
در بُنِ چاهی به زیرِ صخرهٔ صَمّا
جانور از نطفه میکُند، شکر از نِی
برگِ تر از چوبِ خشک و چشمه ز خارا
شربتِ نوش آفرید از مگسِ نَحل
نخلِ تناور کُنَد ز دانهٔ خرما
از همگان بینیاز و بر همه مُشفِق
از همه عالَم نهان و بر همه پیدا
پرتوِ نور سُرادِقاتِ جلالش
از عظمت ماورایِ فکرتِ دانا
خود نه زبان در دهانِ عارفِ مدهوش
حمد و ثنا میکُند که مویْ بر اعضا
هرکه نداند سپاسِ نعمتِ امروز
حیف خورَد بر نصیبِ رحمتِ فردا
بارخدایا مُهَیمِنیّ و مدبّر
وز همه عیبی مقدّسیّ و مبرّا
ما نتوانیم حقِّ حمدِ تو گفتن
با همه کرّوبیانِ عالَمِ بالا
سعدی از آنجا که فهمِ اوست سخن گفت
ور نه کمالِ تو وهم کِی رسد آنجا
زمر ۵۵
وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا
أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ
بَغْتَةً وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ
و از بهترین دستورهائی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید
پیش از آنکه عذاب (الهی) ناگهان به سراغ شما آید در حالی که از آن خبر
ندارید!»
توضیح:
میفرماید همیشه بهترین باشید و ماگزیمم خوبیها را رعایت کنید(واتبعوا
احسن ) بعضی قران را در بین کتب الهی (احسن) معنا کردهاند و گروهی در
دستورات قران مثلأ بین قصاص و بخشیدن ، عفو و بخشش را (احسن) دریافتهاند.
حال چون تاریخی برای این امتحان نیست هر لحظه احتمال رسیدن آنست. پس عذاب
میتواند لحظه مرگ باشد یا بیماریها و یا حوادث خارجی مانند دگرگونی در
طبیعت (زلزله، آتشفشان …) و در هر حال بدون پیشبینی و پیشگوئی است( بغتة)
و انسان از آن بیخبر است(لا یشعرون). پس انسان باید همیشه آماده ترک این
دنیا باشد ، بهترین پیشینه را داشته باشد و قلبی تسلیم و روحی سبک با
کمترین اتصال به این دنیا را پرورش دهد.
حافظ:
حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست
باده پیش آر که اسباب جهان این همه نیست
از دل و جان شرف صحبت جانان غرض است
غرض این است وگرنه دل و جان این همه نیست
منت سدره و طوبی ز پی سایه مکش
که چو خوش بنگری ای سرو روان این همه نیست
دولت آن است که بی خون دل آید به کنار
ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست
پنج روزی که در این مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
بر لب بحر فنا منتظریم ای ساقی
فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست
زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار
که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست
دردمندی من سوخته زار و نزار
ظاهرا حاجت تقریر و بیان این همه نیست
نام حافظ رقم نیک پذیرفت ولی
پیش رندان رقم سود و زیان این همه نیست
روز
برخاستن
وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّىٰ كُلُّ
نَفْسٍ مَّا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ
بقره ۲۸۱
و از روزی بپرهیزید که در آن روز، شما را به سوی خدا بازمیگردانند؛ سپس به
هر کس، آنچه انجام داده، به طور کامل باز پس داده میشود، و به آنها ستم
نخواهد شد.
توضیح:
میفرماید در روز قیامت همه مخلوقات بسوی مبدأ خود یعنی خداوند متعال برمیگردند.
انسانها نیز با اعمالشان چنین برگشتی را دارند(ترجعون) و نتیجه عمل خود را
میبینند( توفی کل نفس) و توفی از ریشه وفا و به معنی بازپس دادن کامل است.
پس بازخورد اعمال ما هرچند از همین دنیا شروع میشود اما در قیامت کامل و
جامع وجود دارد و هیچ ستمی هم به هیچکس نمیشود ( لا یظلمون) یعنی همه میپذیرند
که نتیجه اعمال خودشان است.
حافظ:
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید
گفت با این همه از سابقه نومید مشو
گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو
تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
گوشوار زر و لعل ار چه گران دارد گوش
دور خوبی گذران است نصیحت بشنو
چشم بد دور ز خال تو که در عرصه حسن
بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو
آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
ساعت
يَسْأَلُكَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَةِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيبًا
احزاب ۶۳
مردم از تو درباره قیامت سؤال میکنند، بگو: «علم آن تنها نزد خداست!» و چه
میدانی شاید قیامت نزدیک باشد!
توضیح:
میفرماید زمان قیامت(الساعة) نامعلوم است اما حتمأ اتفاق میافتد و علم و
دانش چگونگی آن تنها نزد خداوند است و شاید بزودی پیدا شود. مسلمأ این
ابهام در زمان وقوع قیامت باعث میشود که انسان هر لحظه آماده باشد و توشه
خود را جمع آورد. و البته امکان بازگشت و توبه تا آخرین لحظه برای همگان
برقرار است. پس انسان با ایمان به بازگشت(معاد) و روز پاسخگوئی ، در زندگی
خود تجدیدنظر کرده و پیوسته راه راست را انتخاب خواهد کرد.
حافظ:
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
از بد حادثه این جا به پناه آمدهایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم
سبزه خط تو دیدیم و ز بستان بهشت
به طلبکاری این مهرگیاه آمدهایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین
به گدایی به در خانه شاه آمدهایم
لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست
که در این بحر کرم غرق گناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطاپوش ببار
که به دیوان عمل نامه سیاه آمدهایم
حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
یک
اندرز
قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَىٰ
وَفُرَادَىٰ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ
إِلَّا نَذِيرٌ لَّكُم بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ
سباء ۴۶
بگو: «شما را تنها به یک چیز اندرز میدهم، و آن اینکه: دو نفر دو نفر یا
یک نفر یک نفر برای خدا قیام کنید، سپس بیندیشید این دوست و همنشین شما [=
محمّد] هیچ گونه جنونی ندارد؛ او فقط بیمدهنده شما در برابر عذاب شدید (الهی)
است!»
توضیح:
خداوند میفرماید فقط یک پند به شما میدهم که بکار بردن همان میتواند
برایتان کافی باشد ، اینکه فقط برای خدا زندگی کنید( تقوموا لله) دو نفر ،
چند نفر یا حتی به تنهائی در یک اجتماع منحرف راه خدا را انتخاب کنید و
قیام به معنی تلاش در معرفی راه حق و پیشبرد حقایق دین نیز میباشد. بعد
دستور تفکر و اندیشیدن میدهد(ثم تتفکروا) چیزی که امروزه تحت عنوان مدیتیشن
مورد تشویق و توجه اندیشمندان است. صاحب به معنی همصحبت و همراه و در
اینجا منظور پیامبر بزرگوار اسلام است که خداوند او را از جنون و هذیانگوئی(اتهام
کفار) مبرا میسازد و میفرماید او هشداردهندهای دلسوز برای شماست که در
سخنان و راهنمائیهایش از عذاب شدید و عکسالعملی سخت برای کفار خبر میدهد.
حافظ:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
بهترین
نام عالم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم
فاتحه ۱
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
توضیح:
اسم از کلمه سمو یعنی بلند و بالا و یا از کلمه وسم یعنی علامت است که برای
مشخص کردن هر حقیقتی گفته میشود و بهترین نام برای بالاترین حقیقت عالم
کلمه (الله )است ، خداوند این نام را جامعترین نام برای خود که خالق عالم
است تعیین فرموده و بعد دو صفت مهم خود را اعلام میدارد که رحمانیت و رحمیت
است. رحمانیت بخشندگی عام و برای همه موجودات است و رحیمیت بخشندگی خاص و
بر اساس قابلیتهای موجودات است. این اولین آیه از اولین سوره در کتاب خدا
است و خواندن و توجه به آن اهمیت زیادی دارد.
فردوسی:
به نام خداوند جان و خرد
کز این برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزندهٔ ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارندهٔ بر شده پیکر است
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
شیرینی و
تلخی
مَّا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِن سَيِّئَةٍ
فَمِن نَّفْسِكَ وَأَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولًا وَكَفَىٰ بِاللَّهِ
شَهِيدًا
(نساء ۷۹)
(آری،) آنچه از نیکیها به تو میرسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدی به تو میرسد،
از سوی خود توست. و ما تو را رسول برای مردم فرستادیم؛ و گواهی خدا در این
باره، کافی است!
توضیح:
خداوند منبع خیر و نور است(حسنه) و اگر آنرا جستجو کنیم به آن میرسیم پس
تلاش ما هم لازم است، ولی اگر از این خیر و خوبی استفاده نکنیم و بهره
نبریم دچار لغزش و گناه میگردیم و از خیر و برکت دور میشویم ( سیئه) پس
بدیها توسط خود انسان و با عدم رعایت قانون خلقت و نظام الهی ایجاد میشوند.
خداوند و قانونمندی او همیشه و همه جا حاضر است (شهید) به همین دلیل اعمال
ما پیوسته ثبت و پاسخ داده میشوند. پیامبر بزرگوار رساننده این پیام مهم
خداوند است. لذا قانون خلقت را بشناسیم و در راستای آن حرکت کنیم تا
سعادتمند گردیم.
ناصرخسرو:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
خداوند
و نیروهایش
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ
الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِي أَجْنِحَةٍ مَّثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ
يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ
قَدِيرٌ
فاطر ۱
ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمانها و زمین، که فرشتگان را رسولانی
قرار داد دارای بالهای دوگانه و سهگانه و چهارگانه، او هر چه بخواهد در
آفرینش میافزاید، و او بر هر چیزی تواناست!
توضیح:
میفرماید حمد و سپاس برای خدائی است که آفریننده جهان است، (فاطر) از ریشه
فطر به معنی شکافتن ، ابداع و آفریدن است و از نامهای خدای متعال است. این
چنین خدائی نیروهائی فراوان در اختیار دارد که کار جهان را انجام میدهند
که رسولان پروردگار هستند و بنام فرشتگان صاحبِ بال معرفی شدهاند (اولی
اجنحه) جمع جناح و به معنی بال است و میتواند کنایه از قدرت این نیروها
باشد و میفرماید این نیروها قدرتهایِ دوگانه ، سهگانه ، چهارگانه و حتی
بیشتری دارند( یزید فیالخلق) و در اختیار خدای متعال هستند. و در آخر میفرماید
خداوند (قدیر) است یعنی قدرت اندازهگیری و سازماندهی و افراشتن عدالت را
دارد. نتیجه اینکه انسان مؤمن خود را پیوسته در دامن چنین خدای قدرتمندی حس
میکند و حمد و سپاس از فکر و زبان و عمل او جدا نمیشود.
سعدی:
از دست و زبان که بر آید
کز عهدهٔ شکرش به در آید
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند
تا تو نانی به کف آریّ و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
نور
آفریدگار
يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ
نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ
صف ۸
آنان میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند؛ ولی خدا نور خود را
کامل میکند هر چند کافران خوش نداشته باشند!
توضیح:
نور خدا یعنی نیروی او و حضور او و قانونمندی او و وجود او ، زیرا هیج جائی
نیست که خدای توانا نباشد و نور او به همه جا راه دارد و لذا هیچ نیروئی
نیست که در مقابل آن بایستد. کفار تنها سلاحی که در مقابل خدا دارند سخن
گفتنشان است(افواههم) ولی مسلمأ شکست میخورند زیرا قانونی که توسط خداوند
در جهان جاریست تمام شدنی نیست و چرخ این جهان علیرغم خواسته کافران و با
اراده خداوند متعال همچنان میچرخد.
سعدی:
به درگاه لطف و بزرگیش بر
بزرگان نهاده بزرگی ز سر
فروماندگان را به رحمت قریب
تضرع کنان را به دعوت مجیب
بر احوال نابوده، علمش بصیر
بر اسرار ناگفته، لطفش خبیر
به قدرت، نگهدار بالا و شیب
خداوند دیوان روز حسیب
پیروزی
و شکست
وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَىٰ بِجَانِبِهِ
وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ كَانَ يَئُوسًا
اسراء ۸۳
هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور
میشود؛ و هنگامی که (کمترین) بدی به او میرسد، (از همه چیز) مایوس میگردد!
توضیح:
میفرماید انسانی که ایمان ندارد و بجائی وصل نیست بسیار دستخوش حوادث
زندگی میشود و از ثبات و اعتدال برخوردار نیست. وقتی به او نعمتی میبخشیم
و به موفقیتی میرسد از خدا دور میشود( اعرض ونأی بجانبه) و شاد و مسرور در
کفر و شرک میماند و در موقع سختیها و مشکلات مأیوس و ناتوان میگردد( کان
یئوسا). جالب است که نعمت را خدا میدهد(انعمنا) ولی بدیها و سختیها بعلتهای
دیگر به انسان میرسد ( مسه الشر) پس از جانب خداوند متعال فقط خیر و نعمت
جاری میشود. مسلمأ انسان مؤمن در هیچ حالتی سر از آستان خدای بزرگ خود
برنمیدارد.
سعدی:
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
خداوندگارا نظر کن به جود
که جرم آمد از بندگان در وجود
گناه آید از بندهٔ خاکسار
به امید عفو خداوندگار
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
ز خورشید لطفت شعاعی بسم
که جز در شعاعت نبیند کسم
خدایا به ذلت مران از درم
که صورت نبندد دری دیگرم
ور از جهل غایب شدم روز چند
کنون کآمدم در به رویم مبند
چرا باید از ضعف حالم گریست؟
اگر من ضعیفم پناهم قوی است
ساختار
شخصیتی
قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَىٰ شَاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ
أَهْدَىٰ سَبِيلًا
اسراء ۸۴
بگو: «هر کس طبق روش (و خلق و خوی) خود عمل میکند؛ و پروردگارتان کسانی را
که راهشان نیکوتر است، بهتر میشناسد.»
توضیح:
میفرماید هر شخصی مجموعه وراثت و تربیت خود را دارد ( شاکله) و این کلمه
از ریشه شِکال است و طنابی است که بر پای حیوان میبندند و او را مهار میکنند
پس هر نیروئی که انسان را مهار کند و در چهارچوبی قرار دهد معنی میدهد و
همین است که راه و روش انسانها را تعیین میکند. خدای متعال از بهترین
انتخاب بندگان در این راه آگاه است. پس ما بعنوان انسانهای اجتماعی باید
این نکته را بدانیم که اخلاق و خصوصیات مردم مختلف است و تا حد ممکن سعی
کنیم با آنها تعامل کنیم و ثانیأ کوشش کنیم (شاکله) خود را بسمت خدائی شدن
تغییر دهیم(اختیار) و به اوج رشد و کمال راه یابیم.
مولوی:
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علتهای ما
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
جسم خاک از عشق بر افلاک شد
کوه در رقص آمد و چالاک شد
عشق جان طور آمد عاشقا
طور مست و خر موسی صاعقا
جمله معشوقست و عاشق پردهای
زنده معشوقست و عاشق مردهای
چون نباشد عشق را پروای او
او چو مرغی ماند بیپر وای او
من چگونه هوش دارم پیش و پس
چون نباشد نور یارم پیش و پس
عشق خواهد کین سخن بیرون بود
آینه غماز نبود چون بود
آینت دانی چرا غماز نیست
زانک زنگار از رخش ممتاز نیست
دعای
زیبا
رَّبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِيًا يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ
آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا
وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ
آلعمران ۱۹۳
پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به
پروردگار خود، ایمان بیاورید!» و ما ایمان آوردیم؛ پروردگارا! گناهان ما را
ببخش! و بدیهای ما را بپوشان! و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران!
توضیح:
دعای زیبائی است که قران به ما یاد میدهد. پروردگارا صدای دعوتکننده
ایمان را شنیدیم و آن را با جان و دل دریافتیم. از تو میخواهیم اثرات
گناهان ما را پاک فرمائی(ذنب به معنی دُم و لذا به اثرات و دنباله گناهان
گویند) و آثار بدیهای ما را بپوشانی تا رسوا نگردیم و بتوانیم خود را تغییر
دهیم و ما را با نیکوکاران ( ابرار) بسوی خود روانه دار و عاقبت کارمان را
مانند آنان بگردان. گفتن پیوسته این دعاها و نشستن معانی آنها در قلب زمینه
تغییر را در انسان ایجاد میکند و اگر انحراف و خطائی در زندگی باشد اصلاح
میگردد.
سعدی:
بیا تا برآریم دستی ز دل
که نتوان برآورد فردا ز گل
کریما به رزق تو پروردهایم
به انعام و لطف تو خو کردهایم
به مردان راهت که راهی بده
وز این دشمنانم پناهی بده
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن
مرا شرمساری ز روی تو بس
دگر شرمسارم مکن پیش کس
عمر معین
وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كَسَبُوا مَا تَرَكَ عَلَىٰ
ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلَٰكِن يُؤَخِّرُهُمْ إِلَىٰ أَجَلٍ مُّسَمًّى
فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرًا
فاطر ۴۵
اگر خداوند مردم را به سبب کارهایی که انجام دادهاند مجازات کند، جنبندهای
را بر پشت زمین باقی نخواهد گذاشت! ولی آنها را تا سرآمد معیّنی تأخیر میاندازد
امّا هنگامی که اجل آنان فرا رسد، او نسبت به بندگانش بیناست.
توضیح:
در جهان در مورد تمام موجودات قانون( عمل و عکسالعمل ) بلافاصله اتفاق میافتد
و مثلأ اگر سنگی از کوه رها شود بر طبق قانون جاذبه حتمأ بلافاصله بزمین میافتد
، در مورد کارهای آدمیان هم اگر این قانون اجرا میشد انسانها بسرعت گرفتار
رفتار خطاکارانه خود میشدند و احدی بر زمین زنده نمیماند. ولی در مورد
خطاهای انسان با اختیاری که به او داده شده است اگر ظلمی روا دارد و خطائی
مرتکب شود عکسالعمل کامل آن تا پایان زندگی او (اجل مسمی) یعنی پایان این
اختیار و تاریخ معینی که در دستگاه خلقت مشخص است به تأخیر میافتد (هر چند
پارهای از عواقب آن را در همین دنیا هم میبیند تا شاید متنبّه و آگاه شود)
. بعد میفرماید خداوند بسیار بینا و آگاه از اعمال انسان است و همه
اتفاقات دقیقأ در عالم خلقت دیده و ثبت میشود (بصیر ).
سعدی:
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدای آورد
ور نه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که به جای آورد
قدرتمند و
مهربان
تَنزِيلَ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ
یس ۵
این قرآنی است که از سوی خداوند عزیز و رحیم نازل شده است
توضیح:
میفرماید قران فرودآمده ، پس پندار و گفته پیامبر نیست و حقایق آن از جانب
خداوند یعنی یک موقعیت برتر ( خالق و مدیر هستی) برای فهم و درک انسان قابل
درک و ساده گردیده است( تنزیل). در اینجا خدای متعال دو صفت خود را به ما
گوشزد میکند اولأ قدرتمند و صاحب اختیار است( عزیز) پس تنها قادر فعال در
هستیِ کائنات و بالاتر از آن همان خالق است و بشر با قدرت محدود و موقت خود
نباید در مقابل او بایستد و مخالفت کند. ثانیأ این خالق قدرتمند بسیار
بخشنده و مهربان(رحیم) است یعنی در عین قدرت نامحدود خود بسیار میبخشد و
بسیار عفو میکند و از گناهان بندگان میگذرد. انسانهای بزرگ نیز خود را
با این دو صفت آشنا کردهاند و به همین دلیل حتی پس از مرگ بزرگ ماندهاند.
مولوی:
آینهٔ دل چون شود صافی و پاک
نقشها بینی برون از آب و خاک
هم ببینی نقش و هم نقاش را
فرش دولت را و هم فراش را
چون خلیل آمد خیال یار من
صورتش بت معنی او بتشکن
خوب خوبی را کند جذب این بدان
طیبات و طیبین بر وی بخوان
در جهان هر چیز چیزی جذب کرد
گرم گرمی را کشید و سرد سرد
قسم باطل باطلان را میکشند
باقیان از باقیان هم سرخوشند
ناریان مر ناریان را جاذباند
نوریان مر نوریان را طالباند
اکتشافات
فضا
يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ
أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا
بِسُلْطَانٍ(الرحمن ۳۳)
ای گروه جنّ و انس! اگر میتوانید از مرزهای آسمانها و زمین بگذرید، پس
بگذرید، ولی هرگز نمیتوانید، مگر با نیرویی (فوق العاده)!
توضیح:
میفرماید ای آدمیان و ای گروه جن ( موجودات مادی لطیفتر از انسان که بدلیل
دیده نشدن و ناشناخته بودن جن نام دارند) شانس عبور از کرانههای آسمان(
رفتن به فضا) و زمین ( کنکاش در دریاها و یافتن اعماق زمین) را
دارید(فانفذوا) البته اگر علم آنرا فراگیرید(سلطان).
اکنون میدانیم که برای فرار از جاذبه زمین و رفتن به فضا باید سرعتی در حد
۱۱/۲ متر بر ثانیه داشته باشیم. بشر با شناخت این قانون فیزیکی در سال ۱۹۶۱
اولین سفینه خود( وُستوک- ۱ ) را با هدایت یوری گاگارین به بالای جو رساند
و در سالهای بعد کره ماه فتح شد و اکنون درصدد رفتن به مریخ و سایر مناطق
منظومه شمسی و با فرستادن تلسکوپ جیمز وب به ارتفاع ۱/۵ میلیون کیلومتری در
جستجوی کهکشانها و لحظه آغاز یونیورس است.
این آیه ۱۴ قرن پیش بین اعراب بادیهنشبن نازل شده( که فکر پریدن تا سطح
پشتبام را هم نمیکردند) و لذا وجود یک وجود فوقبشر( الله) در عالم و
حقانیت دین اسلام را ثابت میکند.
ناصرخسرو:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد و خیرهسری را
بری دان از افعال چرخ برین را
نشاید ز دانا نکوهش بری را
چو تو خود کنی اختر خویش را بد
مدار از فلک چشم نیک اختری را
به چهره شدن چون پری کی توانی؟
به افعال ماننده شو مر پری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
تسبیح
جهان
يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لَهُ
الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
تغابن ۱
آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است برای خدا تسبیح میگویند؛ مالکیت و
حکومت از آن اوست و ستایش از آن او؛ و او بر همه چیز تواناست!
توضیح:
تسبیح از ریشه سباحه به معنی شناکردن است و منظور در خدمت نظام الهی بودن
است. یعنی همه موجودات در تمام کهکشانها و در روی زمین بر مبنای وظیفهای
که دارند کار معینی را انجام میدهند و بدین صورت تسبیح پروردگار خود را
بجا میآورند . در بدن ما هم تمام سلولها و سیستمهای بدن بدون وقفه مشغول
خدمتند و تسبیح میکنند . فقط تفکر انسان است که اختیار دارد و میتواند
تسبیح خالق خود را نکند و راه دیگری برود. تسبیح فقط زبانی نیست ، بلکه به
وظیفه عمل کردن و در خدمت دستورات الهی بودن است. بعد میفرماید مالک این
جهان خداست ( له الملک) و حمد و سپاس فقط برای خداوند متعال است( له الحمد)
و اوست که بر تمام اجزاء عالم تواناست و با ربوبیت و قانونمندی اوست که چرخ
این عالم به زیبائی میچرخد(قدیر).
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
ایمان
و بینائی
وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا
فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ
یس ۹
و در پیش روی آنان سدّی قرار دادیم، و در پشت سرشان سدّی؛ و چشمانشان را
پوشاندهایم، لذا نمیبینند!
توضیح:
میفرماید آنان که حقایق عالم را نادیده میگیرند و ایمان نمیآورند از
دیدن آینده و گذشته خود نابینا میشوند ( من بین ایدیهم سدا و من خلفهم) ،
یعنی چشم دل ندارند و در پرده ابهام و تاریکی فرومیرند ( فاغشیناهم) و
قدرت دید و قضاوت خود را از وقایع گذشته از دست میدهند و در تحلیل حال و
آینده خود نیز دچار مشکل میشوند . این حالت از همین دنیا آغاز میگردد و
مسلمأ در مراحل اولیه با کسب ایمان و معرفت قابل پیشگیری است ولی بتدریج
شدیدتر میشود و در روز قیامت این نابینائی کامل میگردد( فهم لا یبصرون).
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
بیسر و پا گدای آن جا را
سر به ملک جهان گران بینی
هم در آن پا برهنه قومی را
پای بر فرق فرقدان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
کشتی
نجات
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِينَةِ وَجَعَلْنَاهَا آيَةً
لِّلْعَالَمِينَ
عنکبوت ۱۵
ما او و سرنشینان کشتی را رهایی بخشیدیم، و آن را آیتی برای جهانیان قرار
دادیم!
توضیح:
سفینه به معنی کشتی است و داستان حضرت نوح(ع) و مؤمنین همراه اوست که در آن
طوفان سهمگین بر کشتی سعادت سوار شدند و از سیلاب عظیم خلاصی یافتند. میفرماید
این فقط یک سرگذشت نیست بلکه آیه و نشانهای برای همه زمانها و مکانها و
مردمان است. سیلابهای خانمانبرانداز همیشه در اطراف انسان وجود دارد و بشر
باید کشتی نجات را دریابد و خود را در آن افکند تا بسلامت به مقصد برسد.
مقصدی که در انتظار همگان است و چه بهتر که انسان بااحترام و سلامت به
آنجا برسد.
حافظ:
یوسف گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان، غم مخور
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی، ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بَر کَنَد
چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست، کان را نیست پایان، غم مخور
حال ما در فِرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کُنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور
آگاهی
وَسَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لَا
يُؤْمِنُونَ
یس ۱۰
برای آنان یکسان است: چه انذارشان کنی یا نکنی، ایمان نمیآورند!
توضیح:
قران در اینجا حال کافران را توصیف میکند و اینکه هشدارها در آنان اثری
ندارد، ( أأنذرتهم) از ریشه انذار و به معنی آگاهی و هشدار است و این
هشدارها علاوه بر رسالت پیامبران و کتب الهی میتواند بصورت تغییرات طبیعت
در جهان و یا مرگ افراد مختلف در پیرامون زندگی انسان خود را نشان دهد و
البته انسانهای مؤمن به این علائم توجه دارند و از آن درس میگیرند اما
کافران که حقایق عالم را نادیده میگیرند به این هشدارها کاری ندارند و به
سرگرمیهای زندگی مشغولند تا زمانی که فرصت بگذرد و در آن هنگام بیداری سودی
برای آنان نخواهد داشت.
حافظ:
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
بر آستان جانان گر سر توان نهادن
گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
قد خمیده ما سهلت نماید اما
بر چشم دشمنان تیر از این کمان توان زد
در خانقه نگنجد اسرار عشقبازی
جام می مغانه هم با مغان توان زد
درویش را نباشد برگ سرای سلطان
ماییم و کهنه دلقی کآتش در آن توان زد
اهل نظر دو عالم در یک نظر ببازند
عشق است و داو اول بر نقد جان توان زد
گر دولت وصالت خواهد دری گشودن
سرها بدین تخیل بر آستان توان زد
عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است
چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد
شد رهزن سلامت زلف تو وین عجب نیست
گر راهزن تو باشی صد کاروان توان زد
حافظ به حق قرآن کز شید و زرق بازآی
باشد که گوی عیشی در این جهان توان زد
حسرت
کافران
وَيَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَىٰ يَدَيْهِ يَقُولُ يَا لَيْتَنِي
اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا
فرقان ۲۷
و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خود را (از شدّت حسرت) به دندان میگزد
و میگوید: «ای کاش با رسول (خدا) راهی برگزیده بودم!
توضیح:
به گفته قران یکی از اسامی قیامت ( یوم الحسرة) است یعنی همگان در آن روز
با دیدن عملکرد خود احساس دریغ دارند. در اینجا میفرماید انسان (ظالم )
یعنی کسی که با نادیده گرفتن حقایق جهان و زیر پا گذاشتن قوانین الهی به
خود و دیگران ستم میکند ، در روز قیامت انگشت حسرت به دندان میگیرد(یعض
الظالم علی یدیه) و این حالت نهایت دریغ و درد است. چنین انسانی در زمان
قیامت حقیقت را میبیند و به انحراف خود اعتراف دارد و آرزو میکند که
ایکاش در دنیا راه پیامبر خدا را برمیگزید.
سعدی:
بیا ای که عمرت به هفتاد رفت
مگر خفته بودی که بر باد رفت؟
همه برگ بودن همی ساختی
به تدبیر رفتن نپرداختی
قیامت که بازار مینو نهند
منازل به اعمال نیکو دهند
بضاعت به چندان که آری بری
وگر مفلسی شرمساری بری
که بازار چندان که آکندهتر
تهیدست را دل پراکندهتر
ز پنجه درم پنج اگر کم شود
دلت ریش سرپنجهٔ غم شود
چو پنجاه سالت برون شد ز دست
غنیمت شمر پنج روزی که هست
اگر مرده مسکین زبان داشتی
به فریاد و زاری فغان داشتی
که ای زنده چون هست امکان گفت
لب از ذکر چون مرده بر هم مخفت
چو ما را به غفلت بشد روزگار
تو باری دمی چند فرصت شمار
اهمیت
قران
وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ
مَهْجُورًا
فرقان ۳۰
و پیامبر عرضه داشت: «پروردگارا! قوم من قرآن را رها کردند».
توضیح:
گفتگوی شکایتآمیز پیامبر اسلام با خدای متعال است که میفرماید (یا رب)
یعنی ای مدیر و پروردگار دلسوز من ، قوم من قران خواندنی را نه تنها نمیخوانند
بلکه از آن دوری میکنند(مهجورا) و مهجور از ریشه هجر به معنی دوری گزیدن و
جدا نمودن و رهاکردن است. و (ان قومی) میتواند کفار قریش در زمان پیامبر
باشند و یا اقوام بعدی از مسلمانان که با قران بیگانه گشتهاند و کاربرد
قران را فقط در مراسم عروسی و عزا و شروع مسافرت میدانند. پس مسلمان واقعی
قران را مرتبأ میخواند و آنرا میفهمد و به آن عمل میکند تا قران مهجور
نماند.
حافظ:
در نظربازی ما بیخبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
مفلسانیم و هوای می و مطرب داریم
آه اگر خرقه پشمین به گرو نستانند
وصل خورشید به شبپره اعمی نرسد
که در آن آینه صاحب نظران حیرانند
لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ
عشقبازان چنین مستحق هجرانند
مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نتوانند
گر به نزهتگه ارواح برد بوی تو باد
عقل و جان گوهر هستی به نثار افشانند
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
گر شوند آگه از اندیشه ما مغبچگان
بعد از این خرقه صوفی به گرو نستانند
نیروی
ضعیف انسان
وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا
مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ
یس ۶۷
و اگر بخواهیم آنها را در جای خود مسخ میکنیم (و به مجسمههایی بیروح
مبدّل میسازیم) تا نتوانند راه خود را ادامه دهند یا به عقب برگردند!
توضیح:
میفرماید ما به انسانها نعمتِ حرکت و دیدن و شنیدن دادهایم ولی کافران با
این نیروئی که از جانب خداوند دارند بر خلاف راه خدا فعالیت میکنند. میفرماید
خدای متعال میتواند براحتی جلوی حرکت و راه رفتن این کفار را بگیرد و
آنانرا زمینگیر نماید اما اراده الهی بر اینست که آزاد باشند و تا پایان
عمر مهلت بازگشت و رشد و نمو را داشته باشند و از اختیار خود استفاده
نمایند. در اینجا هم به قدرت لایزال خداوند پیمیبریم و هم به ضعف انسان
آگاه میشویم و اینکه فقط با ایمان به غیب میتوان به قدرت جاودان رسید.
سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
نشانههای
ایمان
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا
سَدِيدًا
احزاب ۷۰
ای کسانی که ایمان آوردهاید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید...
توضیح:
به مؤمنین دستور رعایت تقوا را دادهاند. تقوا به معنی نگهداشتن حدو مرز (وقایه
به معنی نگاهداشتن و نگاهبانی) است. پس ایمان به تنهائی کافی نیست و نماد
عملی آن داشتن تقواست. تقوای دست و چشم و گوش و زبان و فکر یعنی انسان خود
را بدون بند و حصار تصور نکند و در زندگی ترمز داشته باشد و قوانینی را
رعایت کند. قول سدید گفتار محکم و استوار و مطابق باحقیقت است. کسیکه ایمان
و تقوا دارد سخن حق و درست میگوید و از سخنان بیهوده و انحرافی و دروغ و
غیبت و اتهام و تمسخر دیگران پرهیز میکند. اکنون میتوان مؤمن واقعی را
ترسیم کرد و خود را با معیارهای آن سنجید.
سعدی:
پیمبر کسی را شفاعتگرست
که بر جادهٔ شرع پیغمبرست
ره راست رو تا به منزل رسی
تو بر ره نه ای زین قبل واپسی
بهشت آن ستاند که طاعت برد
کرا نقد باید بضاعت برد
مکن، دامن از گرد زلت بشوی
که ناگه ز بالا ببندند جوی
اگر مرغ دولت ز قیدت بجست
هنوزش سر رشته داری به دست
وگر دیر شد گرم رو باش و چست
ز دیر آمدن غم ندارد درست
هنوزت اجل دست خواهش نبست
برآور به درگاه دادار دست
مخسب ای گنه کردهٔ خفته، خیز
به عذر گناه آب چشمی بریز
به قهر ار براند خدای از درم
روان بزرگان شفیع آورم
بینائی از
اوست
وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَىٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ
فَأَنَّىٰ يُبْصِرُونَ
یس ۶۶
و اگر بخواهیم چشمانشان را محو کنیم؛ سپس برای عبور از راه، میخواهند بر
یکدیگر پیشی بگیرند، امّا چگونه میتوانند ببینند؟!
توضیح:
میفرماید حس بینائی انسان از سوی خدای متعال برقرار گشته است و همان خدا
این قدرت را دارد که در نتیجه تبهکاری و گناهکاری انسان آنرا خاموش نماید.
امروزه با پیشرفت علم مشخص است که قدرت بینائی از عجایب زیبای خلقت است که
طبق سیستمی ظریف از ساختمانهای پیچیده چشم و انتقال اعصاب به مغز ایجاد
میشود . ایمان به انسان قدرت تشخیص این نعمت و تشکر از خدا را میدهد و
اینکه از این نعمت نگهداری کند و آنرا در راه نیکو بکار برد و پیوسته
سپاسگزار خالق خود باشد. البته بجز بینائی ظاهری ، انسان یک بصیرت باطنی و
قدرت شناخت جهان را نیز دارد ولی در اثر کفر و ظلم و ستم این قدرت بتدریج
ضعیف میگردد و محو میشود و انسان به ورطه فساد و تباهی میرود و قدرت شناخت
خود را از دست میدهد.
سعدی:
خدایا به عزت که خوارم مکن
به ذل گنه شرمسارم مکن
که چشمم ز روی سعادت مبند
زبانم به وقت شهادت مبند
چراغ یقینم فرا راه دار
ز بد کردنم دست کوتاه دار
بگردان ز نادیدنی دیدهام
مده دست بر ناپسندیدهام
ز خورشید لطفت شعاعی بسم
که جز در شعاعت نبیند کسم
خدایا به غفلت شکستیم عهد
جه زور آورد با قضا دست جهد؟
چه برخیزد از دست تدبیر ما؟
همین نکته بس عذر تقصیر ما
بازگشت
انسان
وَضَرَبَ لَنَا مَثَلًا وَنَسِيَ خَلْقَهُ قَالَ مَن يُحْيِي الْعِظَامَ
وَهِيَ رَمِيمٌ
قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ
عَلِيمٌ
یس ۷۸ ، ۷۹
و برای ما مثالی زد و آفرینش خود را فراموش کرد و گفت: «چه کسی این
استخوانها را زنده میکند در حالی که پوسیده است؟!»
بگو: «همان کسی آن را زنده میکند که نخستین بار آن را آفرید؛ و او به هر
مخلوقی داناست!
توضیح:
در مورد برگشت انسانها در روز قیامت است و اینکه برای پروردگار عالم اینکار
آسان است. شخصی استخوان پوسیدهای را مییابد و نزد رسول خدا میآورد و از
بازسازی دوباره آن سئوالی انکارآمیز مینماید. و خداوند میفرماید این شخص
به خلقت اولیه خود توجه ندارد زیرا در ابتدای خلقت همین استخوان هم نبوده و
از خاک آفریده شده است. میفرماید همان خدای متعال این استخوانهای پوسیده و
حتی خاک شده را مجددأ شکل میدهد و حتی اعمال آنان را نیز بررسی مینماید.
امروزه میدانیم که دانشمندان میتوانند با کپیکردن ژنتیک ، سلول بدن یا
یک عضو و حتی یک حیوان را شبیهسازی یا کلونینگ کنند و مسلمأ خالق این
دانشمندان بطور کاملتر و دقیقتر این بازسازی را در قیامت انجام خواهد
داد(معاد) زیرا به جزئیات مخلوقات خود بسیار آگاه است.
مولوی:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
گرداننده
جهان
رَّبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ
صافات ۵
پروردگار آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، و پروردگار مشرقها!
توضیح:
در اینجا خداوند متعال خود را معرفی مینماید. میفرماید من بجز خالق این
جهان ، (رب ) هم هستم یعنی مدیر و گرداننده پس همیشه و همه جا حضور دارم و
امور را با قوانین خودم مدیریت میکنم. چنین باوری در انتخاب راه و روش
انسان تأثیر گذار است. بعد میفرماید پروردگار تمامی کهکشانها و زمین و بین
آنها هستم. تا کنون میلیاردها کهکشان که هرکدام میلیاردها ستاره و سیاره
دارد کشف گردیده و ۹۵٪ جهان کشف نگردیده چون دیده نمیشود(ماده تاریک) و در
بین سیارات هم محیط میان سیارهای وجود دارد که ترکیبی از هیدروژن خنثی و
گاز پلاسما و پرتوهای کیهانی و ذرات گرد و غبار است پس فضا یک خلاء کامل
نیست (و ما بینهما) و ۱۴ قرن پیش قران به این واقعیت علمی اشاره کرده است.
و در آخر (رب المشارق) یعنی خورشید در هر نقطهای از زمین طلوع مخصوص خود
را دارد و در مورد یک نقطه معین نیز با توجه به چرخش محور زمین و فاصله آن
با خورشید مشرق آن در زمستان و تابستان تغییر میکند(حرکت وضعی و انتقالی)
پس در کره زمین مشرقهای بسیاری وجود دارد و در سایر کهکشانها هم خورشیدها
با مشارق خودشان درکارند. اشاره به این نکته نیز در آنزمان از حقانیت قران
حکایت دارد.
حافظ:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
طبقات
جو
إِنَّا زَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِزِينَةٍ الْكَوَاكِبِ
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَيْطَانٍ مَّارِدٍ
صافات ۶ ٫ ۷
ما آسمان نزدیک [پایین] را با ستارگان آراستیم،
تا آن را از هر شیطان خبیثی حفظ کنیم!
توضیح:
قران در اینجا از طبقات جو زمین صحبت میکند و میفرماید طبقه پائین جو (
السماء الدنیا) را عامل زیبا گشتن تصویر ستارگان برای زمینیان قرار داده
ایم. امروزه میدانیم که اتمسفر یا جو زمین دارای طبقات چندگانهایست که هر
کدام وظیفه مهمی در حفظ زندگی در روی کره زمین دارد و با انکسار نور در
طبقه پائین جو تصویر آسمان و ستارگان برای زمینیان زیبا میشود(زینة الکواکب).
فضانوردان به ما میگویند که در بالای جو ستارگان زیبا در شب و آسمان آبی
در روز این زیبائی و درخشش را ندارند و بصورت نقاط سفید روی صفحهای سیاه
دیده میشوند.بعد میفرماید توسط همین طبقات جو ، زمین را از نفوذ هر مهاجم
سرکشی حفظ میکنیم. با علم فضاشناسی میدانیم که وظیقه دیگر طبقات جو
جلوگیری از اشعههای خطرناک کیهانی مانند اشعه ماوراء بنفش و گاما و همچنین
برخورد سنگهای سرگردان به زمین است ( شیطان مارد) و قران ۱۴ قرن پیش به آن
اشاره نموده است.
نظامی:
ای جهان دیده بود خویش از تو
هیچ بودی نبوده پیش از تو
در بدایت بدایت همه چیز
در نهایت نهایت همه چیز
ای برآرنده سپهر بلند
انجم افروز و انجمن پیوند
آفریننده خزاین جود
مبدع و آفریدگار وجود
سازمند از تو گشته کار همه
ای همه و آفریدگار همه
هستی و نیست مثل و مانندت
عاقلان جز چنین ندانندت
روشنی پیش اهل بینائی
نه به صورت به صورت آرائی
به حیاتست زنده موجودات
زنده لیک از وجود تست حیات
عمل
و عکسالعمل
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ
صافات ۳۹
و جز به آنچه انجام میدادید کیفر داده نمیشوید،
توضیح:
میفرماید انسان در جهان پاسخ اعمال خود را میبینید و این قانون (عمل و
عکسالعمل ) در خلقت جهان حقیقتی انکارناپذیر است و در همین دنیا اثرات
آنرا میبینیم. پس نتیجه کار انسان به خود او برمیگردد و البته در قیامت
پاسخ کاملی به اعمال انسان داده میشود و بهشت و جهنم دو وضعیت متفاوت و
حاصل اعمال خود انسان است که برای هر کس به تناسب کارهایش آماده میشود. با
شناخت این قانون و رعایت آن میتوان از بسیاری بیماریها و مشکلات دنیائی
دوری جُست و در عوض به سلامتی و رشد و تکامل و آرامش رسید و در قیامت هم
سرفراز بود.
مولوی:
گر چه دیوار افکند سایهٔ دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز
این جهان کوهست و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
عشق زنده در روان و در بصر
هر دمی باشد ز غنچه تازهتر
عشق آن زنده گزین کو باقیست
کز شراب جانفزایت ساقیست
عشق آن بگزین که جمله انبیا
یافتند از عشق او کار و کیا
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
سلام
سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِي الْعَالَمِينَ
إِنَّا كَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِينَ
صافات ۸۲-۷۹
سلام بر نوح در میان جهانیان باد!
ما این گونه نیکوکاران را پاداش میدهیم!
چرا که او از بندگان باایمان ما بود!
سپس دیگران [= دشمنان او] را غرق کردیم!
توضیح:
میفرماید سلام بر نوح(ع) باد و این سلام در طول زندگی طولانی ایشان در
نتیجه اعمال و نوع زندگی بر او جاری بوده است. سلام به معنی سلامتی و آرامش
و صلح و دوستی است و همچنین تسلیم در برابر حق و سرنهادن بر قانون خلقت است.
پس هر انسانی میتواند با انتخاب اینگونه زندگی و انجام کارهای خوب ( محسنین)
همراه با ایمان به خدا(مؤمنین) به نسبت پیشرفتی که دارد سلام را در وجود
خود بیاورد و پاداش مناسب را بگیرد. در صمن درمییابیم که کار خیر با تفکر
الهی اوج میگیرد. در قانون خلقت راههای دیگر به نابودی ختم میشوند (
اغرقنا الاخرین) هر چند رهروان کافر مدت کوتاهی سرمست پیروزی خود باشند.
حافظ:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
قربانگاه
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَىٰ فِي
الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَىٰ قَالَ يَا أَبَتِ
افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ
صافات ۱۰۲
هنگامی که با او به مقام سعی و کوشش رسید، گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که
تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست؟» گفت «پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به
خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»
توضیح:
داستان قربانی کردن حضرت ابراهیم(ع) است ، ایشان خواب خود را برای فرزند
خود اسماعیل(ع) که به سن تلاش و دویدن و شناخت بد و خوب رسیده بود ( بلغ
معه السعی) شرح میدهد و میفرماید در خواب قربانی کردن تو را میبینم ( انی
اذبحک) یعنی دستور به انجام اینکار را به من دادهاند، در اینجا درمییابیم
که قران خوابهای صادق را تائید میکند و درس دیگر هدیه کردن عزیزترین تعلقات
انسان در راه خداست و در این مرحله فرزند که تربیت یافته مکتب ابراهیم است
و به رموز خلقت راه یافته است با کمال میل به استقبال این پرواز میرود و در
ضمن مغرور نمیشود و از خدای خود کمک میخواهد ( ستجدنی انشاءالله من
الصابرین) پس در اینجا نحوه تربیت فرزند و انجام مشورت را به انسان میآموزد
چون ابراهیم(ع) موضوع را با فرزند دلبند خود در میان میگذارد و از او نظر
میخواهد یعنی تصمیم و انتخاب اسماعیل(ع) هم در این پرواز عرفانی برای هر
دو مهم است. گفتن (انشاءالله) در انجام امور درس دیگری برای انسان خداشناس
است یعنی توکل بر خدا کردن و پذیرفتن تأثیر یک نیروی خارج از ماده در
امورات انسان که همان خواست خدای متعال است. در مرحله بعد وقتی هر دو به
نقطه اوج خداشناسی میرسند و امتحان خود را با موفقیت میگذرانند خداوند
ابراهیم (ع) را از انجام آن منصرف ساخته و جایگزینی برای آن قرار میدهد که
در مناسک حج مسلمین نیز انجام این دستور ادامه داشته است.
حافظ:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
نظیر دوست ندیدم اگر چه از مه و مهر
نهادم آینهها در مقابل رخ دوست
صبا ز حال دل تنگ ما چه شرح دهد
که چون شکنج ورقهای غنچه تو بر توست
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
مگر تو شانه زدی زلف عنبرافشان را
که باد غالیه سا گشت و خاک عنبربوست
نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است
فدای قد تو هر سروبن که بر لب جوست
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
چه جای کلک بریده زبان بیهده گوست
رخ تو در دلم آمد مراد خواهم یافت
چرا که حال نکو در قفای فال نکوست
نه این زمان دل حافظ در آتش هوس است
که داغدار ازل همچو لاله خودروست
تسبیح
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى
اعلی ۱
منزّه شمار نام پروردگار بلندمرتبهات را!
توضیح:
(سبح ) فعل امر و به معنی (تسبیح کن ) است و تسبیح از سباحة و به معنی
شناگری و حرکت است. (اسم ربک) یعنی صفات خدای تو ، پس میفرماید این صفات
را یادگیر و بکار بند و با اختیاری که داری به سمت او و در چهاچوب قوانین
او حرکت کن و در این حرکت با عظمت و تنزیه پروردگار خود آشنا شو و او را (سبحان)
بدان زیرا همه مخلوقات او را تسبیح میکنند پس پاک و مقدس و فراگیر و
بالاترین است (اعلی). تمام موجودات عالم از کهکشانهای بزرگ تا کوچکترین
سلولها و حتی ذرات اتم این تسبیح را با جان و دل انجام میدهند و تنها
انسان است که اختیار انجام این تسبیح را به خود او دادهاند و اگر واقعأ
تسبیح کند از بقیه برتر میشود ( آنچه اندر وهم ناید آن شود).
سعدی:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد
که همین سخن بگوید به زبان آدمیت
مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی
که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت
اگر این درندهخویی ز طبیعتت بمیرد
همه عمر زنده باشی به روان آدمیت
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت
نظم
خلقت
الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّىٰ
اعلی ۲
همان خداوندی که آفرید و منظم کرد،
توضیح:
میفرماید (خالق )جهان هستی و (گرداننده )آن خداوند متعال است( خلق فسوی).
فسوی یعنی ( سپس مساوی و یکسان ساخت) و بیان میکند که خالق عالم پس از
آفرینش در طول زمانهای مختلف این محصول را بسوی تحول و تکامل پیشرانده
است. هماهنگی و مساوات میان اجزاء عالم و عدل و نظم و قانون را حاکم فرموده
است به همین دلیل هیچ خطا و نافرمانی در عالم از کهکشانها و آسمانها گرفته
تا موجودات ذرهبینی و اجزء بدن نمیبینیم و اگر به نظر ما بینظمی اتفاق
افتد خود به موجب قانونی از همین نظام است. با اختیاری که به انسان دادهاند
مقداری از برقراری این انضباط را در زندگی انسان به او سپردهاند ( تا که
قبول افتد و که در نظر آید).
حافظ:
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداد
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداست
نور ز خورشید جوی بو که برآید
بر در ارباب بیمروت دنیا
چند نشینی که خواجه کی به درآید
ترک گدایی مکن که گنج بیابی
از نظر ره روی که در گذر آید
صالح و طالح متاع خویش نمودند
تا که قبول افتد و که در نظر آید
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آید
غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست
هر که به میخانه رفت بیخبر آید
نظم
و هدایت
وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ
اعلی ۳
و همان که اندازهگیری کرد و هدایت نمود،
توضیح:
میفرماید خداوند در خلقتِ جهان اندازهگیری میکند و هر موجودی را با حساب
و قانونمندی و نظم خاصی بوجود میآورد ( قَدَّرَ) ، به همین دلیل قادر است
یعنی تواناست و دانائی و قدرت ایجاد هر موجودی را دارد. چنین خدای
پرقدرتیست که هدایت هر موجود را هم انجام میدهد ( فهدی) و این هدایت دو
نوع تکوینی و تشریعی است. هدایت تکوینی در تمام جهان گسترده است و رفتار
کهکشانها و خورشیدهای عالم و از سوی دیگر زندگی موجودات ذره بینی مانند
ویروسها و میکروبها و سلولهای بدن ما را شامل میشود و هر کدام وظیفه خود را
آنچنان که اندازهگیری و برنامهریزی شده انجام میدهند. مثلأ کره زمین با
حرکت مشخصی بدور خود و همچنین به دور خورشید میچرخد و محور خود را پیوسته
تغییر میدهد تا حیات بر روی آن ممکن گردد. هدایت تشریعی را برای انسان
توسط عقل و سپس پیامبران ارسال داشته است. پس انسان در این جهان رها نیست و
همیشه مدیری آگاه و توانمند همراه اوست.
حافظ:
خدا چو صورت ابروی دلگشای تو بست
گشاد کار من اندر کرشمههای تو بست
مرا و سرو چمن را به خاک راه نشاند
زمانه تا قصب نرگس قبای تو بست
ز کار ما و دل غنچه صد گره بگشود
نسیم گل چو دل اندر پی هوای تو بست
مرا به بند تو دوران چرخ راضی کرد
ولی چه سود که سررشته در رضای تو بست
چو نافه بر دل مسکین من گره مفکن
که عهد با سر زلف گره گشای تو بست
تو خود وصال دگر بودی ای نسیم وصال
خطا نگر که دل امید در وفای تو بست
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت
به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست
اثرات بُخل
الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ
مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا
مُّهِينًا
نساء ۳۷
آنها کسانی هستند که بخل میورزند، و مردم را به بخل دعوت میکنند، و آنچه
را که خداوند از فضل (و رحمت) خود به آنها داده، کتمان مینمایند. (این عمل،
در حقیقت از کفرشان سرچشمه گرفته؛) و ما برای کافران، عذاب خوارکنندهای
آماده کردهایم.
توضیح:
بخل :ضد كَرَم و ايثار است ، بخیل ذرهای از مال خود را به دیگران نمیدهد
و حالت منع کردن دیگران از ایثار مال را دارد و حالت (شُحْ )هم گویند.
این از صفات کافران است. کافر کسی است که روی حقیقت را میپوشاند و در
اینجا انسان بخیل دارائی و نعمات و حتی علم و دانشی که خدا به او داده است
را مخفی میکند تا بقیه نفهمند و انفاق نکند. بقیه را هم به این عمل زشت
فرمان میدهد و یک بزرگبینی و تکبر ظاهری و دنیائی به او دست میدهد لذا
نه خودش حلاوت استفاده دارد و نه اجتماع سالمی را در کنار خود میسازد. پس
خداوند میفرماید در قیامت با عکسالعمل (خوارکنندهای) روبرو میشود که
متناسب با وضعیت این دنیای اوست(عذاب مهین) چون در اینجا با ندادن مال خود
به دیگران اهانت میکرده است.
پس نتیجه فرومایگی انسان بخیل از همین دنیا آغاز میشود و تا قیامت ادامه
مییابد.
سعدی:
زر و نعمت اکنون بده کان تست
که بعد از تو بیرون ز فرمان تست
نخواهی که باشی پراگنده دل
پراگندگان را ز خاطر مهل
پریشان کن امروز گنجینه چست
که فردا کلیدش نه در دست تست
تو با خود ببر توشه خویشتن
که شفقت نیاید ز فرزند و زن
کسی گوی دولت ز دنیا برد
که با خود نصیبی به عقبی برد
به غمخوارگی چون سرانگشت من
نخارد کس اندر جهان پشت من
مکن، بر کف دست نه هرچه هست
که فردا به دندان بری پشت دست
به پوشیدن ستر درویش کوش
که ستر خدایت بود پرده پوش
مگردان غریب از درت بی نصیب
مبادا که گردی به درها غریب
بزرگی رساند به محتاج خیر
که ترسد که محتاج گردد به غیر
به حال دل خستگان در نگر
که روزی دلی خسته باشی مگر
درون فروماندگان شاد کن
ز روز فروماندگی یاد کن
نه خواهندهای بر در دیگران
به شکرانه خواهنده از در مران
حلقه حیات
وَالَّذِي أَخْرَجَ الْمَرْعَىٰ
فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَىٰ
اعلی ۴ ، ۵
و آن کس را که چراگاه را به وجود آورد،
سپس آن را خشک و تیره قرار داد!
توضیح:
میفرماید خداوند عالم زمین سبز و مراتع مختلف را ۴/۵ میلیارد سال پیش از
یک کُره آتشین بتدریج بوجود آورد و خارج کرد ، در حقیقت در طی زمان گذشته
با اضافه شدن آب و ایجاد اکسیژن و مهیا شدن مقدمات ، زمین بارور گردید و در
هر سال هم در بهاران این خروج و سرسبزی در زمین خشک و مرده تکرار میشود (
اخرج المرعی) و باز آنرا در هر زمستان خشک و تیره میگرداند( غثاء احوی).
غثاء به برگهای خشک میگویند و احوی به معنی سیاهرنگ است و قران از معرفی
این حلقه حیات برای اثبات زنده شدن انسانها در قیامت استفاده میکند زیرا
مدیر عالم یکی است.
مولوی:
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
گمان مبر که مرا درد این جهان باشد
برای من مگری و مگو دریغ دریغ
به دام دیو درافتی دریغ آن باشد
جنازهام چو ببینی مگو فراق فراق
مرا وصال و ملاقات آن زمان باشد
مرا به گور سپاری مگو وداع وداع
که گور پرده جمعیت جنان باشد
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد
قرائت
جهان هستی
سَنُقْرِئُكَ فَلَا تَنسَىٰ
إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَىٰ
اعلی ۶ ، ۷
ما بزودی (قرآن را) بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد،مگر آنچه را
خدا بخواهد، که او آشکار و نهان را میداند!
توضیح:
میفرماید بزودی حقایق کتاب عالم را بر تو میخوانیم ( سنقرئک) و قرائت از
ریشه (قَرَءَ)و به معنی جمعآوری و انضمام اجزاء است. پس پیامبر مکرم اسلام
با روح بزرگ خود و مشیت الهی توانائی شناخت جهان هستی و عالم تکوین را
یافته و البته خداوند متعال کتاب قران را هم که تشریع همان حقایق جهان است
بر او خوانده است. بعد میفرماید این حقایق در وجود مقدس پیامبر اسلام
فراموش نخواهد شد ( فلا تنسی) مگر آنچه خدا بخواهد زیرا تمام ارتباطات عصبی
و عملکرد مغز انسان توسط خالق اینجهان برنامهریزی و ایجاد شده است و هر
تغییری در اندوخته آن بر طبق قانون و مشیت همان خالق است( الا ما شاء الله).
خدائی که هر لحظه و در هر مکانی وجود دارد از جزئیات مخلوقات خود باخبر است(
یعلم الجهر و ما یخفی).
حافظ:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
یادآوری
فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَىٰ
اعلی ۹
پس تذکّر ده اگر تذکّر مفید باشد!
توضیح:
میفرماید جائی که یادآوری سود میدهد و فایدهای دارد از گفتن آن خودداری
مکن. در ابتدا این دستور برای پیامبر بزرگوار اسلام برای رساندن حقایق قران
به مردم بوده و بعد راهکاری برای همه مسلمانان است. انسان موفق در جهانبینی
اسلامی موظف است که دیگران را هم در انتخاب راهشان یاری دهد( فذکر) یعنی
تنها به خودش نپردازد و اجتماع خود را هم ببیند. این یادآوری و تذکر میتواند
مجموعهای از امور دنیائی و معاملات و تجارت و شهرسازی و امور بهداشتی و
همچنین راه و رسم خداشناسی و دینداری و ایمان و قران باشد. البته یک شرط
دارد و آن میزان اثربخشی آنست( ان نفعت الذکری). پس اگر این یادآوری مفید
نباشد و گاهی اثرات منفی ببار آورد طبیعتأ انجامندادن آن بهتر است و گاهی
انسان با عمل خود و نحوه زندگی کردن بدون گفتن کلامی بهترین درس و یادآوری
را برای دیگران دارد.
سعدی:
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
دو
راه زندگی
سَيَذَّكَّرُ مَن يَخْشَىٰ
وَيَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى
اعلی ۱۰ ٫ ۱۱
و بزودی کسی که از خدا میترسد متذکّر میشود.
امّا بدبختترین افراد از آن دوری میگزیند،
توضیح:
احوال دو گروه انسانها در تاریخ است اول گروهی که خشیت دارند یعنی در مقابل
قوانین این جهان پهناور و خالق آن سر تعظیم فرود میآورند و از نافرمانی در
صحنه زندگی بیم دارند این انسانها درس پذیرند و نشانهها را میبینند و
توفیق همراهشان است(سیذکر من یخشی). گروه دوم از حقایق عالم دوری میجویند
و راه دیگری میروند و بین خود و دستورات خالق خود فاصله میاندازند(
یتجنبها الاشقی) این دوری بتدریج زیاد میشود و این گروه با سعادت و سلامت و
شادی و موفقیت فاصله میگیرند.
مولوی:
هر که او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی
نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند
تا قیامت هرکه جنس آن بدان
در وجود آید بود رویش بدان
رگ رگست این آب شیرین و آب شور
در خلایق میرود تا نفخ صور
هر که را با اختری پیوستگیست
مر ورا با اختر خود همتگیست
حق فشاند آن نور را بر جانها
مقبلان بر داشته دامانها
و آن نثار نور را وا یافته
روی از غیر خدا برتافته
هر که را دامان عشقی نابده
زان نثار نور بی بهره شده
جزوها را رویها سوی کلست
بلبلان را عشق با روی گلست
صبغة الله نام آن رنگ لطیف
لعنة الله بوی این رنگ کثیف
آنچ از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد آنجا میرود
از سر که سیلهای تیزرو
وز تن ما جان عشق آمیز رو
سند سلامت
قران
إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ
حجر ۹
ما قرآن را نازل کردیم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنیم!
توضیح:
این آیه سند اعتبار و دستنخوردن قران است. خداوند میفرماید ما ذکر که نام
دیگر قران است و به معنی یادآور و بیدارکننده فطرتهای خوابرفته است را
فرستادیم و ما حتمأ حافظ آن هستیم. مانند آبی است که از سرچشمه بدون تغییر
به ما رسیده است. پس قران را بخوانیم و به آن عمل کنیم.
مولوی:
مصطفی را وعده کرد الطاف حق
گر بمیری تو نمیرد این سبق
من کتاب و معجزهت را رافعم
بیش و کمکن را ز قرآن مانعم
من ترا اندر دو عالم حافظم
طاعنان را از حدیثت رافضم
کس نتاند بیش و کم کردن در او
تو به از من حافظی دیگر مجو
رونقت را روز روز افزون کنم
نام تو بر زر و بر نقره زنم
ورود
ممنوع
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ
وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ
فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
مائده ۹۰
ای کسانی که ایمان آوردهاید! شراب و قمار و بتها و ازلام [= نوعی بختآزمایی]،
پلید و از عمل شیطان است، از آنها دوری کنید تا رستگار شوید!
توضیح:
(خَمر )به معنی پوشاندن و در اینجا منظور شرابِالکل است که فعالیت مغز را
میپوشاند . (میسر) همان قمار است که با یُسر و آسانی پول ناحقی را برای
انسان میآورد.(انصاب) جمع نصب و منظور بتها و یا ستونهائیست که پای آن
قربانی خود را انجام میدادند و یا هر موجودی که در زندگی بشر جای خدا مینشینند
، پس مقام و ثروت و حب دنیا هم اگر جای خدا بنشینند حکم (انصاب) را دارند.
(ازلام) جمع زلم و آن چوبهائی بوده که با آن برای گوشتهای قربانی بختآزمائی
و قرعهکشی میکردهاند تا به دارائی بدون زحمتی دست یابند.
این آیه شریفه پس از مراحلی چندگانه تحریم الکل ، ممنوعیت کامل شرب الکل را
اعلام میدارد(فاجتنبوه) و از آن و همچنین از قمار و ایمان به غیر خدا با
کلمه رجس(پلیدی ) و کار شیطانی یاد میکند و دستور صریح دوری کردن از آنها
را به مسلمانان میدهد.
ایرج میرزا:
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی
آراسته با شکل مهیبی سَر و بَر را
گفتا که منم مرگ و اگر خواهی زنهار
باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار
یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب کشی یک دو سه ساغر
تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت
کز مرگ فتد لرزه به تن ضَیَغمِ نَر را
گفتا پدر و خواهر من هر دو عزیزند
هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لیکن چو به می دفع شر از خویش توان کرد
مِی نوشم و با وی بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی
هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را
ای کاش شود خشک بنِ تاک و خداوند
زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را
گلستان
مؤمنین
قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ
انبیاء ۶۹
گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!»
توضیح:
سرگذشت به آتش افکندن حضرت ابراهیم(ع) و گلستان شدن آن آتش بر ایشان به
دستور و خواست پروردگار است. لذا درمییابیم که در اوج ایمان ، شدیدترین
سختیها و مشکلات و خطرات برای انسان مؤمن آسان میشود و بجای آن خیر و خوبی
و نشاط میبیند( بردا و سلاما) یعنی آتش سوزنده مایه سردی و سلامت میگردد.
قدرت ایمان و تکیه بر نیروی لایزال پروردگار و اعمال نیکو ، بدیها و مشکلات
را از چشم انسان میبرد و بجای آن زیبائی و آرامش و سلامت میآورد. ایمان در
فطرت بشر است و فقط باید افکار و اعمال شیطانی را کنار زد تا فطرتِ پاک
هویدا گردد و آن وقت است که دنیا گلستان میشود.
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
قران
پندآمیز و حروف مقطعه
ص وَالْقُرْآنِ ذِي الذِّكْرِ
ص ۱
ص، سوگند به قرآنی که دارای ذکر است (که این کتاب، معجزه الهی است).
توضیح:
این سوره مبارک با حروف مقطعه آغاز میشود و میدانیم که ۲۹ سوره در قران
چنین هستند ، برای بیان آن مطالب بسیاری نوشتهاند مانند شمارش کامپیوتری
تعداد این حروف در سورههای مربوطه (که حقیقت مهمی را آشکار میسازد) یا
اینکه اینها علامتهائی فهرستوار برای اعلام نوع مطالب سورهها هستند و
همچنین اینکه معجزه کلامی و مفهومی قران از همین حروف الفبای بشریست که
دیگران از گفتن آن عاجز گشتهاند.
بعد میفرماید این قران (کتاب خواندن) و برای بشر (یادآور) است یعنی فطرت
پاک الهی را که در همه انسانها وجود دارد بیدار میکند و آگاهی میدهد( ذی
الذکر) البته اگر خوانده شود و بدان عمل گردد.
حافظ:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتی نافه گشای
که ز صحرای ختن آهوی مشکین آمد
گریه آبی به رخ سوختگان بازآورد
ناله فریادرس عاشق مسکین آمد
مرغ دل باز هوادار کمان ابروییست
ای کبوتر نگران باش که شاهین آمد
ساقیا می بده و غم مخور از دشمن و دوست
که به کام دل ما آن بشد و این آمد
رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریهاش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
چون صبا گفته حافظ بشنید از بلبل
عنبرافشان به تماشای ریاحین آمد
صفات کافر
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي عِزَّةٍ وَشِقَاقٍ
ص ۲
ولی کافران گرفتار غرور اختلافند!
توضیح:
کلمه عزت در مقابل کلمه ذلت و به معنی توانائی و برتری و سرافرازی است و
لذا عزیز از نامهای خدای متعال است. میفرماید کافر در مقابل خدای متعال و
قوانین جهان دچار خود بزرگ بینی و تکبر است( فی عزة) . این کاملأ مخالف
حالات یک مؤمن است که پیوسته تواضع و فروتنی دارد و خود را در مقابل خدا
کوچک میانگارد و تابع دستورات پروردگار خویش است و عزت مؤمن در برابر
شیطان و نفس اماره و نیروهای منفی است. صفت دیگر جدا شدن و اختلاف او با
قوانین جهان است( شقاق) یعنی هماهنگ با دیگر مخلوقات و دستورالعملهای خالق
خود نیست و ساز دیگری میزند و مخالف جریان آب شنا میکند و از وحدت در
اجتماع خود جدا میشود و البته با عوارض آن نیز در همین جهان و روز قیامت
روبرو خواهد شد.
سعدی:
ز خاک آفریدت خداوند پاک
پس ای بنده افتادگی کن چو خاک
حریص و جهان سوز و سرکش مباش
ز خاک آفریدندت آتش مباش
چو گردن کشید آتش هولناک
به بیچارگی تن بینداخت خاک
چو آن سرفرازی نمود، این کمی
ازان دیو کردند، از این آدمی
اخلاص
در ایمان
قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ
اللَّهُ الصَّمَدُ
لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ
وَلَمْ يَكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَدٌ
بگو: خداوند، یکتا و یگانه است؛خداوندی است که همه نیازمندان قصد او میکنند؛(هرگز)
نزاد، و زاده نشد،و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!
توضیح:
میفرماید بگو خدا یکیست و با این گفتن تمرین توحید را آغاز کن ، این گفتن
تنها در لفظ و سخن نیست بلکه تمام اجزاء و سلولهای انسان و تمام لحظات
زندگی باید توحیدی باشد. انسان مؤمن توحیدی فکر و توحیدی عمل مینماید. (
هُوَ) اشاره به الله میکند که (اَل اِله )است و اِله معبود و معشوق است و
ریشه آن اَلَهَ عبادت کردن است و یا از وَلَهَ به معنی تحیّر است و (ال )
آنرا مشخص و خاص میکند پس (الله ) یعنی معبود خاص و مورد نظر که همان
خداوندگار عالم است. احد به معنی (یک ) است که دوم پذیر نیست. پس به غیر از
(الله ) در عالم نیرو و قدرتی نداریم، اصلأ وجودی غیر از وجود او متصور
نیست و وجود مخلوقات هم از وجود او منشأ گرفته است.
برای کلمه صمد چندین معنی نوشتهاند که همه زیبنده خداوند است. خداوند صمد
است یعنی محکم و نفوذناپذیر است یعنی همه بسوی او رهسپارند و بسوی او قصد
میکنند و دست نیاز بسوی او دارند و جوابگوی دیگری بجز او نیست و یعنی
توپُر و یکدست است ، نیروئی که همه وقت در همه جا وجود دارد و برآورنده
نیازهای مخلوقات خویش است. بعد میفرماید چنین خدائی که حی جاودان است از
احتیاجات بشری مانند زاد و ولد به دور است و هیچ همتا و مانندی و همطرازی (
کفو) ندارد چون جائی خالی از او نیست و موجودات دیگر یارای سرافراشتن در
مقابل او را ندارند. انسانها با چنین باور و کرداری توحیدی در دنیا شاد و
سلامت و در قیامت سربلند خواهند بود.
هاتف اصفهانی:
یار بیپرده از در و دیوار
در تجلی است یا اولیالابصار
شمع جویی و آفتاب بلند
روز بس روشن و تو در شب تار
گر ز ظلمات خود رهی بینی
همه عالم مشارق انوار
پا به راه طلب نه و از عشق
بهر این راه توشهای بردار
یار گو بالغدو و الآصال
یار جو بالعشی والابکار
صد رهت لن ترانی ار گویند
بازمیدار دیده بر دیدار
تا به جایی رسی که مینرسد
پای اوهام و دیدهٔ افکار
بار یابی به محفلی کآنجا
جبرئیل امین ندارد بار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
بعثت
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو
عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ
وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ
جمعه ۲
و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش
را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب و حکمت میآموزد
هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!
توضیح:
اُمّی به معنی درس نخوانده و مکتب نرفته است و از ریشه (اُم )به معنی مادر
است یعنی انسان همانگونه که از مادر زاده شده بزرگ گردیده و اطلاعات اضافی
به او نرسیده است. میفرماید پیامبر بزرگ اسلام در بین افراد درس
نخوانده(اُمیین) و بدون سواد برانگیخته شد (بعثت) ، سپس آیات و نشانههای
خداوند و قوانین جهان را بر آنان خواند ( تلاوت) و معانی آنها را فهماند و
باعث تزکیه و رشد و نمو آن مردمان و آیندگان شد ( یزکیهم) و کتاب یعنی
قوانین آفرینش و حقایق عالم را به آنان آموخت. همچنین حکمت را که به معنی
چگونه انسان بودن و رفتار خردمندانه است را به آنان آموزش داد. پس نداشتن
این بینش توحیدی و شناخت عمیق جهان در انسان ضلالت و گمراهی میاورد که
اعراب پیش از اسلام دچار آن بودند. البته اکنون نیز افرادی با علم و دانش
ظاهری ممکنست اُمّی باشند یعنی درس آفرینش را درنیافتهاند و از عمق عالم
بیخبرند و اگر توفیق و سعادت خویش را میطلبند بایستی از پیامبر(ص) و کتاب
او و راه او استفاده کنند تا رشد و کمال واقعی را دریابند وگرنه علیرغم
علم و دانش محدودی که دارند اُمّی میمانند.
حافظ:
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است نظم من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
پیآمدِ
کفر
كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوا وَّلَاتَ حِينَ
مَنَاصٍ
ص ۳
چه بسیار اقوامی را که پیش از آنها هلاک کردیم؛ و به هنگام نزول عذاب فریاد
میزدند (و کمک میخواستند) ولی وقت نجات گذشته بود!
توضیح:
میفرماید بسیاری از کافران در گذشته گرفتار اعمال خودشان شدهاند(اهلکنا).
قرن به معنی قوم و جمعیتی است که در زمان خاصی در کنار هم زندگی میکردهاند
و اینکه خداوند میگوید ما هلاک کردیم یعنی به موجب قوانینی است که از طرف
پروردگار عالم بر این جهان حاکم است و کافران به آن اعتنائی نکردهاند و
آنرا پوشاندهاند( کفر) ، پس خدای متعال با کسی دشمنی ندارد بلکه این خود
انسان است که گرفتار بازتاب کارهای خود میشود و چون خداوند مسببالاسباب
است این هلاکت را به خود نسبت میدهد. بعد میفرماید در زمان رسیدن نتیجه
اعمالشان فریاد میزنند و کمک میخواهند( فنادوا) اما بر اساس همان قانونِ
الهی هیچ پناهگاهی( مناص) را نخواهند یافت چون این نتیجه در وجود آنها شکل
گرفته و از داخل خود انسان سرچشمه میگیرد و هر جا برود از وجود او جدا
نمیشود.
حافظ:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تأیید نظر حل معما میکرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد
گفتم این جام جهانبین به تو کی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
بیدلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدا را میکرد
این همه شعبده خویش که میکرد این جا
سامری پیش عصا و ید بیضا میکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گلهای از دل شیدا میکرد
رسولی از خودتان
وَعَجِبُوا أَن جَاءَهُم مُّنذِرٌ مِّنْهُمْ وَقَالَ الْكَافِرُونَ هَٰذَا
سَاحِرٌ كَذَّابٌ
ص ۴
آنها تعجّب کردند که پیامبر بیمدهندهای از میان آنان به سویشان آمده؛ و
کافران گفتند: این ساحر بسیار دروغگویی است!
توضیح:
میفرماید مردم از اینکه آگاهکنندهای از میان خودشان پیدا شود تعجب میکردند
و رسالت پیامبر اسلام را به این دلیل که آشناست نمیپذیرفتند،با این بهانه
شاید آنان خواهان موجودی آسمانی و غریبه بودند. خداوند میفرماید این رسول
را همه میشناسید و سالها در میان شما بوده است و از خویشاوندان خودتان است
و به امانت و سلامت او باور دارید( منذر منهم) ولی کافران بدلیل اینکه بر
حقیقت پوشش نهادهبودند او را نمیپذیرفتند و نسبت سحر و جادو و دروغگوئی
به پیامبر راستگو و امانتدار خود میدادند( ساحر کذّاب) و البته هر چه زمان
میگذشت گفتار و کر…
[10:31, 3/4/2022] Dehghan It: هدیه قرانی( یک خدا)
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ
ص ۵
آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی
است!»
توضیح:
ادعای کافران است و تعجب از دعوت به پرستش خدای واحد توسط پیامبر اسلام (
الها واحدا) و میگویند باور به خدای واحد بسیار عجیب است( شئ عجاب). وقتی
تفکر توحیدی ضعیف است انسان به نیروهای مختلف متوسل میشود و گمان میبرد هر
چه خدای بیشتری را در زندگی داشته باشد مشکلاتش کمتر میگردد غافل از اینکه
فقط یک نیروی مؤثر در جهان هستی حاکم است که همان خالق یکتاست و اگر او را
پشتیبان و همراه همیشگی خود بدانند از خدایان متعدد ساختگی بینیاز میشوند.
این خدایان در طول تاریخ به اشکال مختلف وجود داشتهاند مثلأ پیش از بعثت
پیامبر اسلام بصورت مجسمههائی در خانه کعبه و خانههای بعضی افراد بوده
است و یا در یونان باستان خدایان مختلفی را با اسامی گوناگون در زندگی باور
داشتهاند. البته این خدایان فقط بتها نیستند بلکه ممکنست امروزه بصورت مال
و مقام دنیا و یا سایر تعلقاتی باشد که میتوانند انسان را از توحید واقعی
دور کنند.
حافظ:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
یک خدا
أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَٰهًا وَاحِدًا إِنَّ هَٰذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ
ص ۵
آیا او بجای اینهمه خدایان، خدای واحدی قرار داده؟! این براستی چیز عجیبی
است!»
توضیح:
ادعای کافران است و تعجب از دعوت به پرستش خدای واحد توسط پیامبر اسلام (
الها واحدا) و میگویند باور به خدای واحد بسیار عجیب است( شئ عجاب). وقتی
تفکر توحیدی ضعیف است انسان به نیروهای مختلف متوسل میشود و گمان میبرد هر
چه خدای بیشتری را در زندگی داشته باشد مشکلاتش کمتر میگردد غافل از اینکه
فقط یک نیروی مؤثر در جهان هستی حاکم است که همان خالق یکتاست و اگر او را
پشتیبان و همراه همیشگی خود بدانند از خدایان متعدد ساختگی بینیاز میشوند.
این خدایان در طول تاریخ به اشکال مختلف وجود داشتهاند مثلأ پیش از بعثت
پیامبر اسلام بصورت مجسمههائی در خانه کعبه و خانههای بعضی افراد بوده
است و یا در یونان باستان خدایان مختلفی را با اسامی گوناگون در زندگی باور
داشتهاند. البته این خدایان فقط بتها نیستند بلکه ممکنست امروزه بصورت مال
و مقام دنیا و یا سایر تعلقاتی باشد که میتوانند انسان را از توحید واقعی
دور کنند.
حافظ:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
شکافنده
إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَىٰ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ
الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ
فَأَنَّىٰ تُؤْفَكُونَ
انعام ۹۵
خداوند، شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده خارج میسازد، و مرده را
از زنده بیرون میآورد؛ این است خدای شما! پس چگونه از حقّ منحرف میشوید؟!
توضیح:
فالق اسم فاعل از ریشه فلق به معنی شکافتن است و میفرماید خدای متعال
شکافنده دانه و هسته( حب و النوی) است. این شکافتن را در رویش دانههای
زیرخاک در فصل بهار و تولید درختان سرسبز به چشم میبینیم و دیگر اینکه با
نگرش در تولد یونیورس نیز میدانیم که از یک هسته کوچک انرژی این شکافتن و
انفجار شروع میشود( بیگ بنگ) و تا کنون نیز پیوسته در تولید ستارگان و
کهکشانهای جدید این شکافتن روی میدهد پس فاعل تمام این شکافتنها خداوند
عالم است و باید به ریسمان او چنگ انداخت. بعد میفرماید موجودات زنده را
از عناصر مرده خارح می سازد( یخرج الحی من المیت) ، ایجاد حیات در ابتدای
تولد زمین و از یک کره مرده و آتشین در طول میلیادها سال در اعماق دریاها
امروزه ثابت شده است و در عالم طبیعت هم مرتبأ جلوی چشمان ماست که مواد بیجان
روح مییابند و زنده میشوند و همچنین میفرماید که زندگان را بعد از عمر
خود به عالم مرگ باز میگرداند و (جان) را از آنها خارج میسازد( مخرج
المیت من الحی) که از مرگ کهکشانهای بزرگ گرفته تا مرگ موجودات زنده در
زمین را مرتبأ شاهد هستیم. . در آخر میفرماید خود را فریب ندهید و خدا را
در پشت این اتفاقات ببینید و از راه راست منحرف نشوید ( فانی تؤفکون).
مولوی:
فروشدن چو بدیدی برآمدن بنگر
غروب شمس و قمر را چرا زیان باشد
تو را غروب نماید ولی شروق بود
لحد چو حبس نماید خلاص جان باشد
کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
چرا به دانه انسانت این گمان باشد
کدام دلو فرورفت و پر برون نامد
ز چاه یوسف جان را چرا فغان باشد
دهان چو بستی از این سوی آن طرف بگشا
که های هوی تو در جو لامکان باشد
شب
و روز
فَالِقُ الْإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ
حُسْبَانًا ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ
انعام ۹۶
او شکافنده صبح است؛ و شب را مایه آرامش، و خورشید و ماه را وسیله حساب
قرار داده است؛ این، اندازهگیری خداوند توانای داناست!
توضیح:
فالق از ریشه فلق( شکافتن) و به معنی شکافنده است ، میفرماید خداوند متعال
شکافنده و پدیدآورنده صبح است و پرده تاریک شب را با قوانین خود (که در
گردش زمین و جوّ آن نهفته است) بتدریج به روشنی روز مبدل میسازد. بعد
اضافه میفرماید که به شب هم احتیاج دارید زیرا مایه آرامش و تجدید قوا (
سکنا) برای شماست ، از نظر پزشکی نیز ثابت شده است که وجود شب و استراحت در
شب برای سلامتی جسم و روح انسان و بقیه مخلوقات بسیار مورد نیاز است و جنبه
حیاتی دارد. بعد میفرماید خورشیدو ماه مایه اندازهگیری هستند( حسبانا) و
این از ریشه حساب است. پس چرخش و حرکت ماه و خورشید باعث تعیین موقعیت
زمانی ( روزهای ماه و ایام سال) و آگاهی بشر از وضعیت خود میگردند و
همچنین این کرات آسمانی با حساب و کتابی منظم از چند میلیارد سال قبل در
گردش هستند و لحظهای توقف و یا تخلف ندارند. و در آخر گوشزد میکند که این
حقایق تقدیر و اندازهگیری و حسابگری خالقی است که بسیار قدرتمند( عزیز) و
بسیار آگاه( علیم) است و این جهان را با قدرت آگاهانه خود مدیریت مینماید.
سعدی:
قدیمی نکوکار نیکی پسند
به کلک قضا در رحم نقش بند
ز مشرق به مغرب مه و آفتاب
روان کرد و گسترد گیتی بر آب
زمین از تب لرزه آمد ستوه
فرو کوفت بر دامنش میخ کوه
دهد نطفه را صورتی چون پری
که کردهست بر آب صورتگری؟
نهد لعل و فیروزه در صلب سنگ
گل لعل در شاخ پیروزه رنگ
بر او علم یک ذره پوشیده نیست
که پیدا و پنهان به نزدش یکیست
به امرش وجود از عدم نقش بست
که داند جز او کردن از نیست، هست؟
خالق و
مدیر جهان
ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ
فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ
انعام ۱۰۲
(آری، این است پروردگار شما! هیچ معبودی جز او نیست؛ آفریدگار همه چیز است؛
او را بپرستید و او نگهبان و مدّبر همه موجودات است.
توضیح:
میفرماید (الله) خالق شما و هم او (رب) شماست. یعنی مدیریت جهان را هم
بعهده دارد و بر جزئیات حرکت کهکشانها و زندکی کلیه مخلوقات عالم از جمله
انسانها آگاه است و هر لحظه به تمام امور رسیدگی میکند ، مانند سازنده
کارخانهای که خود جزء جزء امور آن کارخانه را اداره میکند و بر احوال تکتک
افراد آنجا واقف است و پیوسته احتیاجات آنها را برآورده میکند. بعد میفرماید
هیچ (اله) دیگری غیر از او نخواهید یافت و بدنبال (اله) های دیگر نباشید و
البته این (اله) میتواند یک بت سنگی باشد و یا نیروی باد و آفتاب و آتش و
یا انسانهای دیگر و یا مقام و مال دنیا و سفارش میکند که فقط (عبد) او
باشیم یعنی وجود خود را آئینه صفات او قرار دهیم و غرور و تکبر و کفر در
مقابل او و قوانین او نداشته باشیم( عبد در ریشه لغت به معنی صاف و هموار
است و عَبَّدَالطریق یعنی راه را صاف کرد). در آخر تأکید مینماید که چنین
پروردگاری پشتیبان و یاریبخش هر موجودی در این جهان پهناور است(وکیل). پس
به او تکیه کنیم و از او یاری بطلبیم.
حافظ:
خیالِ رویِ تو در هر طریق همره ماست
نسیم موی تو پیوندِ جانِ آگه ماست
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمالِ چهرهٔ تو حجت موجه ماست
ببین که سیب زنخدان تو چه میگوید
هزار یوسف مصری فتاده در چَهِ ماست
اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد
گناه بخت پریشان و دست کوته ماست
به حاجبِ درِ خلوت سرایِ خاص بگو
فُلان ز گوشه نشینانِ خاکِ درگهِ ماست
به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است
همیشه در نظرِ خاطرِ مرفهِ ماست
اگر به سالی حافظ دری زند بگشای
که سالهاست که مشتاق روی چون مه ماست
چشمها
را میبیند
لَّا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ
اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ
انعام ۱۰۳
چشمها او را نمیبینند؛ ولی او همه چشمها را میبیند؛ و او بخشنده (انواع
نعمتها، و با خبر از دقایق موجودات،) و آگاه (از همه) چیز است.
توضیح:
میفرماید او بر همه چیز و همه جا ادراک و شناخت و بصیرت دارد و چشمها را
یعنی خطمشی و مسیر نگرش آدمیان و همه موجودات را میبیند( یدرک الابصار)
چون محیط بر همه جا و حاضر در هر صحنهایست ولی چشم مخلوقات یارای دیدن او
را ندارند(لا تدرکه الابصار) زیرا تیزترین چشمها هم بینائی محدود دارند و
خدای متعال نامحدود است پس با چشم سر قابل دیدن نیست ،(پروردگار عالم با
قلبهای مملو از ایمان قابل ادراک است). و بعد دو نام زیبای خداوند را به ما
میآموزد ، (لطیف) یعنی ظریف و دقیق در امورات جهان و رفیق و همراه با
مخلوقات خویش است. ما نیز اگر عبد او هستیم باید در حد خود لطیف باشیم و
آئینه لطافت خالق خود گردیم و اگر همه چنین باشند جامعه گلستان میشود. نام
دیگر خدای سبحان ( خبیر) است یعنی بسیار آگاه و باخبر ، لذا از تمام جزئیات
جهان مانند حرکتی در اعماق کهکشانها و یا تفکری در گوشه ذهن ما باخبر است.
ما نیز میتوانیم آئینه این صفت گردیم و از خلقت جهان و مبدء و مقصد خود
باخبر باشیم. با فهم دقیق این صفات و اسامی پروردگار انسان همیشه خدا را در
کنار خود حس میکند و هیچگاه منحرف نمیشود.
حافظ:
ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
وجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
گر در سرت هوای وصال است حافظا
باید که خاک درگه اهل هنر شوی
بینائی
قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ
وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ
انعام ۱۰۴
دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد؛ کسی که (به وسیله آن، حقّ را)
ببیند، به سود خود اوست؛ و کسی که از دیدن آن چشم بپوشد، به زیان خودش میباشد؛
و من نگاهبان شما نیستم (و شما را بر قبول ایمان مجبور نمیکنم)
توضیح:
بصائر جمع بصیرت و به معنای بینائی و روشنائی است. میفرماید از سوی
پروردگارتان حقایق روشن بسیاری برای شما فرستاده شده است. کسی که چشم
دل(بصیرت) خود را باز کند این روشنائیها را در جهان میبیند مثلأ شکوفاشدن
گلهای بهاری یا گردش منظم ماه و خورشید یا عملکرد اعضاء بدن و غیره و مسلمأ
انسان با پیشرفت علم و آگاهی ، دقایقِ زیباتر و شگفتآورتری را در عالم
خواهد دید مانند امروزه که در اعماق کهکشانها یا در دل اتم پیش رفته است.
در اینجا اگر با بصیرت واقعی و جهانبینی توحیدی همراه باشد انسان را رشد و
تکامل میبخشد و زندگی انسان معنا پیدا میکند( فمن ابصر فلنفسه) و البته
اگر انسان این بصیرت و بینائی عمیق را بکار نبرد و دلش کور باشد ( فمن عمی
) در اینصورت فقط به خود آسیب و ضرر میرساند ، چون رشد و تعالی نمییابد و
در همان سطح غریزهها باقی میماند و حتی پائینتر هم میرود و این خود
بزرگترین ضرر و ستم به خویش است( فمن عمی فعلیها). در آخر به پیامبر خود میفرماید
به مردم بگو که من نگاهبان (حفیظ) شما نیستم یعنی اولأ زور و فشاری بر
ایمان آوردن شما ندارم و ثانیأ اگر دستورات خدا را عمل نکنید و از بصیرت
فطری خود سودی نبرید من در آخر نمیتوانم کاری برای سعادت و بخشش شما انجام
دهم ، پس راه و چاه مشخص است و اختیار و انتخاب را به آدمیان دادهاند.
هاتف اصفهانی:
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است آن بینی
گر به اقلیم عشق روی آری
همه آفاق گلستان بینی
بر همه اهل آن زمین به مراد
گردش دور آسمان بینی
آنچه بینی دلت همان خواهد
وانچه خواهد دلت همان بینی
دل هر ذره را که بشکافی
آفتابیش در میان بینی
هرچه داری اگر به عشق دهی
کافرم گر جوی زیان بینی
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
از مضیق جهات درگذری
وسعت ملک لامکان بینی
آنچه نشنیده گوش آن شنوی
وانچه نادیده چشم آن بینی
تا به جایی رساندت که یکی
از جهان و جهانیان بینی
با یکی عشق ورز از دل و جان
تا به عینالیقین عیان بینی
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الاهو
ناسزاگوئی
ممنوع
وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ
عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذَٰلِكَ زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ
ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُوا
يَعْمَلُونَ
انعام ۱۰۸
(به معبود) کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز)
از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را
زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه
عمل میکردند، آگاه میسازد (و پاداش و کیفر میدهد).
توضیح:
(سَب ) به معنی دشنام دادن است و میفرماید به مخالفین راه توحید و کافران
دشنام ندهید ( لا تسبوا) زیرا بجز برگشت این دشنام و توهین به خداوند هیچ
سودی ندارد ( فسبوا الله عدوا بغیر علم) پس در اینجا قران یک دستور مهم
تربیتی و اجتماعی را گوشزد میکند و میگوید در گفتگوهایتان بجای بکاربردن
عقل و منطق دچار احساسات و استفاده از کلمات زشت نشوید زیرا نتیجه عکس حاصل
میشود و آنها هم از روی دشمنی و نادانی چنین میکنند. دلیل این دشمنی
سرسختانه جماعت کافر را زیبا جلوه دادن اعمالشان در دستگاه و قوانین خلقت
بیان میکند( زینا لکل امة عملهم) یعنی اگر انسان راه کفر و شرک را انتخاب
کند زیبائیهای ظاهرفریبِ آن راه آنها را به خود مشغول میکند و هوش از کف
میدهند. اما بدانند که برگشت همه بسوی الله است( الی ربهم مرجعهم) و
اجبارأ در مرحله بعدی از کارهای خود باخبر خواهند گشت( فینبئهم). پس ادیان
الهی و آخرین آنها اسلام عزیز با صلح و آرامش و منطق و از راه قلبها و
مغزها وارد میشوند نه با زور و ناسزا و جنگ و خونریزی و این است علت
ماندگاری و رشد واقعی اسلام در جوامع انسانی.
مولوی:
از محبت تلخها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود
از محبت دردها صافی شود
وز محبت دردها شافی شود
از محبت خارها گل میشود
وز محبت سرکه ها مل میشود
از محبت نیش نوشی میشود
وز محبت شیر موشی میشود
از محبت سقم صحت میشود
وز محبت قهر رحمت میشود
از محبت مرده زنده میشود
وز محبت شاه بنده می شود
از محبت گردد او محبوب حق
گرچه طالب بود شد مطلوب حق
غلبه
حق بر باطل
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ
صافات ۱۷۳٫۱۷۲٫۱۷۱
وعده قطعی ما برای بندگان فرستاده ما از پیش مسلّم شده...که آنان یاری
شدگانند،و لشکر ما پیروزند!
توضیح:
میفرماید این قانون نوشته شده خلقت است ( سبقت کلمتنا) که حق بر باطل
پیروز است( لهم المنصورون) و در طول تاریخ دیدهایم که پیامبران الهی با
دست خالی جهان را متحول ساختهاند و کافران شکست خوردهاند.
میفرماید لشکر ما پیوسته پیروز است( جندنا لهم الغالبون) لشگر خداوند یعنی
مجموعه نیروهای طبیعت و دینداران واقعی و قوانین حاکم براین عالم که کفر و
شرک و انحراف را برنمیتابند و بر سُلطه موقتی کافران پیروز خواهند شد.
مسلمأ در دنیای دیگر نیز این پیروزی به شکل کاملتر و جامعتری خودنمائی میکند
و منحرفان به ضعف و انحراف خویش گواهی میدهند. در آنجا فرستادگان الهی که
مهمترین خصوصیتشان بنده بودن( عبادنا) است یعنی آئینه مسطحی برای صفات خدا
و فرمان خدا بودهاند و پیروان راستین آنان پیروز و سربلند خواهند بود.
حافظ:
جز آستان توام در جهان پناهی نیست
سر مرا به جز این در حواله گاهی نیست
عدو چو تیغ کشد من سپر بیندازم
که تیغ ما به جز از نالهای و آهی نیست
چرا ز کوی خرابات روی برتابم
کز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز که بر من به برگ کاهی نیست
غلام نرگس جماش آن سهی سروم
که از شراب غرورش به کس نگاهی نیست
مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست
عنان کشیده رو ای پادشاه کشور حسن
که نیست بر سر راهی که دادخواهی نیست
چنین که از همه سو دام راه میبینم
به از حمایت زلفش مرا پناهی نیست
خزینه دل حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین حد هر سیاهی نیست
خدا را
بشناسیم
غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ
لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ
(غافر ۳)
خداوندی که آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، دارای مجازات سخت، و صاحب نعمت
فراوان است؛ هیچ معبودی جز او نیست؛ و بازگشت (همه شما) تنها بسوی اوست.
توضیح:
قران خداوند را معرفی میکند، میفرماید پوشاننده و آمرزنده گناهان است(
غافر) یعنی اگر آدمی گناهی مرتکب شدهاست ( ذنب دنباله و عوارض انحراف است)
خداوند عالم میتواند آن را پاک کند یعنی شرایط پاک کردن را در دنیای ما
فراهم نموده است( غافر الذنب) که البته به تغییر (فکر و عمل) انسان بستگی
دارد. و دیگر اینکه او پذیرنده بازگشت انسانهای خطاکار است ( قابل التوب)
پس انسان گناهکار با اظهار توبه و تغییر عملکرد قبلی میتواند از این قانون
مهم الهی در جهان استفاده نماید و به کرم و بخشش پروردگار خود امیدوار باشد.
این خدای مهربان در عین حال سختترین عقوبت را دارد( شدید العقاب) یعنی همان
قوانین الهی چنین اقتضاء میکند که اگر آدمی منحرف شود و بازنگردد دچار
عواقب عملکرد خود بشود و خداوند در اجرای قانون خود استثناء نمیگذارد. این
آفریدگار مهربان دارای قدرت و نعمت ابدی است ( ذی الطول) یعنی قدرت مطلق
جهان از ازل تا ابد در دستان او و مطابق با قوانین اوست و کسی نمیتواند در
مقابل او تکبر جوید. در آخر میفرماید او تنها آفریننده و پروردگار در جهان
است( لا اله الا هو) و تحول انسانها بسوی او و در جهت اوست( الیه المصیر)
یعنی انسان باید خداگونه شود تا رشد و کمال یابد و به مقصود و مقصد نهائی
خلقت برسد.
حافظ:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
عقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزد
برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
دیگران قرعه قسمت همه بر عیش زدند
دل غمدیده ما بود که هم بر غم زد
جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت
دست در حلقه آن زلف خم اندر خم زد
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
شب
مبارک
إِنَّا أَنزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُّبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنذِرِينَ
دخان ۳
ما آن را در شبی پر برکت نازل کردیم؛ ما همواره انذارکننده بودهایم!
توضیح:
حقایق قران در شبی مبارک بسوی بشر فرود آمده و بعد بتدریج در طی ۲۳ سال بر
قلب پیامبر گرامی اسلام(ص) نشسته است. مانند برفی که در کوتاه مدت بر قلهای
مینشیند و ماههای بعد بتدریج بصورت آبی روان و حیاتبخش بر مردمان گذر میکند.
این شب مبارک همان شب قدر است که در ماه مبارک رمضان قرار دارد و بعد میفرماید
ما همیشه انسان را هشدار و آگاهی دادهایم(منذرین)، مانند والدینی که
هیچوقت فرزندان خود را رها نمیکنند و پیوسته به آنها آموزش میدهند و لذا
در قران میخوانیم که هیچ امتی بدون نذیر و آگاهیدهنده نبوده است.
حافظ:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
موسی(ع) و
معجزه
وَلَقَدْ أَوْحَيْنَا إِلَىٰ مُوسَىٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي فَاضْرِبْ
لَهُمْ طَرِيقًا فِي الْبَحْرِ يَبَسًا لَّا تَخَافُ دَرَكًا وَلَا
تَخْشَىٰ(سوره طه ۷۷)
ما به موسی وحی فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و
برای آنها راهی خشک در دریا بگشا؛ که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهی ترسید،
و نه از غرق شدن در دریا!»
توضیح:
حضرت موسی (ع) با قوم خود در حرکت است و پشت سر آنان فرعونیان با لشگر
انبوه میآیند ، در مقابل دریای خروشان نیل وجود دارد و هیچ راه فرار و
نجاتی نیست. در اینجا موسی (ع) متوسل به خداوند متعال میشود و ایمان واقعی
کار خود را میکند و در وسط دریا راه خشک ایجاد میشود ( فاضرب لهم طریقأ فی
البحر یبسا). پس همان خدائی که آب را آفرید و آنرا به حرکت درآورد دستور
توقف آنرا میدهد. در زندگی اگر ایمان داشته باشیم همه مشکلات و موانع با
تکیه بر خالق هستی قابل حل میگردد و بنبستهائی که هیچ امیدی به گشودن آن
نیست برای انسانِ مؤمن باز میگردد و مشکلات برطرف میشود( لا تخاف درکأ و
لا تخشی).
حافظ:
هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشتهات به دو دست دعا نگه دارد
گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان
نگاه دار سر رشته تا نگه دارد
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی
ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد
چو گفتمش که دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خیزد خدا نگه دارد
سر و زر و دل و جانم فدای آن یاری
که حق صحبت مهر و وفا نگه دارد
غبار راهگذارت کجاست تا حافظ
به یادگار نسیم صبا نگه دارد
پنهان ز
دیدهها و همه دیدهها از اوست يَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَمَا
تُخْفِي الصُّدُورُ
(غافر ۱۹)
او چشمهایی را که به خیانت میگردد و آنچه را سینهها پنهان میدارند، میداند.
توضیح:
میفرماید پروردگار عالم به نگاههای دزدانه و خیانتبار ( خائنة الاعین) و
افکار مخفی شده در سینهها و قصد و غرضها ( ما تخفی الصدور) آگاه است. با
توجه عمیق به کلمه توحید متوجه میشویم که خداوند در تمام ذرات عالم حاضر و
بیدار است یعنی بینائی و شنوائی و آگاهی مطلق از آن اوست حتی زودتر از خود
ما به نوع نگاه ما یا به راز درون سینه ما پی میبرد چون از خود ما به ما
نزدیکتر است. لذا میفرماید حتی مواظب نوع نگاه کردن و فکر کردن خود باشید
چون مرتبأ ثبت و ضبط میگردد. بنابراین شناخت واقعی به چنین توحیدی بهترین
عامل نگهدارنده انسان از انحراف است.
مولوی:
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابر
کآن چهره مشعشع تابانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
خود کار من گذشت ز هر آرزو و آز
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
گوشم شنید قصه ایمان و مست شد
کو قسم چشم؟ صورت ایمانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست جعد یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
خدا
در همه حال
وَإِذَا مَسَّ النَّاسَ ضُرٌّ دَعَوْا رَبَّهُم مُّنِيبِينَ إِلَيْهِ ثُمَّ
إِذَا أَذَاقَهُم مِّنْهُ رَحْمَةً إِذَا فَرِيقٌ مِّنْهُم بِرَبِّهِمْ
يُشْرِكُونَ
روم ۳۳
هنگامی که رنج و زیانی به مردم برسد، پروردگار خود را میخوانند و توبهکنان
بسوی او بازمیگردند؛ امّا همین که رحمتی از خودش به آنان بچشاند، بناگاه
گروهی از آنان نسبت به پروردگارشان مشرک میشوند.
توضیح:
میفرماید گروهی از مردم فقط در سختیها ( مس الناس ضر) خدا را میخوانند (
دعوا ربهم) ولی متأسفانه در زمان رحمت و نعمتی که همان خدا داده است ( منه
رحمة) این گروه مشرک میشوند یعنی خود یا دیگران را در این توفیق مؤثر میپندازند
و شریک خدا میسازند و این موفقیت را بهخود نسبت میدهند.جالب است که قران
نعمتهای دنیا را با چشیدن معرفی مینماید یعنی نعمتهای دنیائی در مقابل
آخرت فقط به اندازه مزه کردن و چشیدن است ( اذاقهم). با بینش توحیدی هیچ
نیروئی بجز خدای متعال در تصور انسان مؤمن نیست و فقط پروردگار عالم را
مسببالاسباب میداند لذا مغرور نمیشود و از جاده بندگی خارج نمیگردد و
با ریسمان خدا به رشد و تکامل میرسد.
سعدی:
سعادت به بخشایش داورست
نه در چنگ و بازوی زور آورست
چو دولت نبخشد سپهر بلند
نیاید به مردانگی در کمند
نه سختی رسید از ضعیفی به مور
نه شیران به سرپنجه خوردند و زور
چو نتوان بر افلاک دست آختن
ضروری است با گردشش ساختن
گرت زندگانی نبشتهست دیر
نه مارت گزاید نه شمشیر و شیر
وگر در حیاتت نماندهست بهر
چنانت کشد نوشدارو که زهر
ادامه
در صفحه بعد